تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
شاخه : استان‌ها
لینک : econews.ir/5x4135614
شناسه : 4135614
تاریخ :
فرشچیان؛ از خلوت نیایش تا فریاد انتقاد از مدیران شهری اصفهان اقتصاد ایران: اصفهان-حسین مسجدی در روایت دیدارهای خود با استاد محمود فرشچیان، پشت‌پرده برپایی نمایشگاه آثار او در اصفهان را بازگو می‌کند و از هشدارهای تاریخی‌ استاد می‌گوید.

ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها-کوروش دیباج: محمود فرشچیان، نگارگر نام‌آور معاصر، تنها هنرمندی نبود که بوم‌های رنگینش جهانی شد؛ او صدایی برای دفاع از تاریخ و هویت اصفهان نیز بود. روایت حسین مسجدی مدیر اسبق موزه هنرهای معاصر اصفهان و اصفهان پژوه، پرده از زوایای کمتر شنیده‌شده دیدارهایش با این هنرمند بزرگ برمی‌دارد.

این خاطرات نشان می‌دهد که فرشچیان نه فقط در آتلیه و عرصه هنر، بلکه در میدان دغدغه‌های اجتماعی و فرهنگی نیز حضوری پرشور داشت. او از همان لحظه‌ای که پا به اصفهان گذاشت، به‌جای غرق شدن در تجلیل‌های رسمی، زبان به نقد مدیریت شهری گشود و به صراحت از تهدیدهایی گفت که مترو، چهارباغ و بلندمرتبه‌سازی برای آینده شهر رقم می‌زدند.

فرشچیان؛ از خلوت نیایش تا فریاد انتقاد از مدیران شهری اصفهان
حسین مسجدی مدیر اسبق موزه هنرهای معاصر اصفهان و اصفهان پژوه

در این بخش از روایت، مسجدی ضمن بازخوانی دیدارهای خصوصی و گفتگوهای پشت‌پرده با فرشچیان، به دشواری‌های برپایی نمایشگاه آثار او، ناامنی موزه هنرهای معاصر، و کشمکش‌های هنرمندان و مدیران برای حفاظت از میراث تاریخی اصفهان اشاره می‌کند.که بخش اول این روایت مسجدی را در ذیل از نظر می گذرانید؛

تازه از لاک خلوت و انزوای ملک شخصی در آمریکا بیرون آمده بود و رفت‌وآمد بیشتری به ایران پیدا کرده بود. گاه به مشهد می‌رفت و حتی پیشنهاد طراحی ضریح را نیز پذیرفته بود. یک‌بار او را گوشه حرم، در حال نماز دیدم؛ اما پا پیش نگذاشتم تا با او سخن بگویم. دلم نیامد مزاحم خلوتش شوم.

چند سال بعد، در بیست‌وهشتم خرداد ۱۳۸۵، در اصفهان اسباب ملاقاتش فراهم شد. به خیریه امام زمان رفتم و فرصتی دست داد تا با او گفت‌وگو کنم. آن روز آقای بصیری، مدیر خیریه، تعریف کرد که استاد محمود فرشچیان کمک‌های بسیاری به ایتام کرده است.

پیش از آن دیدار، از طریق واسطه‌هایی وعده کرده بودیم که نمایشگاهی از آثارش در اصفهان برپا کنیم تا به این بهانه بتوانیم برخی از ضروریات و مشکلات شهر را به گوش مدیران شهر برسانیم. در همین رفت‌وآمدها و صحبت‌ها بود که ناگهان متوجه شدم خویشاوند هم هستیم و هیچ‌کدام نمی‌دانستیم! باجناق او، حسن صائب، نماینده رسمی استاد در تهران و ایران بود. او برادر پسرعموی شوهرخاله من، مرحوم آقا مهدی صائب بود. همین نسبت موجب شد با حسن آقا نیز بیشتر در ارتباط باشم و یاد خاله نازنین و شوهرخاله مهربانم بارها در صحبت‌ها زنده شود.

قرار شد حسن صائب تابلوهای استاد را با اسکورت به اصفهان بفرستد؛ اما مشکل تازه اینجا شروع شد. در اصفهان هیچ مکانی که شایسته و امن برای نمایش و حفاظت از چنین آثارگرانقدری باشد وجود نداشت. موزه هنرهای معاصر اصفهان نه دوربین مداربسته داشت، نه سیستم حفاظتی درست و حسابی، و به‌راحتی امکان سرقت از آن وجود داشت.

شهری که تنها به بوق و شعار اکتفا کرده بود؛ و خود را «پایتخت فرهنگی جهان اسلام» می‌خواند عبارتی که هر روز در صدا و سیما تکرار می‌شد، اما در عمل پشتوانه و برنامه‌ای نداشت. در همان ایام، فردی ناشناس و مغرض چندین تابلو از آثار یک هنرمند فرانسوی را در نمایشگاه نبوی با چاقو درید و گریخت؛ آب هم از آب تکان نخورد و حتی هزینه مرمت آثار را هم نداشتیم. سال قبلش نیز یک ویدئو پروژکتور در حال نمایش از همان‌جا، دزدیده بودند!

فرشچیان؛ از خلوت نیایش تا فریاد انتقاد از مدیران شهری اصفهان

نیروی انتظامی مأمورانی برای حفاظت موزه گماشته بود، اما آنان نه مسلح بودند و نه آمادگی لازم را داشتند. حتی در شیفت استراحت، به‌جای ترک محل، در همان موزه می‌ماندند و همان‌جا استراحت می‌کردند. یک‌بار عصرگاه، از ورودی موزه داخل شدم و با ناباوری دیدم یکی از آن مأموران، با چشمان باز خوابیده است! مرا ندید و هیچکس را نمی دید.

خود استاد چاره را در این دید که تابلوهای چاپی، پاسپارتو شده و قاب‌شده را بفرستد و به نمایش بگذاریم. تنها مشکلی که باقی می‌ماند این بود: چه پاسخی به اهل هنر بدهیم؟ عامه مردم توان تشخیص اصل از بدل را نداشتند، اما هنرمندان خوب می‌فهمیدند. حسن صائب می‌گفت: «همین کار را در سعدآباد کرده‌ایم و کسی متوجه نشده.» پاسخ دادم: «اتفاقاً متوجه شده‌اند، فقط به روی شما نیاورده‌اند.» اما چاره‌ای نبود؛ پذیرش این تدبیر تنها راه ممکن بود. دیدار با خود هنرمند، آن هم برای نخستین بار پس از انقلاب، می‌توانست این نقیصه را جبران کند.

صبح همان روزی که قرار بود عصرش مراسم افتتاحیه نمایشگاه استاد محمود فرشچیان در موزه هنرهای معاصر اصفهان برگزار شود، من در دفتر مدیریت موزه جلسه‌ای دونفره با استاد ترتیب دادم. استاد فرشچیان در آن جلسه به من گفت: «من سرمقاله‌های تو را در نشریه نقطه که متعلق به موزه بود خواندم. حرف‌های بسیار درستی زده بودی.»

این جمله برایم ارزشمند بود. در آن سرمقاله‌ها، خواسته‌های هنرمندان را که به‌صورت عمومی مطرح می‌شد، بازتاب داده بودم. دغدغه مشترک بسیاری از آنها این بود که اصفهان در حال تجربه تغییرات مخرب است و این تغییرات به مدیریت شهری برمی‌گردد.

به‌عنوان نمونه، شنیده بودند که قرار است مترو از زیر چهارباغ عباسی، سی‌وسه‌پل و از زیر چهارباغ بالا عبور کند. نگرانی شدیدی داشتند. می‌گفتند در زیر خاک اصفهان، آثار پایتخت صفویه، آثار سلجوقی، آثار دوره آل‌بویه و دوره‌های دیگر با نشانه‌های تاریخی ارزشمند وجود دارد که اکنون زیر لایه‌ای از خاک پنهان شده است. این آثار باید در آینده با حفاری علمی، بیرون آورده و به معرض دید عموم گذاشته شود، نه این‌که با عبور مترو نابود شود.

یکی دیگر از دغدغه‌های هنرمندان، بلندمرتبه‌سازی در اطراف زاینده رود بود که به‌تازگی آغاز شده بود. مجوزها به‌گونه‌ای صادر می‌شد که صورت قانونی داشت، اما گاهی شهرداری یا حتی برخی از اعضای شورای شهر اعمال نفوذ می‌کردند. آن زمان این مسئله هنوز به شکل گسترده درنیامده بود، اما ساختمان‌هایی شش تا هشت طبقه مجوز می‌گرفتند. همین موضوع حساسیت هنرمندان را به‌شدت برانگیخته بود. آنها می‌گفتند: «این رودخانه ریه‌های شهر است؛ نباید مردم را با ساختن دیواری از ساختمان های بلند از آن محروم کرد.» یکی از هنرمندان حتی گفت: «این‌جا دارد شبیه خیابان نواب تهران می‌شود.»

فرشچیان؛ از خلوت نیایش تا فریاد انتقاد از مدیران شهری اصفهان

استاد فرشچیان با شنیدن این دغدغه‌ها گفت: «دغدغه من هم همین است. در بسیاری از نقاط دنیا دیده‌ام که به‌خاطر یک اثر هنری متوسط در ابنیه، یک جاده با یک مسیر اصلی یا حتی یک خط مترو تغییر مسیر داده است. چرا این‌جا چنین نمی‌کنند؟ راه چاره چیست؟» او ابراز می‌کرد که آرزو دارد در اصفهان مؤسسه‌ای مانند مؤسسه رسام عرب‌زاده که در تهران تأسیس شده بود، راه‌اندازی کند. می‌گفت: «زمینه‌اش را من فراهم کنم، کارها با شهرداری باشد.» اما دریغا که این آرزو به خاک سپرده شد.

به هر رو من به او گفتم: «از آن‌جا که این نخستین دیدار عمومی شما با مردم و هنرمندان است و مسئولان هم دعوت شده‌اند، خوب است این دغدغه‌ها را مستقیم به آنها منتقل کنید.» استاد از این پیشنهاد استقبال کرد. قرار شد بعدازظهر، کمی زودتر از زمان افتتاحیه بیاید و دیداری خصوصی با مدیران شهری داشته باشد. ما هم پیام را به آنها منتقل کردیم. بعدازظهر، تقریباً نیمی از اعضای شورای شهر و برخی مدیران شهر آمدند. البته استاندار نیامده بود و شهردار هم حضور نداشت، اما جمعی بود که کمتر پیش می‌آمد همه را یکجا دید.