تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
شاخه : چهره ها
لینک : econews.ir/5x4216587
شناسه : 4216587
تاریخ :
پس‌لرزه مذاکرات صلح میامی؛ دیوار فروریخته اعتماد در اتحاد فراآتلانتیک اقتصاد ایران: پس از افشای طرح صلح واشنگتن در میامی آن هم بدون حضور سران بروکسل، اروپا با شوکی راهبردی روبه‌رو شده‌است؛ شوکی که بی‌اعتمادی به آمریکا را تعمیق و چشم‌انداز اتحاد فراآتلانتیک را تیره کرده‌است.

ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان

خبرگزاری مهر، گروه بین‌الملل، حسن شکوهی نسب: رخداد سیاسی اخیر در میامی، نقطه عطفی در تاریخ روابط فراآتلانتیک بود؛ واقعه‌ای که در جریان آن، رهبران اروپایی برای اولین بار به‌طور عریان با این واقعیت تلخ روبه‌رو شدند که واشنگتن حاضر است بدون هماهنگی جدی با آن‌ها، بر سر معماری امنیتی قاره اروپا با مسکو وارد معامله شود. افشای جزئیات طرح ۲۸ بندی دونالد ترامپ برای پایان جنگ اوکراین که در جلساتی در میامی با حضور چهره‌های نزدیک به رئیس‌جمهور آمریکا و طرف‌های مرتبط با کرملین تنظیم شده بود، شوک شدیدی به پایتخت‌های اروپایی وارد کرد.

این طرح که بسیاری از خواسته‌های حداکثری مسکو را بازتاب می‌دهد، شامل پذیرش عملی کنترل روسیه بر بخش‌های وسیعی از شرق اوکراین، کاهش قابل‌توجه اندازه ارتش اوکراین، محدود شدن دسترسی کی‌یف به تسلیحات دوربرد و کنار گذاشتن چشم‌انداز عضویت در ناتو برای همیشه است.

فراتر از محتوای طرح اما شیوه شکل‌گیری آن و پیام سیاسی پشت ماجرا بود که اروپا را با یک واقعیت تلخ مواجه کرد؛ این واقعیت که دیگر نمی‌توان روی چتر امنیتی آمریکا به‌عنوان یک تضمین بدیهی حساب کرد.

طراحی نقشه آینده اروپا بدون حضور بروکسل در میامی

برای بسیاری از پایتخت‌های اروپایی، مشکل اصلی فقط محتوای طرح ترامپ نبود بلکه شیوه شکل‌گیری آن بود که آژیر خطر را به صدا درآورد. نقش یک تاجر و فرستاده نزدیک به ترامپ در دیدار با مقامات سابق و فعلی روسیه برای تنظیم این طرح و سپس انتشار جزئیات نسخه اولیه سند، نشان داد که واشنگتن حتی درباره سرنوشت مرزهای اروپا و آرایش امنیتی قاره، صرفاً با مسکو و کی‌یف وارد معامله شده و نقش اتحادیه اروپا را به یک ناظر حاشیه‌ای تقلیل داده است.

پس‌لرزه مذاکرات صلح میامی؛ دیوار فروریخته اعتماد در اتحاد فراآتلانتیک

این احساس حاشیه‌ای شدن اروپا زمانی تشدید شد که گزارش‌هایی از نقل قول برخی مقامات آمریکایی در نشست‌های ناتو منتشر شد که از احتمال تحت فشار گذاشتن ولودیمیر زلنسکی برای پذیرفتن توافق در روزها یا هفته‌های پیش‌رو سخن می‌گفتند؛ آن هم با این تهدید که در صورت نپذیرفتن، اوکراین بعدها با توافق بدتری روبه‌رو خواهد شد. دیپلمات‌های ارشد اروپایی در واکنش به این رویدادها تأکید کردند که «اروپا در برابر روسیه تنها مانده» و دیگر نمی‌تواند مانند گذشته روی تضمین‌های امنیتی واشنگتن به‌عنوان یک حق مسلم حساب کند.

کایا کالاس مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و برخی وزیران خارجه کشورهای اروپایی در روزهای اخیر بارها مدعی شده‌اند که روسیه از نگاه آن‌ها همچنان یک تهدید امپریالیستی برای امنیت قاره است و طبق ارزیابی‌های نظامی آنها، احتمال درگیری مستقیم مسکو با ناتو در افق ۲۰۲۹ جدی است اما این هشدارها در فضایی مطرح می‌شود که اروپا کنترل محدودی بر قواعد بازی دارد.

اوکراین و برخی پایتخت‌های اروپایی تلاش کردند نسخه‌ای اصلاح‌شده از طرح را روی میز بگذارند تا برخی از امتیازهای اعطایی به مسکو تعدیل شود اما گزارش‌های رسانه‌ای نشان می‌دهد این تلاش با استقبال کرملین روبه‌رو نشده و مسکو طرح اروپایی را به‌عنوان سندی یک‌طرفه رد کرده است. این واقعیت که اروپا حتی نتوانست در اصلاح طرحی که درباره آینده امنیتی خودش است نقش مؤثری ایفا کند، عمق بحران اعتماد فعلی را نشان می‌دهد.

مجموعه این رویدادها از نگاه تحلیلگران اروپایی، تصویری از شکاف عمیق بین نگاه آمریکا و اروپا به مفهوم صلح در اوکراین ترسیم کرد. واشنگتن بیشتر به دنبال بستن پرونده جنگ در چارچوب ملاحظات داخلی خود است، در حالی‌که برای اروپا، مدل پایان جنگ به صورت مستقیم به معماری امنیتی چند دهه آینده قاره گره خورده است. کشورهای خط مقدم در شرق اروپا از جمله لهستان، کشورهای بالتیک و اسکاندیناوی که از مدت‌ها پیش نسبت به کاهش تعهدات آمریکا هشدار داده بودند، اکنون می‌گویند رویدادهای اخیر فقط تأیید همان نگرانی قدیمی است که با عبارت‌هایی مانند «پایان قرن آمریکایی» و «شرطی شدن تضمین‌های امنیتی واشنگتن» توصیف می‌شود.

جنگ روایت‌ها در دو سوی آتلانتیک

در حالی‌که اروپا هنوز در حال هضم شوک حذف از معادله امنیتی خود است، جبهه تازه‌ای از تقابل میان دو سوی آتلانتیک گشوده شده‌است. مقام‌های ارشد کاخ سفید در گزارش‌های رسانه‌ای اعلام کردند که رهبران اروپایی اگرچه در ظاهر از تلاش‌های ترامپ برای پایان دادن به جنگ اوکراین حمایت می‌کنند اما در پشت‌پرده برای شکست دستاوردها از زمان اجلاس آلاسکا تلاش کرده‌اند.

پس‌لرزه مذاکرات صلح میامی؛ دیوار فروریخته اعتماد در اتحاد فراآتلانتیک

به نوشته آکسیوس، دستیاران ترامپ اعتقاد دارند مقصر بن‌بست کنونی در روند صلح، متحدان اروپایی هستند و نه ترامپ یا پوتین. این مقامات باور دارند که اروپایی‌ها اوکراین را به امتیازگیری‌های غیرواقع‌بینانه از روسیه ترغیب می‌کنند و زلنسکی را برای رسیدن به «توافق بهتر» تحت فشار گذاشته‌اند که این رویکرد حداکثری به تشدید جنگ منجر شده است.

یکی از مقام‌های ارشد کاخ سفید با لحنی انتقادی اظهار داشت: «اروپایی‌ها نمی‌توانند هم جنگ را طولانی‌تر کنند و هم پشت درهای بسته انتظارات غیرمنطقی را مطرح کنند و همزمان توقع داشته باشند آمریکا هزینه‌ها را بپردازد. اگر اروپا می‌خواهد این جنگ را تشدید کند، انتخاب با آنهاست.» ترامپ نیز در جلسه کابینه خود از وضعیت موجود ابراز نارضایتی کرده و گفته است: «همه دارند نقش بازی می‌کنند. همه‌اش مزخرف است.»

یک مقام ارشد کاخ سفید حتی اعلام کرد که ترامپ به‌طور جدی در حال بررسی عقب‌نشینی از تلاش‌های دیپلماتیک خود است تا زمانی که یکی از طرفین یا هر دو انعطاف بیشتری نشان دهند. این در حالی است که کمتر از دو هفته پیش، ترامپ نشست دوستانه‌ای با رهبران اروپایی و زلنسکی داشته بود.

اما طرف مقابل در اروپا روایت کاملاً متفاوتی وجود دارد. مقامات اروپایی اعلام کردند که از این اتهامات شگفت‌زده شده‌اند و تأکید می‌کنند که هیچ دوگانگی میان اظهارات علنی و پشت‌پرده رهبران اروپایی وجود ندارد. آن‌ها می‌گویند در عوض، کشورهای اروپایی در حال تدوین مجموعه جدیدی از تحریم‌ها علیه روسیه هستند و این نشان می‌دهد که موضع آن‌ها شفاف و یکپارچه است.

این جنگ روایت‌ها نشان می‌دهد که شکاف میان دو سوی آتلانتیک فراتر از اختلاف بر سر جزئیات یک طرح صلح است. در واقع، دو دیدگاه کاملاً متفاوت درباره ماهیت تهدید، هزینه‌های قابل‌قبول و افق زمانی برای دستیابی به صلح در میان است. واشنگتن به دنبال خروج سریع از یک درگیری پرهزینه است که در افکار عمومی آمریکا محبوبیت ندارد، در حالی‌که اروپا می‌داند هر توافقی که امروز امضا شود، می‌تواند دهه‌ها آینده امنیتی قاره را تعیین کند.

در کنار بُعد امنیتی، بُعد اقتصادی این شکاف نیز در گزارش‌های تحلیلی منعکس شده است. برخی تحلیل‌ها هشدار می‌دهند که هرگونه توافقی که بر اساس آن اوکراین بخش‌هایی از ظرفیت صنعتی و معدنی مهم خود را در شرق کشور از دست بدهد، می‌تواند این کشور را برای سال‌ها به یک حفره اقتصادی تبدیل کند و عمده هزینه‌های بازسازی و کمک‌های مالی آن بر دوش اتحادیه اروپا خواهد بود.

در سناریوی به اصطلاح «صلح ناقص» که سران بروکسل از آن هراس دارند، نه سرمایه‌گذاری خارجی به‌راحتی به اوکراین بازمی‌گردد، نه مرزها به شکل کامل تثبیت می‌شود و نه تنش با روسیه پایان می‌یابد اما اروپا مجبور است هزینه امنیت، بازسازی و کمک‌های مالی را در شرایطی تحمل کند که اقتصاد خود قاره با چالش‌های عمیق رشد ضعیف، کسری بودجه و فشار اجتماعی روبه‌رو است.

این احساس تنهایی اروپا فقط در حوزه نظامی و امنیتی خلاصه نمی‌شود و به عرصه‌های مالی و حقوقی نیز سرایت کرده است. نمونه بارز آن، جدال درون اتحادیه اروپا بر سر نحوه استفاده از دارایی‌های منجمد و بلوکه شده روسیه است. در حالی‌که واشنگتن و برخی پایتخت‌های اروپایی بر استفاده از سود این دارایی‌ها به‌عنوان پشتوانه وام جدید برای اوکراین اصرار دارند، برخی کشورهای عضو نسبت به تبعات حقوقی و مالی این تصمیم هشدار می‌دهند و آن را اقدامی می‌دانند که می‌تواند جذابیت یورو و سیستم مالی اروپا را در بلندمدت تضعیف کند.

بن‌بست راهبردی اروپا؛ میان اعتماد ازدست‌رفته و نیاز امنیتی

اما فراتر از جنگ روایت‌ها و اتهامات متقابل، چالش اصلی اروپا در جایی دیگر نهفته است؛ این قاره در یک بن‌بست راهبردی و ساختاری گیر کرده که نه می‌تواند از آمریکا فاصله کامل بگیرد و نه می‌تواند به‌تنهایی امنیت خود را تأمین کند. این معضل در روزهای اخیر بیش از هر زمان دیگری خود را نشان داده است.

پس‌لرزه مذاکرات صلح میامی؛ دیوار فروریخته اعتماد در اتحاد فراآتلانتیک

اروپا خود نیز در برابر این چالش متحد و یکصدا نیست؛ از یک سو، کشورهای شمال و شرق قاره با لحنی تندتر نسبت به هرگونه امتیاز ارضی به روسیه مخالفت می‌کنند و حتی از لزوم افزایش بودجه‌های دفاعی و استقرار نیروهای بیشتر در مرزهای ناتو سخن می‌گویند. از سوی دیگر، بخش‌هایی از جامعه و نظام‌های سیاسی در اروپای غربی و جنوبی نگران این هستند که پیگیری یک استراتژی رویارویی بلندمدت با مسکو، هزینه‌های اقتصادی و اجتماعی غیرقابل‌تحملی بر دوش شهروندان بگذارد.

یکی از دیپلمات‌های اروپایی در نقل‌قولی که در گزارش‌های اخیر تکرار شده، تأکید می‌کند: «آنچه در دیدارهای اخیر فهمیدیم این است که اروپا ناگزیر است برای امنیت خود، روی پای خودش بایستد؛ حتی اگر هنوز ابزارهای لازم را برای این کار ندارد.» این جمله به‌خوبی تناقض اصلی اروپای امروز را نشان می‌دهد یعنی آگاهی از ضرورت استقلال در کنار ناتوانی از تحقق آن.

اندیشکده‌های اروپایی از جمله چتم‌هاوس در یادداشت‌های اخیر تأکید کرده‌اند که رهبران اروپایی در حمایت از کی‌یف بیش از حد کُند و محتاط بوده‌اند و اکنون اگر نتوانند موضع مستقلی در برابر واشنگتن اتخاذ کنند، ممکن است برای سال‌ها زیر سایه توافقی قرار گیرند که در جای دیگری نوشته شده است. اما چگونه می‌توان موضع مستقل گرفت وقتی که ابزارهای لازم در دست نیست؟

در لندن، پاریس، برلین و بروکسل بحث دیگری نیز در جریان است؛ بحثی مبنی بر اینکه اروپا آیا می‌تواند به‌طور واقعی راهبرد استقلال راهبردی را عملی کند یا خیر؟ طرح‌هایی همچون ایده تشکیل ائتلاف مشتاقان برای استقرار یک نیروی چندملیتی به شکل عمده اروپایی در اوکراین پس از هر توافق احتمالی، تلاش برای هم‌افزایی بودجه‌های دفاعی در قالب سازوکارهای مشترک بودجه‌ای دفاعی اروپا و بحث بر سر ایجاد ظرفیت صنعتی مشترک در حوزه تسلیحات، همگی نشانه‌هایی از این‌که قاره پیر به دنبال کاهش وابستگی یک‌جانبه به واشنگتن است.

اما در عین حال، گزارش‌های کارشناسی و ارزیابی‌های رسمی یادآور می‌شوند که بدون حداقلی از حمایت لجستیکی و سیاسی آمریکا، تبدیل این ایده‌ها به واقعیت کار ساده‌ای نخواهد بود. اروپا در دهه‌های گذشته به‌قدری به چتر امنیتی آمریکا عادت کرده که ظرفیت‌های دفاعی مستقل خود را کاهش داده است. صنعت دفاعی اروپا پراکنده، بودجه‌های نظامی محدود و فرماندهی واحد نظامی غایب است. حتی در صورت افزایش بودجه‌های دفاعی، سال‌ها طول می‌کشد تا این ظرفیت‌ها بازسازی شود.

سران بروکسل نسبت به این موضوع نگرانند که اگر اروپا نتواند در برابر وسوسه صلح سریع اما ناپایدار مقاومت کند، ممکن است در سال‌های آینده با هزینه‌های بزرگ‌تری در حوزه دفاع، بازدارندگی و ترمیم شکاف‌های داخلی خود مواجه شود. اما سوال این است که آیا اروپا توان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی لازم برای پرداخت این هزینه‌ها را دارد؟

واقعیت تلخ این است که اروپا بر سر یک دوراهی قرار گرفته است؛ از یک سو، ادامه وابستگی به آمریکا که دیگر قابل اتکا نیست و از سوی دیگر، استقلال راهبردی که هنوز دست‌نیافتنی به نظر می‌رسد. هر دو گزینه هزینه‌هایی سنگین دارند و هیچ‌کدام تضمینی برای امنیت بلندمدت قاره فراهم نمی‌کنند.