ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
خبرگزاری تسنیم- مجتبی برزگر: در دو گزارش گذشته، به بررسی روند ادامهسازی سریالهای پرمخاطب تلویزیون پرداختیم؛ نخست، در گفتوگو با علیرضا نجفزاده و علی غفاری، از چالشهای تکرار موفقیت در سریالهایی چون «پایتخت» و «بچهمهندس» گفتیم و سپس، با آرمان زرینکوب و مهدی فرجی، از فراز و فرودهای تولید چندفصلی در مجموعههایی مانند «ستایش» و «نونخ» سخن گفتیم؛ آثاری که علیرغم شروعی موفق، مسیر متفاوتی را در حفظ کیفیت و تداوم مخاطب طی کردند.
اکنون و در ادامه همین پرونده، به سراغ یکی از مهمترین زیستبومهای سریالسازی امروز ایران میرویم: نمایش خانگی. پلتفرمهایی که در چند سال اخیر، بخشی از بار سرگرمی تصویری جامعه را به دوش کشیدهاند، اما با مشکلاتی چون عدم ثبات تولید، ناپایداری اقتصادی و خلأ برنامهریزی روایتی مواجهاند.
در همین راستا، به گفتوگویی صریح با مسعود اطیابی نشستهایم؛ فیلمسازی که تجربه همزمان کار در دو مدیوم سینما و نمایش خانگی را دارد. اطیابی کارگردان فصل دوم سریال نیسان آبی در شبکه نمایش خانگی است و پیشتر با ساخت مجموعه فیلمهای تگزاس، نشان داده بود که به خوبی با ذائقه مخاطب عام آشناست. همین ترکیب تجربه سینمایی و حضور در بستر پلتفرمها، بهانهای شد برای گفتوگو درباره فرصتها و بحرانهای سریالسازی در نمایش خانگی ایران.
از تفاوت ذاتی روایت در سینما و سریال، تا وضعیت نابسامان تولید، ناپایداری سرمایهگذاری، و معضلاتی چون سانسور و توقیف، اطیابی در این گفتوگو از چشمانداز ناپایدار این فضا میگوید؛ فضایی که باوجود داشتن مخاطب گسترده، هنوز از یک سیاستگذاری حرفهای و تولید صنعتی فاصله دارد.
«سریالسازی در ایران؛ از فصلسازی بیهدف تا برنامهریزی هوشمند؟»
بیش از یک دهه است که پدیده ساخت سریالهای چندفصلی در تلویزیون ایران و در ادامه، در شبکه نمایش خانگی، رونق گرفته است. اما این رونق ظاهری، در واقع اغلب با یک مشکل بنیادی همراه بوده: تکرار، افت کیفیت، کمفروشی در محتوا و در نهایت بیاعتمادی مخاطب.
از «پایتخت» و «دودکش» در تلویزیون گرفته تا «شهرزاد» و «ساخت ایران» در شبکه نمایش خانگی، کم نیستند نمونههایی که فصل اولشان درخشان و پرمخاطب بود، اما در ادامه نتوانستند توقعها را برآورده کنند. چه بسا کارگردان یا نویسنده اصلی پروژه از ادامه آن کنار کشید و پروژه به دست دیگران سپرده شد؛ با نتیجهای نهچندان موفق.
بسیاری از منتقدان این وضعیت را حاصل نگاه صرفاً اقتصادی پلتفرمها و تلویزیون میدانند. جاهایی مثل سریال «دل» و «گیسو» یا حتی «قهوه تلخ» که به شکلی ناگهانی رها شدند یا بدون پایانبندی منطقی متوقف ماندند، باعث شد اعتماد مخاطب نسبت به ادامهدار بودن داستانها از بین برود.
در این میان، برخی با مقایسه عملکرد تلویزیون و شبکه نمایش خانگی، یکی را بر دیگری ترجیح میدهند. اما آیا مسئله اصلی، پلتفرم پخش است؟ یا باید در جای دیگری دنبال پاسخ گشت؟
مسعود اطیابی، کارگردانی که تجربه کار در هر دو فضا را دارد، نگاه متفاوتی به این موضوع دارد. او معتقد است: نه تلویزیون ذاتاً بد است، نه شبکه نمایش خانگی خوب. مهم نوع سیاستگذاری، برنامهریزی و البته کیفیت تولید است؛ از نگارش سناریو گرفته تا اجرا و کارگردانی. هر رسانهای ظرفیت خودش را دارد؛ موفقیت یا شکست، به شکل استفاده از این ظرفیتها بستگی دارد.
با او درباره نقاط قوت و ضعف سریالسازی در ایران، مقایسه دو بستر اصلی پخش (تلویزیون و شبکه نمایش خانگی) و مهمتر از همه، راهکارهایی برای رهایی از وضعیت تکراری فعلی، گفتوگو کردهایم.
دنبالهسازی؛ ماجراهای پیوسته یا داستانهای شبیه؟
اطیابی معتقد است که «دنبالهسازی» به دو شیوه صورت میگیرد؛ یا بر اساس ماجراهای پیوسته مانند آنچه در «پایتخت» یا «تگزاس» رخ داده، یا در قالب داستانهای متوالی و مستقل که تنها شباهتهایی بههم دارند اما اتصال دراماتیک مشخصی ندارند.
او در این باره میگوید:اصل ماجرا، شخصیتها هستند. مخاطب شخصیتها را دنبال میکند و به واسطه این دنبال کردن، به دیدن ماجراهای جدیدی از آنها علاقهمند میشود. در واقع، کشش در شخصیت است نه صرفاً در داستان.
ماجراجوییهای انگیزشی؛ چه درام، چه طنز
به گفته اطیابی، دنبالهدار بودن یک اثر، چه در قالب طنز باشد چه درام، نیازمند ساختاری انگیزشی است.
«در تگزاس یا نیسان آبی، شخصیتها دائماً درگیر عبور از موانع هستند، حتی اگر این عبور با خنده همراه باشد. این روند باعث میشود مخاطب همچنان بخواهد بداند بعدش چه میشود.»
او از «ماجراجوییهای احمقانه اما پیوسته» در آثار طنز به عنوان یکی از رمزهای موفقیت سریالها و فیلمهای چندفصلی یاد میکند.
فصل دوم؛ سختتر از شروع!
اطیابی در بخشی از صحبتهایش تأکید میکند که ساخت فصل دوم از یک اثر موفق، سختتر از شروع یک پروژه جدید است.
«شما باید به فصل اول احترام بگذارید، ساختار و شمایل را حفظ کنید و در عین حال، چیزی تازه و جذاب ارائه دهید. این کار بسیار دشوارتر از شروع از صفر است.»
او همچنین به هماهنگی بازیگران، تولید در زمان محدود و رعایت راکوردهای شخصیتها به عنوان چالشهای اصلی اشاره میکند.
برنامهریزی از ابتدا یا بازخورد گرفتن؟
اطیابی میگوید در ایران معمولاً از هر دو رویکرد استفاده میشود: گاهی ساخت ادامه یک سریال از ابتدا برنامهریزی میشود (مثل تگزاس که در پایان فصل اول سکانسهایی برای فصل بعد طراحی شد) و گاهی بعد از بازخورد مخاطبان به فصل اول، تصمیم به ادامه گرفته میشود.
«ما در تگزاس از همان ابتدا با ذهنیت ساخت دنباله وارد شدیم. در نیسان آبی نیز تلاش کردیم ساختار کلی، شخصیتها و راکوردها را با احترام به فصل اول حفظ کنیم؛ با این حال، برخی تغییرات مانند حذف مصرف مشروبات الکلی و استفاده مکرر از دخانیات را اعمال کردیم.»
سریالسازی یا سینما؟ مقایسهای نسبی
کارگردان «تگزاس» در پاسخ به این پرسش که سینما جذابتر است یا سریالسازی، پاسخی نسبی میدهد: سینما جذابیت خاص خودش را دارد، اما سریال به شرط شخصیتپردازی درست، امکان ارتباط طولانیتری با مخاطب ایجاد میکند. ضعف یا قدرت به جایگاه اثر و رابطهاش با مخاطب بستگی دارد، نه به پلتفرم یا قالب پخش.
او همچنین اشاره میکند که سریالهای طنز بهتر است هر شبی پخش شوند، چراکه در سریالهای هفتگی طنز، تعلیق به اندازه کافی وجود ندارد و ممکن است تماشاگر را از پیگیری منظم بازدارد.
تجربه شخصی از تگزاس، نیسان آبی و خروس جنگی
اطیابی از ادامهدار بودن تگزاس تا پنج قسمت سخن میگوید، اما ادامه پروژه را منوط به شرایط تولید میداند: قسمت چهارم و حتی پنجم تگزاس قابلیت ساخت دارند اما فعلاً شرایط تولید نداریم. درباره خروس جنگی هم فصل دوم نوشته شده اما موانع مالی و حقوقی جلوی تولید آن را گرفتهاند.
او تأکید میکند که زمان در پروژههای دنبالهدار بسیار مهم است، چراکه تغییر فیزیکی بازیگران میتواند ضربه بزرگی به انسجام اثر وارد کند.
تجربههای ناموفق؛ در سریالهای خانگی، این اتفاق برای «جزیره» سیروس مقدم افتاد که نتوانست در همان فصل اول، مخاطبش را جذب کند و یک محتوای سردرگم و گیجکنندهای را در معرضِ نگاه مخاطب قرار داد. حالا ساخت فصل دومِ آن مطرح میشود؛ البته آن ناتمام ماندن عاقبت کاراکترها و شخصیتهای این سریال، گویای این موضوع است که شاید سرمایهگذارها و عواملِ این کار، مثلِ آثاری همچون «عاشقانه» فقط صرفاً برای پول درآوردن سناریو را طوری طراحی میکنند تا پلتفرمِ پخشکننده و مخاطب، منتظرِ فصلهای بعدی این سریال بمانند.
همچنان که این موضوع در سریالهایی مثلِ «سیاوش» و «میدان سرخ» هم وجود دارد؛ پایانبندیهایی که بیشتر کمفروشیِ عوامل و دستاندرکارانِ این آثار را نشان میدهد. اوجِ این نوع رفتارها را میتوان در کارهای منوچهر هادی یافت. به نظر میرسد کارگردان «دل» بدعتگذار این عرصه باشد. هرچند پیش از او، مهران مدیری و سرمایهگذارانش، با نساختنِ ادامه «قهوه تلخ» و محتوایی که به سرانجام نرسید، به نوعی آغازگر کمفروشیِ فرهنگی در این عرصه شدند.
آیا حاضر است دوباره کارگردان فصل دوم اثری باشد؟
اطیابی در پاسخ به این سؤال میگوید: بستگی به شرایط آن زمان دارد. هر تصمیمی در لحظه خودش درست است، شاید بعدها از آن پشیمان شویم. اما ساخت فصل دوم، واقعاً از ساخت فصل اول سختتر است. چون باید به شخصیتها و نگاه خالق اولیه اثر وفادار ماند.
رؤیای یک سریال حماسی
در پایان گفتوگو، اطیابی از علاقهاش به ساخت یک سریال حماسی و دفاع مقدسی دنبالهدار میگوید.
«لزومی ندارد حتماً کمدی باشد، میتواند اثری حماسی با لحظات خندهدار هم باشد. بهزودی یک سریال طنز با تلویزیون خواهم ساخت اما همچنان به ساخت یک کار حماسی علاقهمندم.»
مسعود اطیابی در این گفتوگو نگاهی جامع و واقعبینانه به تجربه ساخت آثار دنبالهدار ارائه میدهد. او با اتکا بر تجربهاش در ساخت «تگزاس» و «نیسان آبی»، به خوبی نشان میدهد که رمز موفقیت آثار چندفصلی، نه صرفاً در جذابیت داستان یا پلتفرم، بلکه در شناخت درست از شخصیتها، پیوستگی در روایت، برنامهریزی از پیش و وفاداری به ساختار اصلی اثر است.
انتهای پیام/