استبدادستیزی و استعمارستیزی در خون ملت ایران
اقتصاد ایران: امروز سالروز شهادت میرزا کوچک خان بود؛ او در وصیتنامهاش نوشه است: من برای استقلال ایران جنگیدم و اگر کشته شوم، آرزو دارم که خون من بذر آزادی ایران گردد.
ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
خبرگزاری مهر؛ گروه سیاست، هادی رضایی: یازدهم آذر، یادآور سردترین روز پاییز ۱۳۰۰ خورشیدی است؛ روزی که میرزا یونس، معروف به میرزا کوچک خان جنگلی، در برفهای خلخال جان باخت و سرش را از بدن جدا کردند تا به تهران بفرستند. اما آنچه نتوانستند جدا کنند، روح مقاومت و استقلالطلبی بود که از جنگلهای گیلان برخاست و هنوز در رگهای این سرزمین جاری است.
میرزا کوچک خان، روحانیِ مبارز و معلمِ انقلابی، در سال ۱۲۹۶ نهضت جنگل را بنیان گذاشت؛ نخستین جمهوری مستقل در ایران معاصر را اعلام کرد، با پرچم سهرنگِ سرخ و سفید و سبز که ستارهای در میانش داشت و شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» را بر تارک خود حک کرده بود؛ سالها پیش از آنکه این واژهها در انقلاب ۵۷ تکرار شوند.
او همزمان با سه دشمن میجنگید:
۱- استبداد قاجار که کشور را به حراج گذاشته بود
۲- اشغالگران روس در شمال
۳- نیروهای بریتانیا که از جنوب به بهانه قرارداد ۱۹۱۹ قصد بلعیدن ایران را داشتند.
نهضت جنگل نشان داد که ایرانی حتی در دورافتادهترین نقاط کشور، زیر بار سلطه نمیرود. میرزا با همان سلاحهای محدود و یاران اندکش، ارتش منظم روسیه تزاری و سپس ارتش سرخ و نیروهای انگلیسی را به چالش کشید و ثابت کرد که اراده یک ملت، از تجهیزات نظامی قویتر است.
ادامهدهندگان راه میرزا در یک قرن گذشته
روحیه استعمار ستیزی هیچگاه خاموش نشد. در هر دوره، مردانی از دل همین خاک برخاستند و گفتند «نه» به سلطه بیگانه و استبداد داخلی؛
ستارخان و باقر خان در تبریز، پیش از میرزا، مشروطه را با خون خود آبیاری کردند.
رئیسعلی دلواری در بوشهر، در برابر تجاوز انگلیس ایستاد و جنگید تا جان داد.
شیخ محمد خیابانی در آذربایجان قیام کرد علیه نفوذ بیگانه.
کلنل محمدتقیخان پسیان در خراسان، برای استقلال و اصلاحات جان باخت.
و مهمترین آن امام خمینی (ره) و میلیونها ایرانی در انقلاب ۱۳۵۷، رژیم وابسته پهلوی را سرنگون کردند و جمهوری اسلامی را بر پایه «استقلال، آزادی» بنا نهادند.
شهدای هستهای مانند احمدیروشن و شهریاری که در برابر ترور و تحریم، چرخه سوخت هستهای را بومی کردند.
و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس که با دست خالی، عراقِ مورد حمایت تمام قدرتهای شرق و غرب را به زانو درآوردند همگی نمادی استقلال طلبی و آزادگی این مردم هستند.
فطرت ایرانی؛ «ما نمیتوانیم زیر بار زور برویم»
تاریخ ایران در صد سال اخیر یک پیام روشن دارد: ایرانی زیر بار سلطه نمیماند. حتی وقتی گرسنه باشد، حتی وقتی تحریم شود، حتی وقتی تهدید به بمباران شود؛ ترجیح میدهد بایستد و هزینه بدهد، اما سر خم نکند.
استقلال امروز ایران، نتیجه خون همین مردان و زنانی است که از میرزا کوچک خان تا شهید سلیمانی، یک جمله مشترک را تکرار کردهاند: «ما ملت امام حسینیم». این استقلال، رایگان به دست نیامده؛ با هزاران شهید، با قطعنامههای تحریمی، با ترور دانشمندان، با جنگ هشت ساله و با فشار حداکثری به دست آمده و حفظ شده است.
بله، مشکلات اقتصادی وجود دارد. تورم هست، بیکاری هست، سفره مردم کوچکتر شده است. اما آیا این مشکلات به معنای آن است که باید استقلال را معامله کنیم؟ آیا بازگشت به دوران پیش از انقلاب، وقتی شاه با یک تلفن از واشنگتن و لندن دستور میگرفت، راهحل است؟ تاریخ میگوید خیر. ملت ایران بارها نشان داده که حاضر است سختی بکشد، اما دوباره «ایرانِ مستعمره» نشود.
کلام آخر
میرزا کوچک خان در وصیتنامهاش نوشت: «من برای استقلال ایران جنگیدم و اگر کشته شوم، آرزو دارم که خون من بذر آزادی ایران گردد.»
امروز که یازدهم آذر است، باید به خود یادآوری کنیم که آن بذر روییده است. ایران مستقل است، ایران آزاد است، ایران در هیچ جنگی از خاک خود یک وجب عقبنشینی نکرده، ایران در برابر هیچ قدرت بزرگی سر خم نکرده است.
این دستاورد عظیم را با هیچ بهایی نباید معامله کرد. مشکلات اقتصادی را میتوان با مدیریت بهتر و همت داخلی حل کرد، اما استقلال از دست رفته را هیچگاه نمیتوان بازگرداند.
روح میرزا کوچک خان جنگلی و همه شهیدان راه استقلال ایران شاد باد. تا وقتی این روح در کالبد ملت ایران جریان دارد، هیچ قدرتی نمیتواند این سرزمین را دوباره به زنجیر بکشد.