ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، ایران با داشتن تمدنی چند هزار ساله، همواره تجربه مدیریت منابع آب و سازگاری با شرایط خشک و نیمهخشک را داشته است. اما در دوران پهلوی و در سایه نفوذ خارجی، پروژهها و طرحهایی اجرا شد که پیامدهای بلندمدت آنها، بخشی از بحران فعلی آب ایران را شکل داد. حضور کارشناسان اسرائیلی در پروژههای کشاورزی و آبیاری و همکاری با رژیم پهلوی، نقش ویژهای در ایجاد فشار بر منابع آب ایران داشته است.
حضور مقامات ردهبالای صهیونیست در ایران به هنگام امضای قرارداد پروژه دشت قزوین
پروژه دشت قزوین و نفوذ اسرائیل در نظام آبیاری ایران
یکی از مشهورترین نمونهها، پروژه دشت قزوین بود که پس از زلزله بزرگ بوئینزهرا در سال 1341 اجرا شد. در این پروژه، 29 کارشناس اسرائیلی و 12 نفر نیروی اطلاعاتی اعزام شدند تا در حوزههای کشاورزی، آبیاری، زمینشناسی، اقتصاد کشاورزی و توسعه زیرساختها فعالیت کنند. هدف این پروژه، تولید سریع و حداکثری محصولات کشاورزی در مدت کوتاه بود، اما اجرای آن باعث تخریب منابع آب زیرزمینی و فرسایش خاک و ضربه سنگین به محیط زیست شد.
کارشناسان اسرائیلی به همراه مقامات ایرانی، چاههای عمیق و نیمهعمیق حفر کردند که منجر به کاهش سطح آبهای زیرزمینی و خشک شدن قنوات شد. همچنین تغییر الگوی کشاورزی به سبک مدیترانهای ناسازگار با اقلیم خشک ایران، فشار مضاعفی بر منابع آب وارد کرد. پیامد دیگر این پروژه، کوچ روستاییان به شهر و تخریب بخشی از میراث فرهنگی و تاریخی دشت قزوین بود.
زمینه آغاز این طرح به سال 1340 بازمیگردد، زمانی که حسن ارسنجانی، وزیر وقت کشاورزی ایران، برای برقراری همکاریهای فنی و کشاورزی به اسرائیل سفر کرد. در ادامه، با گسترش روابط ایران و اسرائیل در دولت اسدالله علم، هیأتهایی میان دو طرف رد و بدل شدند و نهایتاً پس از زلزله ویرانگر بوئینزهرا در سال 1341، اسرائیلیها تحت پوشش کمک به بازسازی روستاها وارد دشت قزوین شدند.
این حضور به سرعت به پروژهای گسترده تبدیل شد. شرکتی اسرائیلی به نام «تهال» مسئول اجرای برنامه شد و حتی دفتر پروژه قزوین با مدیریت «مئیر عزری» نماینده سیاسی اسرائیل در تهران، همچون یک سفارتخانه عمل میکرد. تا سال 1344 حدود 400 کارشناس اسرائیلی در قزوین مستقر شدند و به گفته خودشان، طرح دشت قزوین بزرگترین پروژه برونمرزی اسرائیل بود. اهداف آشکار آن، توسعه کشاورزی مدرن و افزایش بهرهوری بود، اما در پس این ظاهر، گسترش نفوذ سیاسی، تثبیت حضور دائمی اسرائیل در ایران و وابستهسازی ساختار کشاورزی کشور به رژیم صهیونیستی نهفته بود.
شاه شخصاً چندین بار از این پروژه بازدید کرد و گزارشهای رسمی نشان میدهد که کارشناسان اسرائیلی برنامهای عظیم برای استفاده از منابع آب دشت ارائه دادند. براساس محاسبات، قرار بود سالانه 535 میلیون متر مکعب آب از سه منبع برداشت شود: 220 میلیون متر مکعب از سفرههای زیرزمینی، 250 میلیون متر مکعب از آب طالقانرود و 65 میلیون متر مکعب از رودخانههای داخلی دشت. ستون فقرات این برنامه، حفر 350 حلقه چاه عمیق و نیمهعمیق بود که در همان سالها بیش از 150 حلقه آن حفر شد.
اما این شیوه با فرهنگ و تجربه تاریخی ایرانیان در تضاد کامل بود. ایران هزاران سال با قنات بهعنوان یک فناوری بومی و پایدار آبرسانی، تعادل شکننده میان کشاورزی و اقلیم خشک خود را حفظ کرده بود. قنات با هدایت تدریجی آبهای زیرزمینی، هم مصرف معقولی داشت و هم مانع فرسایش خاک میشد. در مقابل، حفر چاههای عمیق اسرائیلیها در قزوین باعث افت شدید سطح آبهای زیرزمینی، خشک شدن قنوات قدیمی و در نتیجه نابودی تدریجی کشاورزی سنتی شد. بسیاری از روستاییان منطقه به دلیل از دست دادن منابع پایدار خود، ناگزیر به ترک روستاها و مهاجرت به شهرها شدند.
افزون بر این، روش کشاورزی تحمیلی اسرائیل مبتنی بر سود حداکثری در کوتاهمدت بود؛ یعنی تولید سریع و انبوه محصول، بدون توجه به پایداری خاک و آب. نتیجه چنین الگویی، فرسودگی و فرسایش خاک در مدت کوتاه و کاهش توان کشاورزی دشت قزوین بود. اسناد و خاطراتی مانند یادداشتهای ابوالحسن عمیدی نوری نیز نشان میدهد که این پروژه نه تنها به آبادانی پایدار منجر نشد، بلکه به تدریج به زیان مالی و از بین رفتن زراعت محلی انجامید.
به موازات این اقدامات، کشاورزان نیز از بهرهبرداری چاهها محروم شدند. اسرائیلیها از دولت وقت خواسته بودند که حفر چاه توسط روستاییان ممنوع شود تا آب در کنترل کامل پروژه باقی بماند. این سیاست در کنار اصلاحات ارضی، موجب شد زمینهای پرآب به تدریج در اختیار مقامات رژیم پهلوی و نزدیکان دربار قرار گیرد و کشاورزان سهمی جز اراضی کمآب و خشک نداشته باشند.
در نهایت، پروژه دشت قزوین نه تنها به اهداف تبلیغی خود نرسید، بلکه بنیانهای سنتی مدیریت آب در ایران را تخریب کرد. با جا انداختن فرهنگ «چاه عمیق» به جای قنات، الگوی بهرهبرداری ناپایدار بر کشاورزی ایران تحمیل شد؛ الگویی که بعدها در سراسر کشور گسترش یافت و به یکی از ریشههای بحران کنونی آب ایران تبدیل شد.
از همین رو، بسیاری از پژوهشگران این پروژه را نمونه بارز «توسعه وابسته» میدانند؛ توسعهای که در ظاهر بهنام پیشرفت اجرا شد، اما در عمل به فرسایش منابع ملی، وابستگی سیاسی و اقتصادی، و تخریب محیط زیست انجامید.
اصل چهار ترومن و نفوذ اسرائیل
در کنار پروژه دشت قزوین، اصل چهار ترومن به عنوان برنامه کمک اقتصادی و فنی ایالات متحده نیز در ایران اجرا شد.اصل چهار ترومن (Point Four Program) در سال 1949 میلادی (1328 شمسی) از سوی «هری ترومن» رئیسجمهور وقت ایالات متحده معرفی شد. این طرح با شعار کمک به توسعه کشورهای جهان سوم، در حقیقت ابزاری برای نفوذ سیاسی، اقتصادی و فنی آمریکا در کشورهای استراتژیک از جمله ایران بود. بر اساس این برنامه، کارشناسان آمریکایی و همپیمانانشان مأمور اجرای پروژههای کشاورزی، بهداشتی، آموزشی و فنی در ایران شدند.
یکی از محورهای اصلی این طرح، توسعه کشاورزی و افزایش تولید غذا بود. اما به جای تقویت شیوههای سنتی و بومی سازگار با اقلیم ایران (مانند قنات، نظامهای آبیاری سنتی و الگوهای کشت محلی)، کارشناسان آمریکایی و متحدانشان نسخههای مدرن و غربی را پیشنهاد دادند. این نسخهها عمدتاً بر استفاده از چاههای عمیق، مکانیزاسیون سریع و الگوی کشت پرآببر تکیه داشت.
با توجه به روابط نزدیک رژیم پهلوی و اسرائیل، بخشی از اجرای اصل چهار عملاً به کارشناسان اسرائیلی سپرده شد. از دهه 1330 به بعد، کارشناسان اسرائیلی در قالب همکاریهای فنی وارد ایران شدند و در پروژههایی چون:
پروژه دشت قزوین (نمونه آزمایشی «کشاورزی نوین» در ایران)
پروژههای آبیاری در خوزستان و کرمان
برنامههای آموزشی برای مهندسان کشاورزی ایران
نقش مستقیم داشتند. این کارشناسان با انتقال الگوی کشاورزی مدیترانهای و صهیونیستی، کشاورزی ایران را به سمت وابستگی به فناوریهای پرمصرف آب و نهادههای خارجی سوق دادند.
پیامدهای بلندمدت
اجرای اصل چهار و حضور اسرائیل در این پروژهها، چند پیامد کلیدی برای منابع آب و کشاورزی ایران داشت:
گسترش حفر چاههای عمیق: قناتها که هزاران سال ضامن تعادل آب ایران بودند، کنار گذاشته شدند. در عوض، چاههای عمیق با پمپهای مکانیکی سطح آب زیرزمینی را بهشدت پایین آوردند.
تغییر الگوی کشت: محصولات پرآببر مانند یونجه، ذرت و پنبه جایگزین کشتهای سنتی کمآببر شدند.
وابستگی به واردات و فناوری خارجی: کشاورزی ایران از خودکفایی بومی فاصله گرفت و به سیستمهای مدرن غربی وابسته شد.
فروپاشی جوامع روستایی: نابودی منابع آب سنتی و تغییر نظام کشاورزی، مهاجرت روستاییان به شهرها را تسریع کرد.
آسیب به محیط زیست: فرونشست زمین، تخریب خاک و کاهش پوشش گیاهی از نتایج مستقیم این سیاستها بود.
ارتباط با بحران آب امروز
امروز بسیاری از کارشناسان معتقدند که بحران آب ایران تنها ناشی از خشکسالیهای اخیر نیست؛ بلکه ریشه آن در دهههای 1330 تا 1350 و سیاستهای توسعهای تحمیلی است. اصل چهار ترومن و همکاری اسرائیل، نقطه عطفی در تغییر مسیر تاریخی مدیریت آب ایران از یک الگوی بومی پایدار به الگوی پرمصرف و ناسازگار بود.
نفوذ به وزارت کشاورزی
یکی از نقاط کلیدی این نفوذ، وزارت کشاورزی ایران در دوره پهلوی بود. هرچند اسرائیل هیچگاه کنترل مستقیم بر وزارتخانه نداشت، اما کارشناسان این کشور در قالب پروژههای مشترک، پیشنهادات فنی و نظارت بر اجرای طرحها، نقش مؤثری در تصمیمگیریهای کشاورزی و آبیاری داشتند.
این حضور باعث شد برخی تصمیمات کلان، از جمله تشویق به حفر چاههای عمیق و تغییر الگوی کشت، تحت تأثیر توصیههای کارشناسان خارجی انجام شود. در بلندمدت، این سیاستها باعث کاهش سطح آبهای زیرزمینی، خشک شدن قنوات و افزایش فشار بر محیط زیست شد.
نورالدین ارسنجانی، وزیر کشاورزی ایران در اوایل دهه 1340 و معمار اصلی اصلاحات ارضی شاه، نقش کلیدی در انتقال تجربیات کشاورزی خارجی به ایران داشت. او در کابینه دکتر علی امینی به وزارت کشاورزی رسید و اجرای طرح اصلاحات ارضی را بر عهده گرفت؛ طرحی که تحت تأثیر برنامههای آمریکایی، بهویژه اصل چهار ترومن، و مشاورههای اسرائیلی طراحی شد. ارسنجانی بهشدت تحت تأثیر مدل «کیبوتص» (دهکدههای اشتراکی کشاورزی اسرائیل) بود و تلاش میکرد مشابه آن را در ایران پیاده کند، بهگونهای که در سفرهایش به اسرائیل، از پیشرفتهای آبیاری و مکانیزاسیون این کشور با هیجان یاد میکرد و معتقد بود تنها راه نجات کشاورزی ایران، الگوبرداری از اسرائیل است.
سیاستهای او شامل اجرای اصلاحات ارضی، تقسیم زمینهای بزرگ مالکان بین دهقانان با هدف تغییر ساختار سیاسی روستا، ترویج کشاورزی مکانیزه و آبیاری بارانی و همکاری مستقیم با کارشناسان اسرائیلی بود. کارشناسان اسرائیلی در پروژههایی مانند دشت قزوین و کرج مستقر شدند و سیستمهای نوین آبیاری تحت فشار و روشهای کشاورزی مدرن را معرفی کردند. علاقه شخصی ارسنجانی به مدل کشاورزی اسرائیل به حدی بود که منتقدان او را «مبلّغ اسرائیل در کشاورزی ایران» میدانستند.
پیامد سیاستهای ارسنجانی شامل تضعیف مالکیت سنتی و کشاورزی بومی، مهاجرت روستاییان به شهرها به دلیل کمبازده بودن زمینهای تقسیمشده، وابستگی به فناوری و نهادههای خارجی و تبدیل دشت قزوین به «آزمایشگاه اسرائیل در ایران» بود. سرنوشت سیاسی او نیز با فشار مالکان بزرگ و اختلاف با دربار به تبعید به سفارت ایران در ایتالیا انجامید، اما میراثش، شامل اصلاحات ارضی و پیوند ساختاری کشاورزی ایران با فناوریها و سیاستهای اسرائیلی، تا انقلاب 1357 ادامه یافت.
پیامدها و بحران آب امروز
نتایج پروژههای دوران پهلوی، از جمله دشت قزوین و اصل چهار ترومن، به همراه مدیریت ناپایدار منابع آب، نقش قابل توجهی در شکلگیری بحران آب کنونی ایران داشته است. فرونشست زمین، کاهش سفرههای زیرزمینی و کمبود آب شرب و کشاورزی در بسیاری از مناطق، پیامد اجرای این طرحها و ورود تکنولوژیهای ناسازگار با اقلیم ایران است.
کارشناسان محیط زیست و منابع آب بر این باورند که تجربه چند هزار ساله ایرانیان در مدیریت آب نشان میدهد که اگر این کشور از نفوذ خارجی و نسخههای غلط پروژههای توسعهای مستقل شود و برنامهریزی بومی داشته باشد، توان بازگرداندن تعادل به منابع آب و مقابله با خشکسالی وجود دارد.
منابع:
ارسنجانی، نورالدین. (1379). دکتر ارسنجانی در آیینه زمان. تهران: قطره.
اصنافی، امیررضا و پاکدامن نائینی، مریم. (1391، شهریور). «زلزله بوئینزهرا از منظر اسناد؛ پژوهشنامه زلزلهشناسی و مهندسی زلزله»، سال پانزدهم، شماره 2.
احمد، جلال آل. (1394). سفر به والیت اسرائیل. تهران: مصدق.
خلقی، مجید، امید، مریم و خیاط. (1383). «قنات یا چاه قنات: گناباد». منتشر شده در همایش ملی.
بینام. (1388، مهرماه 7). «کشاورزان در دوره استالین و خروشچف». روزنامه دنیای اقتصاد.
زاده، مریم، حسینی فهرجی، راحله سادات و شریف، پروس، والتر. (1395). «ماندگاری قنوات از تعاون در جهان و اسرائیل». تهران: دانشگاه تهران.
مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. (2011). اسناد شماره 0-4 تا 4513.
مرکز اسناد کتابخانه ملی. (2001). اسناد شماره 118049-47136 و 035415-1659، 2181-220، 220-220.
مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی. (1388). اسناد النه جاسوسی آمریکا. جلد 11. تهران.
مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی. (1389). اسناد النه جاسوسی آمریکا. جلد 12. تهران.
Feniger, Y., & Kallus, R. (2016). Expertise in the Name of Diplomacy: The Israeli Plan for Rebuilding the Qazvin Region, Iran. International Journal of Islamic Architecture, 5(1).
Metz, H. C. (1990). Israel: A Country Study. Washington, D.C.: Library of Congress, Federal Research Division.
BBC Persian. (2007, May 22). [Article on Kibbutz in Israel]. Available at: http://www.bbc.com/persian/worldnews/story/2007/05/070522_mp_kibuts.shtm
انتهای پیام/