ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
خبرگزاری تسنیم طی سلسلهیادداشتهایی به بازخوانی فراز و نشیب زندگی رهبران مقاومت اسلامی لبنان میپردازد. در همین راستا بازخوانی حیات سیدحسن نصرالله رهبر شهید و اسطورهای حزبالله لبنان و نقش وی در بالندگی محور مقاومت با عنوان «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» در قالب مجموعه مقالاتی منتشر خواهد شد و اکنون قسمت چهل و هشتم آن پیش روی شماست.
تاکنون سه فصل در مورد شرایط زندگی شهید سیدحسن نصرالله منتشر شده است. فصل نخست به «دوران کودکی و نوجوانی» ایشان اختصاص داشت. علیرغم اهمیت موضوع، ما از این فصل را به سرعت عبور کردیم تا به بحثهای بعدی بپردازیم. فصل دوم، «ریشهیابی علل شکلگیری جنگ داخلی لبنان» بود. هدف ما در این فصل چنین بود که ثابت کنیم اولاً جنگ لبنان پدیدهای خلع الساعه نبود و ثانیاً باید ریشههای شکلگیری آن را شناخت؛ زیرا این جنگ هم در روند تاریخی تجارب ملت لبنان نقش داشت و هم به صورت مستقیم باعث شکلگیری «مقاومت اسلامی لبنان» شد. ضمن اینکه حیات و سرنوشت سیدحسن نصرالله را نیز به صورت مستقیم تغییر داد. فصل سوم، «مرور مهمترین رویدادهای تاریخی تا وقوع جنگ داخلی لبنان» بود. در فصل سوم، به جای تمرکز بر ریشهها، به صورت خاص خود وقایع تاریخی منجر به شروع جنگ داخلی را مورد توجه قرار دادیم.
بشیر الجمیل مؤسس و فرمانده کتائب، فرمانده اشغالگر اسرائیلی را در آغوش کشیده است
رئیس وقت ستاد مشترک ارتش اسرائیل بعد از اشغال لبنان، اینگونه مورد تکریم فرمانده کتائب قرار گرفت
فصل سوم را با ماجرای مهاجرت (معکوس) خانواده شهید سیدحسن نصرالله به خاستگاه خانوادگی خود در حومه شهر صور خاتمه دادیم. از قسمت سی و سوم وارد فصل چهارم شدیم که به «ورود سوریه به جنگ داخلی لبنان» اختصاص دارد. در فصل چهارم، طی چند قسمت، فضای بیروت و جنگ داخلی لبنان بعد از بازگشت خانواده سیدحسن نصرالله به جنوب را مرور خواهیم کرد. این موارد، به صورت مستقیم در زندگی سیدحسن نصرالله نقش نداشت؛ اما در شکلگیری و بالندگی روح مقاومت در جامعه لبنان قطعا اثرگذار بوده است. ادامه فصل چهارم به بحث «ورود نظامی مستقیم سوریه به لبنان» اختصاص داشت؛ رویدادی که بیتردید یکی از عوامل مؤثر در شکلگیری مقاومت اسلامی لبنان بود. در قسمت چهل و هشتم به ادامه بحث شکلگیری گروه مسلح غیرقانونی «قوات» (فالانژها) میپردازیم که مهمترین و فراگیرترین نیروی متحد و پراکسی اسرائیل در آن زمان بودند.
میلیشیای قوات؛ قیام جوانها در برابر نسل اول رهبران راست افراطی؟
در قسمت پیشین این سلسلهیادداشت با عنوان «میلیشیای قوات؛ اتحاد مزدوران اسرائیل در لبنان» به بحث ادغام و اتحاد کلیه گروههای مسلح راست مارونی لبنان تحت لوای تشکیلات واحدی به نام «القوات اللبنانیة» پرداختیم. در آن زمان تلاش میشد تا قوات را عملاً شاخه نظامی جبهه لبنانیه یا همان جناح راست افراطی بخوانند؛ اما نکته اساسی در این زمینه، «شکاف نسلی» میان رهبران احزاب سیاسی جناح راست افراطی با فرماندهان قوات بود. رهبران سیاسی – مانند پییر جمیل و کمیل شمعون – در اواخر دوره عثمانی به دنیا آمده بودند و از همان ابتدای تأسیس کشور لبنان وارد فعالیت سیاسی شده بودند؛ در حالی که فرماندهان گروههای مسلح عمدتا در میانه دهه 40 به دنیا آمده و تصویر خاصی از دوران قیمومیت فرانسه نداشته و نخستین امواج سیاسی که تجربه کرده بودند به قیام مسلمانان در سال 1958 برمیگشت. {ماجرای قیام سال 1958 را در قسمت ششم این یادداشت با عنوان «عملیات خفاش آبی آمریکا در غرب آسیا» تشریح کردهایم.}
بشیر جمیل و جمعی از فرماندهان قوات
عموم فرماندهان قوات، نسل متولد دهه چهل لبنان بودند و از دوران جوانی دشمنی و کینه جدی نسبت به سوریه و فلسطین داشتند
ویژگی مهم نسل بعدی در رویکردهای رادیکالتر آنان بود؛ به طوری که عموم مسلمانان – و خصوصاً «کمال جنبلاط» (رهبر جنبش 1958) - را «خائن به وطن» دانسته و نسبت به سوریه احساس تنفر داشتند. نکته بعدی در مورد این نسل، تأکید ویژه بر «برسازی هویت متمایز» نسبت به عربها و خصوصاً فلسطینیها بود و همین موضوع نیز بر رادیکالیسم فکری و عملی آنها میافزود.
کمیل شمعون در میان احترام «بشیر جمیل» و «اتیان صقر» وارد جلسه رهبران قوات میشود
چرخش مواضع نسل اول رهبران سیاسی راست افراطی بعد از تشکیل قوات نشان دهنده حمایت کافی صهیونیستها برای تشکیل قوات است
در اینجا باید به نکته بسیار مهمی توجه کرد. همان طور که در قسمت چهل و پنجم این سلسلهیادداشت با عنوان «فریب متحدین اسرائیل در لبنان توسط حافظ اسد!» بیان شد، سران جناح راست – اعم از راست میانه و راست افراطی – در سال 1976 از ورود ارتش سوریه به لبنان حمایت کرده و آن را عاملی برای مهار توان در حال رشد ائتلاف جناح چپ و گروههای فلسطینی میدانستند. در آنجا اشاره کردیم که حتی «پییر جمیل» و «کمیل شمعون» نیز شخصاً از حضور ارتش سوریه در لبنان حمایت کرده بودند. اما نکته مهم این بود که رهبران جوانتر نسبت به این رویداد بدبین بودند.
باید در نظر داشت که رژیم صهیونیستی در حال رقابت راهبردی با سوریه بود. در آن زمان، لبنان اصلیترین عرصه تقابل و رویارویی راهبردی این دو رقیب بود و صهیونیستها به صورت طبیعی باید به دنبال نیروهای نیابتی مطمئنی باشند که در برابر سوریه بایستند. با توجه به اینکه نسل متولدین دهه 1940 و 1950 راست افراطی، دارای روحیات رادیکال دشمنی با سوریه بودند، برای برنامه اسرائیل گزینههای جذابی به شمار میرفتند. صهیونیستها از این منظر نیز به حمایت و پشتیبانی از تشکیل «القوات اللبنانیة» پرداختند.
«در لبنان کسی همپیمان سوریه نیست. بلکه [کسانی که خود را متحد سوریه میخوانند، در واقع] مزدوران سوریه در لبنان هستند»
بشیر جمیل از همان ابتدا نسبت به حضور ارتش سوریه در لبنان بدبین بود
در همان قسمت چهل و پنجم با استناد به کتاب «مع بشیر: ذکریات و مذکرات» (همراه با بشیر جمیل؛ خاطرات و مکتوبات) نوشته «جورج قریحه» نوشتیم که بشیر جمیل به نیروهای تحت امر خود در شاخه نظامی حزب کتائب هشدار میداد که نه روی سوریها در نبردها حساب کرده و «نه اطلاعات نظامی خود را در اختیار آنها (ارتش سوریه) قرار دهند.» این در حالی است که در آن زمان از نظر میدانی به قدری گروههای مسلح مارونی تحت فشار بودند که کمال جنبلاط مدعی بود به زودی کل کشور لبنان را تصرف خواهند کرد. در چنین وضعیتی ارتش سوریه به کمک مارونیها آمد و آنها در جبهه واحدی میجنگیدند. این میزان تحفظ بشیر جمیل نشان میدهد او از آن زمان خود را برای روزهای بعدی که به جنگ مستقیم با ارتش سوریه روی میآورند، آماده میکرد.
جولان راست افراطی و به حاشیه راندن راست میانه
پیشتر در قسمت دهم این سلسلهیادداشت با عنوان «نقشه اسرائیل برای جنگ داخلی لبنان» به معرفی «پیمان سهجانبه» یا جناح راست افراطی پرداخته بودیم که در ادامه به «جبهه لبنانیه» معروف شدند. در سال 1976 و بعد از کلید خوردن طرح اتحاد گروههای مسلح مسیحی در قالب یک تشکیلات مسلح سراسری به نام «قوات لبنانیه»، جناح راست افراطی به حمایت سیاسی تمامعیار از آنها پرداخت و به این ترتیب عملاً قوات به عنوان شاخه نظامی جبهه لبنانیه معرفی شد. به این ترتیب، دو رهبر سیاسی جبهه لبنانیه یعنی «پییر جمیل» و «کمیل شمعون» به صورت نمادین در زمره رهبران (معنوی) قوات قرار گرفتند. اما واقعیت این بود که به صورت میدانی و واقعی، یک سازمان رزم سراسری تشکیل شد و در رأس این سازمان نیز فرماندهان نظامی قرار گرفته و «پیرمردهای سیاستمدار» صرفاً نقش ارشادی و معنوی را در این تشکیلات جدید داشتند.
بشیر جمیل در حال پذیرایی خانگی از آریل شارون!
در مورد حلقه اول رهبران قوات، نکته جالب سن پایین این افراد است. در جدول ذیل، اسامی نسل اول رهبران قوات به همراه سازمان رزمی که پیش از تأسیس قوات در آن حضور داشتند، ذکر شده است:
همان طور که در این جدول مشخص است، به جز جریان تابع سلیمان فرنجیه، بقیه گروههای تشکیل دهنده قوات دارای جهتگیری راست افراطی یا راست رادیکال بودند. در دورهای که حکومت سوریه به دنبال ایجاد شکاف میان راست افراطی و راست میانه بود، میلیشیای قوات عملاً به شاخه نظامی راست افراطی تبدیل شده بود و اندکی بعد نیز فرماندهان قوات، به تصفیه کامل «جیش تحریر الزغرتاوی» و فرمانده آن «طونی فرنجیه» پرداختند.
صفحه اول روزنامه السفیر بعد از تصفیه خونین طونی فرنجیه توسط کتائب برای یکدستسازی قوات
در میان مؤسسین قوات، طونی فرنجیه تنها کسی بود که جناح راست میانه را نمایندگی میکرد و «سمیر جعجع» به دستور بشیر جمیل به شکل فاجعهباری خانواده وی را قتل عام کرد
نکته جالب این است که قوات در سالهای بعد شاهد پوستاندازی بزرگی بود و عملاً «سمیر جعجع» در داخل تشکیلات دست به کودتا زد! شرح این موضوع در این مقال نمیگنجد و در اینجا تنها به ذکر این نکته بسنده میکنیم که بعد از ترور بشیر الجمیل، عملا رهبری قوات در انحصار شاخهای از میلیشیای کتائب قرار گرفت که چهرههای سرشناس آن ایلی حبیقة، سمیر جعجع، کریم بقرادونی، جورج فریحه، فادی افرام، فؤاد ابو ناضر و فؤاد مالک بودند!
جمعبندی
در قسمت پیشین نشان دادیم که تأسیس ارتش فراگیر راست افراطی به نام «القوات اللبنانیة»، پروژهای اسرائیلی بود تا در صورت تغییر کارکرد ارتش لبنان، به انسجام و سازماندهی کلیه گروههای مسلح مارونی بپردازند و علیه گروههای فلسطینی و متحدین آنها بجنگند. مأموریت دوم آنها نیز مبارزه با ارتش سوریه بود تا عرصه را برای ورود ارتش اسرائیل به خاک لبنان و اشغال بیروت آماده کنند.
تصویری از آریل شارون در اتاق بریفینگ ارتش اسرائیل
او بر روی نقشه در حال توضیح نقشههای طراحی شده در لبنان است
در این میان، دو نکته بسیار مهم در مورد قوات باید مورد توجه قرار گیرد. نکته نخست اینکه قوات لبنانیه نسبت به جناح سیاسی جبهه لبنانیه، دارای یک شکاف نسلی محسوس بود و این نسل جوان، رویکرد به شدت تند و رادیکالی علیه سوریه داشتند. نکته دوم اینکه در داخل قوات دو دور پوستاندازی صورت گرفت تا اولاً راست میانه به طور کامل سرکوب شده و ثانیاً کسانی که مشی نیمهمستقل داشته به طور کامل حذف شوند تا در رده فرماندهی یک ترکیب یکدست حاکم شده و طبق منویات فرماندهی کل - و دیکتههای تحمیلی صهیونیستها – عمل کنند.
پس به این ترتیب، به صورت کوتاه باید شکلگیری ارتش قوات را پروژه مهم اسرائیل برای مقابله با ارتش سوریه در لبنان در این دوره دانست.
انتهای پیام/