تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
شاخه : استان‌ها
لینک : econews.ir/5x4196301
شناسه : 4196301
تاریخ :
هر قطره یک تصمیم فرهنگی اقتصاد ایران: بندرعباس- رسانه پلی است میان شناخت اقلیمی، سیاست فرهنگی و رفتار شهروندی؛ جایی که هر پیام، هر روایت و هر تصویر می‌تواند همانند یک قطره، جریان فرهنگی جامعه را تغییر دهد.

ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان

خبرگزاری مهر – گروه استان‌ها، مجید یوسفی: «هر قطره، یک تصمیم فرهنگی» شعاری است که نگاه ما را از مصرف صرف آب به فهم فرهنگیِ آب تغییر می‌دهد؛ زیرا هر عملِ روزمره در برخورد با آب، بازتابی از نظام ارزشی و تربیتی جامعه است. این گزاره، آب را نه‌فقط منبعی طبیعی، بلکه نمادی از انتخاب آگاهانه و مسئولیت اجتماعی معرفی می‌کند. در این نگاه، اسراف یا صرفه‌جویی، تنها رفتارهای فردی نیستند بلکه کنش‌های فرهنگی‌اند که از عمق باورها و شیوه‌های زیست برمی‌خیزند. اگر «هر قطره» را نشانه‌ای از خرد جمعی بدانیم، آنگاه حفاظت از آب به موضوع اخلاقی، تربیتی و ارتباطی تبدیل می‌شود؛ عرصه‌ای که در آن رسانه، آموزش و سیاست‌گذاری فرهنگی می‌کوشند تصمیم‌های کوچک را به تغییرات بزرگ پیوند دهند. در این مسیر، هر قطره آب در حقیقت پژواکی از انتخابی است که جامعه درباره‌ی آینده‌ی خود می‌گیرد.

رسانه همان بستری است که قطره را از یک داده فیزیکی به نماد فرهنگی تبدیل می‌کند. رسانه با زبان تصویر، روایت، پیام تبلیغی یا محتوای آموزشی، قادر است رابطه‌ی عاطفی و هویتی مردم با آب را بازسازی کند. نقش آن نه‌تنها در اقناع، بلکه در معنابخشی است؛ رسانه باید مصرف مسئولانه را به ارزش فرهنگی، و حفاظت از منابع را به بخشی از الگوی افتخار اجتماعی بدل سازد.

به تعبیر دقیق‌تر، رسانه پلی است میان شناخت اقلیمی، سیاست فرهنگی و رفتار شهروندی؛ جایی که هر پیام، هر روایت و هر تصویر می‌تواند همانند یک قطره، جریان فرهنگی جامعه را تغییر دهد و بدین‌گونه، «هر قطره» در رسانه، تبدیل به تصمیم فرهنگی جمعی می‌شود.

کمرنگی نقش رسانه در شکل‌دهی به فرهنگ مصرف آب، ریشه در مجموعه‌ای از عوامل ساختاری، گفتمانی و رفتاری دارد که در سطح سیاست‌گذاری، تولید محتوا و درک مخاطب قابل ردیابی است:

۱. غیبت سیاست فرهنگی منسجم در حوزه آب: رسانه‌ها عمدتاً در شرایط بحران (قطع، کمبود یا خشکسالی) به موضوع آب می‌پردازند و فاقد «تقویم ارتباطی آب» هستند؛ یعنی سیاستی که حضور پایدار و آموزشی آب را در دستور کار رسانه نگه دارد. این رویکرد واکنشی، مانع از شکل‌گیری گفتمان مداوم و عمقی می‌شود.

۲. محوریت اطلاع‌رسانی به‌جای اقناع فرهنگی: تولیدات رسانه‌ای آب بیشتر ماهیتی هشداردهنده و دستوری دارند («آب را هدر ندهید») تا معناساز و ارزشی. در نتیجه، پیام در سطح آگاهی می‌ماند و به باور و رفتار تبدیل نمی‌شود.

۳. نبود روایت بومی و انسانی: رسانه‌های رسمی کمتر از روایت‌های محلی، اقلیمی و زیسته برای بازنمایی بحران آب استفاده می‌کنند؛ در حالی‌که احساس تعلق فرهنگی و عاطفی به آب دقیقاً از همین روایت‌ها تغذیه می‌شود.

۴. فقدان ساختار بین‌نهادی ارتباطی: هنوز سازوکار مؤثری میان وزارت نیرو، سازمان محیط‌زیست، رسانه ملی و پلتفرم‌های اجتماعی برای حکمرانی ارتباطی آب وجود ندارد. این پراکندگی نهادی سبب می‌شود پیام‌ها ناهماهنگ و گاه متناقض باشند.

۵. کمبود سرمایه‌گذاری در سواد رسانه‌ای محیطی: تا زمانی‌که مخاطب توان تحلیل پیام‌ها و پیوند آن با سبک زندگی خود را نداشته باشد، حتی بهترین کمپین‌ها نیز به تغییر رفتار پایدار منجر نمی‌شوند.

کمرنگی نقش رسانه نه ناشی از بی‌توجهی صرف، بلکه حاصل فقدان زیست‌بوم ارتباطی آب است؛ زیست‌بومی که باید هم‌زمان سیاست فرهنگی، تولید محتوای بومی، سواد رسانه‌ای و ارزیابی اثر را در یک چرخه‌ی هم‌افزا گرد آورد تا «هر قطره» واقعاً به «تصمیم فرهنگی» تبدیل شود.

اگر بخواهیم چرایی کمرنگی نقش رسانه را به‌صورت تحلیلی‌تر بررسی کنیم، می‌توان آن را در سه لایه توضیح داد:

۱. سطح سیاستی (Policy Layer):

سیاست رسانه‌ای در ایران غالباً «واکنشی» است، نه «پیش‌نگرانه». فقدان سیاست فرهنگی جامع در حوزه‌ی آب موجب شده رسانه‌ها تنها در دوره‌های بحران به میدان بیایند، نه در چرخه‌ی دائمی آموزش و ارزش‌سازی. در نتیجه، مفهوم «آب به‌عنوان سرمایه فرهنگی» هرگز در راهبرد کلان رسانه تثبیت نشده است.

۲. سطح گفتمانی (Discursive Layer):

گفتمان غالب رسانه‌ای درباره‌ی آب، پیام‌محور و هشداردهنده است نه روایت‌ساز و معنامحور. پیام‌های تکراری، دستورگونه و فاقد زمینه‌ی فرهنگی باعث شکل‌گیری نوعی بی‌حسی ارتباطی (Communication Fatigue) در مخاطب شده است. در حالی که فرهنگ مصرف، نیازمند بازتولید معنا از طریق داستان، هویت، طنز ملّی و تجربه انسانی است.

۳. سطح نهادی و فنی (Institutional Layer):

ساختار رسانه‌ای کشور هنوز مبتنی بر جریان یک‌سویه پیام است. همکاری میان وزارت نیرو، صداوسیما، وزارت فرهنگ و پلتفرم‌های دیجیتال فاقد معماری ارتباطی مشترک است. نبود «مرکز هماهنگی رسانه و ارتباطات آب» موجب شده فعالیت‌ها پراکنده، کوتاه‌مدت و بدون ارزیابی اثربخشی باقی بمانند.

برای احیای نقش رسانه و رساندن شعار «هر قطره، یک تصمیم فرهنگی» به سطح سیاست ملی، باید چند تحول بنیادین رخ دهد:

۱. حرکت از انتقال پیام به مهندسی معنا:

رسانه باید از گفتارهای هشداردهنده فاصله گیرد و به تولید روایت‌های اقناعی و احساسی بپردازد؛ روایاتی که مصرف مسئولانه را در قالب غرور، هویت و عشق به سرزمین بیان کنند. مستندهای روایی، انیمیشن‌های کوتاه بومی و پویش‌های مردمی باید جای اطلاعیه‌های خشک را بگیرند.

۲. روایت‌محوری بومی (Narrative Localization):

هر اقلیم زبانی و فرهنگی روایت مختص خود را از آب دارد؛ از کویر تا شمال، از عشایر تا صنعتگران. رسانه با شناخت این روایت‌ها، می‌تواند در هر منطقه، معنا و انگیزه‌ی فرهنگی خاصی برای صرفه‌جویی ایجاد کند.

۳. ارتباط دوسویه و تعاملی:

پلتفرم‌های اجتماعی باید به میدان تعامل وارد شوند. به‌جای تبلیغات یک‌طرفه، باید از الگوهای مشارکتی (مثل چالش‌ها، بازی‌های فرهنگی و روایت تجربیات مردم) استفاده کرد تا مخاطب از مصرف‌کننده پیام به شریک فرهنگی تبدیل شود.

۴. نقشه نهادی ارتباطات آب:

برای هم‌راستایی کنش‌گران، پیشنهاد می‌شود چارچوبی طراحی شود که رسانه عمومی، رسانه‌های محلی، سازمان‌های مردم‌نهاد و نهادهای آموزشی را در یک شبکه هم‌افزا قرار دهد؛ شبکه‌ای که از مرحله‌ی ایده تا ارزیابی، در یک چرخه‌ی یادگیری مستمر فعالیت کند.

در جهان ارتباطات مدرن، آب دیگر تنها ماده‌ای طبیعی نیست، بلکه رسانه‌ای فرهنگی است؛ رسانه‌ای که از طریق آن، جامعه درباره‌ی خود، مسئولیت و تمدنش سخن می‌گوید. رسانه در این مسیر وظیفه دارد نظام معنایی تازه‌ای بیافریند که در آن «مصرف» نه کنشی مصرف‌گرایانه، بلکه آئینی فرهنگی و اخلاقی تلقی شود.

به این ترتیب، زمانی که رسانه از ابزار اطلاع‌رسانی به «کنشگر فرهنگی» بدل شود، هر قطره‌ی آب در حافظه‌ی جمعی ما معنا می‌یابد؛ معنا به‌مثابه‌ی فرهنگ، و فرهنگ به‌مثابه‌ی تصمیم. این همان لحظه‌ای است که شعار «هر قطره، یک تصمیم فرهنگی» از پوستر تبلیغاتی به سطح کنش اجتماعی ارتقا پیدا می‌کند نقطه‌ای که در آن، رسانه دیگر تنها بازتاب‌دهنده‌ی بحران نیست، بلکه طراح آینده‌ی فرهنگیِ زیستن با آب می‌شود.

اما نقش مردم نیز در پذیرش این موضوع بسیار کم رنگ است، بی‌توجهی یا استقبال اندک مردم از پیام‌های فرهنگی مرتبط با آب، ناشی از شکاف عمیق میان گفتمان رسمی و زیست واقعی جامعه است. بیشتر پیام‌های رسانه‌ای با لحن دستوری و بالا به پایین تولید شده‌اند؛ در حالی‌که مردم درگیر مسائل ملموسی چون کیفیت آب، عدالت در توزیع، یا مدیریت ناکارآمد منابع هستند. وقتی فرد احساس کند که مسئولیت تنها از او مطالبه می‌شود، بدون آن‌که مشارکت یا اثرگذاری واقعی در تصمیم‌ها داشته باشد، پیام برایش بی‌اعتبار می‌شود. علاوه بر این، تکرار شعارهای مشابه، تصاویر کلیشه‌ای و فقدان روایت انسانی باعث شده کمپین‌ها به حافظه‌ی عاطفی جامعه نفوذ نکنند؛ گویی «آب» همچنان موضوعی اداری تلقی می‌شود نه فرهنگی.

از سوی دیگر، عدم هماهنگی میان گفتار و رفتار نهادها نیز به تضعیف اعتماد عمومی انجامیده است. مردم وقتی پروژه‌های پرمصرف آبی یا تخریب محیط‌زیست را می‌بینند، باورشان به صداقت پیام‌های صرفه‌جویی از میان می‌رود. رسانه نتوانسته با بازتاب روایت‌های بومی، زندگی محلی و تجربه‌های واقعی شهروندان، حس تعلق و غرور اجتماعی نسبت به حفظ آب را برانگیزد. نتیجه آن‌که، پیام‌ها شنیده می‌شوند اما زیسته نمی‌شوند. تنها زمانی که ارتباط دوسویه، عدالت ارتباطی و روایت اصیل جایگزین تبلیغات خشک و موسمی شود، مردم نه از سر اجبار، بلکه از درک فرهنگی در مسیر حفظ هر قطره گام برمی‌دارند.

دولت در منظومه‌ی «هر قطره، یک تصمیم فرهنگی» باید نقشی فراتر از تنظیم‌گر یا مجری قوانین ایفا کند و در جایگاه راهبرد گذار فرهنگی آب قرار گیرد. تاکنون نگاه دولت بیشتر کمی و فنی بوده است؛ یعنی سیاست‌گذاری در سطح تخصیص منابع، ساخت سد یا شبکه توزیع. اما در عصر ارتباطات فرهنگی، مسئله آب از جنس مهندسی فرهنگی است نه صرفاً مهندسی فنی. دولت باید بداند که اصلاح نگاه جامعه به آب، بدون تغییر در راهبرد ارتباطی، سیاست فرهنگی و نظام آموزشی ممکن نیست. به همین دلیل، شکل‌گیری سیاست «حکمرانی ارتباطی آب» ضروری است؛ سیاستی که در آن وزارت نیرو، سازمان محیط‌زیست، وزارت فرهنگ و آموزش‌وپرورش به‌جای کار جزیره‌ای، در قالب نقشه‌ای مشترک عمل کنند تا پیام و رفتار رسمی در همه سطوح هم‌افزا شود.

از سوی دیگر، کاهش استقبال مردم از کمپین‌ها دقیقاً به این دلیل است که رفتار دولت با پیام‌هایش همخوانی ندارد. جامعه زمانی به پیام صرفه‌جویی اعتماد می‌کند که رفتار نهادهای رسمی نیز الگوی عملی همان پیام باشد. در این معنا، دولت باید از «حاکمِ هشداردهنده» به «الگوساز فرهنگی» تبدیل شود؛ الگویی که هم در سیاست‌های کلان (مثلاً تخصیص عادلانه منابع آبی بین مناطق)، هم در کنش‌های نمادین (کاهش هدررفت در نهادهای دولتی، آموزش کارمندان، شفاف‌سازی داده‌های آبی) پیش‌قدم باشد. اگر دولت خود را راوی صادق فرهنگ آب بداند، نه‌تنها رسانه‌ها بلکه مردم نیز به جریان تصمیم فرهنگی خواهد پیوست؛ چرا که مردم تصمیم فرهنگی را از جایی آغاز می‌کنند که عدالت، صداقت و مشارکت را در رفتار حاکمیت لمس کنند.

بحث «هر قطره، یک تصمیم فرهنگی» نشان می‌دهد که مسئله‌ی آب در ایران دیگر صرفاً موضوعی زیست‌محیطی یا فنی نیست، بلکه در قلب خود، بحرانی فرهنگی و ارتباطی است. فرهنگ مصرف آب زمانی نهادینه می‌شود که سه ضلع رسانه، مردم و دولت به درک مشترک برسند و هر یک نقش خود را در «حکمرانی ارتباطی آب» ایفا کنند. رسانه باید از سطح اطلاع‌رسانی به سطح معناسازی و اقناع برسد؛ یعنی آب را نه به‌عنوان منبع طبیعی، بلکه به‌عنوان «سرمایه‌ی فرهنگی و تمدنی» بازنمایی کند. مردم نیز زمانی به تغییر رفتار روی می‌آورند که احساس کنند بخشی از فرایند تصمیم سازی‌اند، نه صرفاً شنونده‌ی پیام‌های دستوری. در این میان، دولت موظف است با ثبات رفتاری، عدالت آبی، شفافیت اطلاعاتی و الگوسازی عملی، پیام‌های فرهنگی را از شعار به تجربه‌ی ملموس تبدیل کند.

بنابراین، برای آن‌که شعار «هر قطره، یک تصمیم فرهنگی» از پوستر به الگوی رفتاری پایدار ملی بدل شود، باید پیوندی ارگانیک میان گفتار رسمی، روایت رسانه‌ای و زیست روزمره شکل گیرد. این پیوند زمانی فعال می‌شود که دولت راهبرد گذار فرهنگی باشد، رسانه مهندس معنا، و مردم شریک آگاه در تصمیم‌های زیست‌محیطی. تنها در این چرخه‌ی هم‌افزا، هر قطره آب نه صرفاً مایه‌ی حیات طبیعی، بلکه نماد بلوغ فرهنگی و مسئولیت تمدنی جامعه ایرانی خواهد بود؛ نقطه‌ای که در آن «صرفه‌جویی» دیگر محدودیت نیست، بلکه کنشی فرهنگی در مسیر آینده‌ی پایدار است.

مدرس دانشگاه و فعال رسانه‌ای