ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
خبرگزاری تسنیم، سعید شیری: بدعت در دین به معنای وارد کردن ایدهها، رفتارها یا احکامی است که ریشه و مبنای آن در کتاب خدا، سنت نبوی و سیره اهلبیت وجود ندارد، بلکه ساخته و پرداخته ذهن یا منافع اشخاص و گروههاست. این انحراف فکری یا عملی، مرزهای اصیل دین را مخدوش میکند و به تدریج، حق و باطل را در نگاه مردم در هم میآمیزد. از آنجا که دین یک نظام الهی کامل است، افزودن یا کاستن بیضابطه از آن، به مثابه تغییر در نقشه راه هدایت بشر است؛ تغییری که نهتنها حقیقت را مخدوش میکند بلکه جلوههای تحریفشدهای از ایمان و عبادت را جایگزین پاکی و خلوص اولیه آن میسازد.
عواقب بدعت، هم در سطح فردی و هم در سطح اجتماعی، عمیق و خطرناک است. فردی که بدعت را میپذیرد یا رواج میدهد، ممکن است بهخاطر تصور خدمت به دین، در حقیقت به تحریف آن یاری برساند و این امر موجب دوری تدریجی او از مسیر الهی و گرفتار شدن در ضلالت شود. در سطح اجتماعی، گسترش بدعت میتواند وحدت امت را تضعیف و زمینه درگیریهای فکری و مذهبی را فراهم کند، زیرا معیار مشترک و مستند برای حق و باطل از بین میرود. منابع روایی نیز بدعت را از گناهان بسیار بزرگ دانستهاند و هشدار دادهاند که ترویج یا سکوت در برابر آن، زمینه نزول عذاب الهی و محرومیت از هدایت را در دنیا و آخرت در پی دارد.
شیخ کلینی در اصول کافی روایتی را از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به این ترتیب نقل میکند: «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِی أُمَّتِی فَلْیُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ.»؛ یعنی هنگامی که بدعتها در امتم آشکار شد، عالم باید علمش را اظهار کند؛ پس کسی که این کار را انجام ندهد، لعنت خدا بر او باد. (الکافی، ج1، ص54) همچنین شیخ صدوق در عیون اخبار رضا علیهالسلام نقل میکند: پس از رحلت امام کاظم، نزد برخی نمایندگان آن حضرت اموال کلانی جمع شده بود. همین امر باعث شد آنها وفات امام را انکار و در امامت بعدی توقف کنند. یونس بن عبدالرحمن با شناخت حقانیت امام رضا علیهالسلام مردم را به سوی ایشان دعوت کرد، اما آن نمایندگان برای توقف فعالیتش، 10 هزار دینار به او پیشنهاد دادند. یونس با استناد به حدیث وجوب افشای علم هنگام بروز بدعت، پیشنهاد را رد کرد و دشمنی آنان را پذیرفت. او گفت از امام باقر یا صادق علیهما السلام شنیدم که فرمودند «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فَعَلَى الْعَالِمِ أَنْ یُظْهِرَ عِلْمَهُ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ سُلِبَ نُورَ الْإِیمَانِ؛ یعنی هرگاه بدعتها ظاهر شد، بر فرد عالم واجب است که دانسته خود را آشکار کند. و اگر این کار را نکرد، نور ایمان از او سلب خواهد شد» و من کسى نیستم که کوشش و فعّالیت در راه خدا را کنار بگذارم، و لذا آن دو با من دشمن شدند. (عیون اخبارالرضا، ج1، ص113)
عالم در اینجا صرفاً عالم حوزوی نیست بلکه هر کسی است که علم به احکام شریعت و سیرهی نبوی و یا تاریخ اسلام دارد. سکوت عالم، بهویژه در بزنگاههای تاریخی که بدعتها در حال گسترش است، به معنای پذیرش ضمنی یا حتی تأیید عملی آن انحرافها تلقی میشود. مردم نگاهشان به علما، نگاه به چراغهای هدایت است؛ وقتی چراغ خاموش شود، مسیر در تاریکی گم میشود. چنین وضعی نهتنها به گسترش دامنه بدعت میانجامد، بلکه نسلهای بعدی را نیز با حقیقتی تحریفشده مواجه میکند که اصلاح آن دشوار یا حتی ناممکن میگردد.
خطر بدعت تنها در تغییر یک حکم یا یک مناسک خلاصه نمیشود؛ بدعتها به مرور، گفتمان دینی را بازسازی و ارزشها و معیارها را دگرگون میکنند. این همان نقطهای است که سکوت عالمان، مسیر تحریف را تثبیت میکند. بدعتی که با اعتراض و روشنگری مواجه نشود، به هنجار تبدیل میشود و به نسل بعد بهعنوان «اصل دین» منتقل میگردد.
از منظر اجتماعی ـ سیاسی، سکوت در برابر بدعت میتواند ابزار سلطهگران و جریانهای قدرتمحور شود. حکومتها یا گروههای ذینفع، برای تثبیت موقعیت خود، گاهی به تغییر در آموزهها یا تفسیرهای دینی متوسل میشوند. در این میان، اگر عالمان دین نقش دیدهبان را ایفا نکنند، قدرت، حقیقت را به خدمت خود میگیرد و بستری برای تداوم استبداد و تحریف فرهنگی ایجاد میشود.
آنچه حدیث پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بهروشنی بیان میکند، این است که سکوت، مسئولیت را از دوش عالم برنمیدارد بلکه بار گناه را مضاعف میکند. در نگاه وحیانی، عالم موظف است نه فقط برای مخاطبان مستقیم خود، بلکه برای دفاع از حقیقت در برابر تاریخ و در برابر خداوند اقدام کند. ترک این وظیفه، نوعی خیانت به امانت علم و منصب هدایت است.
همچنین، اثر سکوت عالمان در برابر بدعت، بر باور عمومی نسبت به دین و کارآمدی آن نیز اثرگذار است. وقتی انحرافات رواج مییابد و پاسخی از سوی صاحبان علم داده نمیشود، مردم یا نسبت به دین بیاعتماد میشوند یا دین را همان نسخه تحریفشده میپندارند. نتیجه آن، یا دینگریزی است یا دینداری خرافی، هر دو به ضرر امت و به سود جریانهای انحرافی است.
بنابراین، مواجهه عالمان با بدعت، نه فقط یک وظیفه شخصی یا صنفی، بلکه مسئولیتی تمدنی است که حفظ سرمایه معنوی امت و پیوند نسلها با حقیقت وحی را تضمین میکند. سکوت در این عرصه، گشودن دروازههای جامعه به روی تحریف، تفرقه و سقوط معنوی است و همانگونه که پیامبر اسلام هشدار دادهاند، این بیعملی میتواند موجب نزول لعن الهی شود؛ لعنتی که معنای آن، محرومیت از رحمت و توفیق الهی است، هم در دنیا و هم در آخرت.
انتهایپیام/