ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کودتای 28 مرداد نه تنها نقطه عطفی بر تحولات اجتماعی سیاسی ایران از دهه 30 به بعد و نقطه پایانی بود بر امیدها و آرزوهای ملت ایران، بلکه بر ساحتهای مختلف ادبی نیز تأثیری غیر قابل کتمان گذاشت. سرنوشت افرادی که به مخالفت با شاه پرداختند و یا آثاری که در نتیجه یأس و ناکامی پس از آن خلق شد، خود گواه بر این مدعاست.
مرحوم ایرج افشار در کتاب " نادرهکاران" که شامل یادداشتهای متعدد او درباره حدود. 600 شخصیت فرهنگی و ادبی است، به اقتضای زمان، به سرنوشت برخی از مخالفان اشاره میکند و از رنجها و حبسهای افرادی میگوید که در نتیجه مخالفت با دستگاه حکومت، به اجبار سالها را پشت دیوارهای زندان گذراندند و یا کشته شدند.
فارغ از این، کودتای 28 مرداد بر موضوع و موضع هنر و ادبیات فارسی پس از خود نیز تأثیر گذاشت. در این میان، شعر به عنوان میراث هنری ایرانیان و سرآمد شاخههای ادبی و هنری در آن روزگار، بیشترین بازتاب از این واقعه را پیش چشم ما قرار میدهد؛ بهطوری که بنا بر باور کارشناسان، میتوان شعر و ادبیات در آن ایام را به پیش و پس از کودتا تقسیم کرد.
استفاده از زبان سمبلیک و نمادگرایانه، لحن تراژیک و سایه یأس و ناامیدی از جمله پربسامدترین ویژگیهای شعر این دوره است که در آثار شاعران نیمایی و سپید بروز و ظهور تام و تمامتری دارد. شاعرانی که آنها را در تاریخ ادبیات معاصر با عنوان شاعران "شکست" معرفی میکنند. شاعران این دوره کودتای 28 مرداد را نه یک شکست سیاسی، که تراژدی ملی میدانستند و شکست آرمانخواهی انسان تعبیر میکردند.
در چنین فضایی است که "زمستان" خلق و به نماینده شعر پس از کودتا معرفی میشود؛ قطعهای که مهدی اخوان ثالث آن را در دیماه 1334 سرود، نمایانگر جامعهای خفقانآلود است که "...گر دست محبت سوی کس یازی/ به اکراه آورد دست از بغل بیرون/که سرما سخت سوزان است...". اخوان پس از زمستان نیز بارها از تأثیرات کودتا و پایان تلخ رؤیاهای شیرین ایرانیان گفت. از جمله در "آنگاه پس از تندر"، آنجا که تأکید کرد:
"افسوس آن سقف بلند آرزوهای نجیب ما
و آن باغ بیدار و برومندی که اشجارش
در هر کناری ناگهان میشد صلیب ما
افسوس..."
هرچند نگاه غالب بر جریان شعر پس از کودتا، شکست و ناامیدی است، اما در برخی از آثار خلق شده در این برهه، لحن حماسی همراه با معرفی قهرمانان ناشناخته نیز به چشم میخورد. "وارطان سخن نگفت"، از احمد شاملو از نمونههای درخشان این دوره است که البته شاعر به اقتضای جو حاکم و فرار از تیغ تیز سانسور، آن را به "نازلی سخن نگفت" تغییر داد.
"وارطان سخن نگفت" قطعه شعری بود که شاملو در زندان، پس از کشته شدن همبندیاش، وارطان سالاخانیان در اثر شکنجه سرود. شاملو پس از کودتای 28 مرداد 1332 به استناد ماده پنج حکومت نظامی در چاپخانه روزنامه اطلاعات دستگیر شد. او را ابتدا به زندان موقت شهربانی بردند و شعر «لالایی برای بیداری» را آنجا سرود که در مجله امید ایران چاپ شد. او حدود 14 ماه در زندان قصر به سر برد و شعرهای شعری که زندگیست، شبانه (من سرگذشت یأسام…)، شبانه (با هزاران سوزن الماس…)، شبانه (وه! چه شبهای سحرسوخته…)، شبانه (یه شب مهتاب…)، بارون و مرگ نازلی (در رثای وارطان سالاخانیان) را در زندان قصر سرود و زمستان 1333 از زندان آزاد شد.
در میان کارهای پس از کودتای شاملو، "وارطان سخن نگفت" به عنوان یک شاهکار ادبی معرفی میشود. قطعه شعری که تاریخ را به تصویر کشید و با شخصیتپردازی قوی و داشتن پیرنگی منسجم، توانسته ضمن نشان دادن فضای تراژیک و غمزده ایران پس از کودتا، حسی حماسی را نیز به مخاطب خود القا کند. هرچند پایانبندی شعر، تلخ است اما مخاطب را به تأمل وا میدارد و در نهایت او را با غم شاعر که شاهد سلاخی انسانی در زندان بوده، شریک میسازد.
شاملو در "وارطان سخن نگفت" نیز از نمادهای مرسوم آن ایام بهره میبرد و مختصر و مفید، از فضایی سخن میگوید که برای هیچ کس دل خوشی و به اصطلاح دل و دماغی باقی نمانده، حتی در بهار که فصل نو شدن طبیعت و زندگی جامعه ایرانی است:
وارطان! بهار خنده زد و ارغوان شکفت
در خانه، زیر پنجره گل داد یاس پیر،
دست از گمان بدار!
بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار…»
وارطان سخن نگفت،
سرافراز
دندان خشم بر جگرِ خسته بست و رفت
«وارطان! سخن بگو!
مرغ سکوت، جوجه مرگی فجیع را
در آشیان به بیضه نشسته است!»
وارطان سخن نگفت،
چو خورشید
از تیرگی بر آمد و در خون نشست و رفت
وارطان سخن نگفت
وارطان ستاره بود:
یک دم درین ظلام درخشید و جست و رفت
وارطان سخن نگفت
وارطان بنفشه بود:
گل داد و
مژده داد: «زمستان شکست»
و
رفت…
انتهای پیام/