ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
عصر ایران: وبگاه اندیشکده آمریکایی" آمریکن کنسرواتیو"، در مقاله ای تفصیلی به قلم " اسکات هورتون و جان ویکس" سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران را طی بیش از ۳ دهه گذشته اشتباه و تا حدود زیادی دنباله روی محض از "سیاست خارجی اسرائیل" علیه ایران دانسته است.
در این مقاله تفصیلی و طولانی با مرور سیاست خارجی آمریکا در قبال ایرانِ پس از انقلاب اسلامی، تاکید کرده در حالی که ایران طی ۳ دهه گذشته در فرازهای مختلف تلاش کرده و حتی قدم هایی برداشته تا خصومت با آمریکا را کاسته و با این کشور وارد یک چارچوب روابط عادی سیاسی شود، اما این آمریکا بوده که با گزینه ها و سیاست گذاری های اشتباه که تا حدود زیادی متاثر از سیاست های تل آویو به ویژه شخص نتانیاهو بوده، پا روی پله های "نردبان تشدید تنش" با ایران گذاشته است.
نویسندگان این مقاله به ترامپ هشدار داده اند که اگر هر چه سریع تر تجدیدنظری در سیاست خود در قبال ایران نکند و با تهران در یک چارچوب دیپلماتیک بر اساس منافع ملی آمریکا وارد یک توافق نشود، دوره دوم ریاست جمهوری او با دنباله روی از سودای نتانیاهو برای تغییر رژیم در ایران به شکست مطلق دیگری برای شخص او و سیاست خارجی آمریکا تبدیل خواهد شد.
در این مقاله آمده است: ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری خود موفق شد از جنگ با ایران جلوگیری کند. برای انجام این کار، او مجبور بود در مقابل دولت خودش بایستد. این قابل تحسین بود.
توافق اوباما با ایران ناقص بود. برخی از جنبههای مهم آن شامل مفاد مربوط به "بندغروب" برجام بود. ترامپ میتوانست به ایرانیها بفهماند که اگر مایل به انجام مذاکرات در مورد بازتنظیم مسایلی مانند بند غروب برجام باشند، او علاقهمند به لغو تحریم ها و عادیسازی روابط خواهد بود. حداقل ارزش امتحان کردن را داشت. اما چنین نکرد.
متاسفانه، او به دستور نتانیاهو در سال 2018 ایالات متحده را از برجام خارج کرد. سپس ترامپ یک کارزار "فشار حداکثری" علیه ایران آغاز کرد که شامل تحریمهایی علیه مقامات، شهروندان و شرکتهای ایرانی، به همراه بخشهای مختلف اقتصادی از جمله کل صنعت نفت ایران بود.
ایران به مدت یک سال پس از خروج یکجانبه ترامپ، کاملا به توافق پایبند ماند. در سال 2019، تهران به آرامی شروع به عقبنشینی از تعهدات خود کرد و اورانیوم را تا کمی بیش از 4 درصد غنیسازی کرد، که طبق مواد 26 و 36 برجام، تا زمانی که یک یا چند طرف دیگر مسئولیتهای خود را لغو کرده باشند، مجاز به انجام آن است.
در ژوئن 2019، ایران یک پهپاد نیروی دریایی آمریکا را که ادعا میکردند حریم هوایی آنها را نقض کرده است، سرنگون کرد. اگرچه برخی از تندروها در دولت میخواستند در پاسخ به این اقدام به یک پایگاه دریایی ایران حمله کنند، ترامپ در نهایت با "جوزف دانفورد" رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا همسو شد و تصمیم گرفت که تنشها را تشدید نکند.
سپس، در ژانویه 2020، ترامپ دستور ترور ژنرال قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه ایران، را درست زمانی که او برای یک ماموریت دیپلماتیک در مورد روابط با ریاض وارد بغداد شده بود،صادر کرد. (اتفاقا، پکن 3 سال بعد میانجی تنشزدایی فعلی بین تهران و ریاض شد.)
سلیمانی ارشدترین فرمانده نظامی ایران بود. تصور کنید که اگر یک کشور خارجی رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا را ترور کند، آمریکاییها چقدر خشمگین خواهند شد. ایرانیها خشمگین بودند، همانطور که شیعیان عراقی که متحد ایران بودند و احترام عمیقی برای سلیمانی قائل بودند، خشمگین شدند.
آن حمله میتوانست به راحتی به جنگ با ایران منجر شود، اگر نه با عراق. ترامپ با اجازه دادن به ایران برای زدن حرف آخر، تنشها را کاهش داد. آنها حملاتی را به دو پاسگاه آمریکایی در عراق انجام دادند و بخشهایی از آن را هدف قرار دادند و کسی را نکشتند، اگرچه تقریبا 100 پرسنل نظامی آمریکایی دچار آسیبهای مغزی شدند. ترامپ از آنها به خاطر خدماتشان تشکر کرد و اوضاع را آرام کرد.
سپس، در دوره بیتفاوتی ترامپ، در دسامبر 2020، اسرائیل "محسن فخریزاده" دانشمند ارشد هستهای ایران را ترور کرد و از فرقه تروریستی مارکسیست-اسلامگرای مجاهدین خلق (MEK) به عنوان مهره استفاده کرد. در نتیجه، مجلس ایران از تهران خواست که غنیسازی اورانیوم را به 20 درصد افزایش دهد، که میتوانست برای اهداف پزشکی و همچنین به عنوان اهرم فشار در مذاکره با دولت بعدی آمریکا استفاده شود.
"الیوت آبرامز" نئوکانِ بسیار قدرتمند و نماینده ویژه دولت ترامپ در مساله ایران، اعلام کرد که در طول دوران ریاست جمهوری بایدن، هر هفته تحریمهای بیشتری علیه ایران وضع خواهد شد. او حتی با خوشحالی اعلام کرد که بازگشت دولت جدید بایدن به برجام عملا غیرممکن خواهد بود.
"زاخی هاگبی" وزیر وقت شهرکسازی اسرائیل و عضو حزب راستگرای لیکود اسرائیل نیز سوگند یاد کرد که اگر بایدن تلاش کند به برجام بازگردد، اسرائیلیها با ایران وارد جنگ خواهند شد. هاگبی در حال حاضر مشاور امنیت ملی نتانیاهو است.
وقتی جو بایدن در سال 2021 به قدرت رسید، این امید وجود داشت که ایالات متحده را به برجام بازگرداند. به هر حال، او زمانی که اوباما به توافق رسید، معاون رئیس جمهور بود و بسیاری از مردانی که در زمان اوباما خدمت میکردند، در دولت بایدن بودند. به یک معنا، برجام توافق آنها (اوباما- بایدن) بود.
با این حال، پیوستن مجدد به برجام، سرمایه سیاسی زیادی را میطلبید؛ این امر مستلزم مبارزه بود، چون این اقدام دست مایه های جدی انتقادی را در اختیار حزب جمهوریخواه قرار میداد. در چیزی که به یک فاجعه تبدیل شد، بایدن ترجیح داد اساسا سیاست ایران را که از ترامپ به ارث برده بود، به صورت خودکار رها کند. در واقع، این به معنای آن بود که ایالات متحده و ایران شروع به بالا رفتن از "نردبان تشدید تنش" کردند.
در حالی که تیم بایدن مذاکرات غیرمستقیم مجدد برجام با ایران را به تعویق انداخت، اسرائیل با افزایش ترورها و تشدید کارزار خرابکاری پنهانی خود علیه تاسیسات هستهای ایران، که هر دو در زمان ریاست جمهوری ترامپ ادامه داشتند، نسخه فشار حداکثری خود را به اجرا گذاشت.
در 22 مه 2022، اسرائیلیها ترور پر سر و صدای سرهنگ "حسن صیاد خدایی" افسر ارشد سپاه پاسداران، را در تهران انجام دادند. اسرائیل همچنین به کشتیهای ایرانی در آبهای بینالمللی و با پهپاد به تاسیسات نظامی در داخل مرزهای ایران حمله میکرد، با ایالات متحده لابی میکرد تا به آنها کمک کند تا "مرگ با هزار ضربه" را به کشور ایران تحمیل کنند و از طریق عوامل خود در داخل ایالات متحده تبلیغات ضد ایرانی را گسترش میداد.
در آوریل 2021، تنها 3 ماه پس از روی کار آمدن بایدن و درست زمانی که مقامات دولت در حال آغاز مذاکرات غیرمستقیم با ایران در وین بودند، اسرائیل حملهای خرابکارانه علیه تاسیسات هستهای نطنز ایران (یکی از مکانهایی که ترامپ بعدا در ژوئن 2025 بمباران کرد) انجام داد.
در پاسخ به این اقدام، ایران اورانیوم را به بالاترین سطح خود یعنی 60 درصد غنیسازی کرد. این صرفا یک تاکتیک مذاکره از جانب ایران بود، صرف نظر از تبلیغات داخلی اخیر و در چهار سال گذشته نیز به همین صورت درک میشد. تهران، در سالهای دوره بایدن، متعهد شد که هرگز از 60 درصد غنیسازی تجاوز نکند و به قول خود عمل کرده است.
ایران برای ساخت سلاح هستهای به اورانیوم غنیشده حداقل تا 80 درصد، اما معمولا بیش از 90 درصد، اورانیوم 235 نیاز دارد. و این کشور فقط برای برنامه هستهای غیرنظامی خود به اورانیوم غنیشده 3 تا 5 درصد و برای مصارف پزشکی تقریبا به 20 درصد نیاز دارد. غنیسازی تا 60 درصد پیامی را ارسال میکرد: "ما میدانیم چگونه سلاح بسازیم؛ ما را مجبور به ساخت سوخت سلاح نکنید. "این اساسا یک تهدید هستهای نهفته است و بدیهی است که چیزی است که ایران میتواند در مذاکرات ازکارت آن بهره بگیرد. اما از آنجایی که هیچ تمایلی برای یک راهحل دیپلماتیک در واشنگتن وجود نداشت، این حرکت نمادین فقط به تقویت تندروها در اورشلیم و واشنگتن کمک کرده است.
دولت بایدن عموما تمایلی به مقابله با تجاوز اسرائیل نداشت و گاهی اوقات به نظر میرسید که آن را تایید میکند. پس از مذاکرات با میانجیگری اتحادیه اروپا در دوحه در ژوئن 2022، به نظر میرسید که تیم بایدن نه تنها علاقهای به بازگشت به توافق ندارد، بلکه به طور فعال قصد خرابکاری در آن را دارد و بنابراین به ایرانیها دروغ میگوید، اگرچه این موضوع باید تا اواسط سال 2021 برای ناظران نزدیک آشکار میشد.
تیم مذاکرهکننده ایالات متحده در ماه مه 2021 از ارائه تضمین به تهران مبنی بر عدم اعمال مجدد تحریمها در مدت باقیمانده از دوره ریاست جمهوری بایدن، حتی در صورت از سرگیری پایبندی کامل ایران، خودداری کرد. این سیاست تجاوز دائمی (اسرائیل)، ایران را در موقعیت دشواری قرار داد. در نهایت، ایران تصمیم گرفت مذاکرات غیرمستقیم با ایالات متحده را که توسط دیگر امضاکنندگان توافقنامه برجام انجام شده بود، ادامه دهد، در حالی که به تهدید هستهای نهفته خود به عنوان سطحی از بازدارندگی تکیه میکرد.
اسرائیل با ترور کادر رهبری حزبالله، از جمله ترور رهبر آن، سید حسن نصرالله، در سپتامبر 2024، به عنوان بخشی از جنگ خود در نوار غزه، تا حدودی لبنان را از فهرست اهداف نومحافظهکاران آمریکا خارج کرد.
سوریه را نیز در دسامبر 2024، هنگامی که ائتلافی از تروریستها دولت رئیس جمهور سابق بشار اسد را سرنگون کردند، از فهرست اهداف خود حذف کرد. این کشور اکنون توسط یک فرمانده ارشد سابق القاعده، "ابومحمد الجولانی"، که اکنون با نام "احمد حسین الشرع" شناخته میشود، اداره میشود. او در جنگ دوم عراق با نیروهای آمریکایی در موصل و رمادی جنگیده - میراثی از سیاست تغییر مسیر بوش و اوباما. نتانیاهو اعتبار این کار را از آن خود کرد.
حالا ایران به عنوان آخرین دشمن اصلی اسرائیل (از لیست 7 کشوره در دوران پس از 11 سپتامبر 2001) بود که در فهرست باقی مانده بود و نتانیاهو همچنان شیفته تغییر رژیم است.
در 13 ژوئن 2025، در حالی که ایالات متحده درگیر مذاکرات جاری با ایران بود، اسرائیل حملهای غافلگیرکننده را آغاز کرد که تلاشی برای سرنگونی رژیم بود.
ایران، با وجود غافلگیری و ضربه سخت اولیه، در کمتر از 17 ساعت پس از آغاز تهاجم اسرائیل، شروع به موج حملات موشکی به اهداف نظامی و سایر اهداف دولتی در اسرائیل کرد. 10 روز پس از آغاز آنچه به عنوان "جنگ 12 روزه" شناخته شده، ترامپ بمبافکنهای B-2 خود را به ایران اعزام کرد.
هر کسی میتواند حدس بزند که در ادامه چه اتفاقی میافتد، اما چشمانداز صلح خوب به نظر نمیرسد. دونالد ترامپ نشان داده است که در سیاست خارجی غرایز خوبی دارد و بهای سیاسی گزافی را برای به چالش کشیدن بسیاری از گاوهای مقدسِ اجماع امپریالیستی واشنگتن دی سی پرداخته است.
اما اکنون که او استاندارد نتانیاهو را پذیرفته است که هرگونه قابلیت غنیسازی هستهای داخلی ایران به عنوان یک برنامه فعال سلاحهای هستهای، ممنوع و هدف حملات هوایی مجدد ایالات متحده است، رئیس جمهور خود و بقیه ما را در چرخهای مداوم از تشدید تنش گرفتار کرده است.
کادر رهبری ایران اصرار دارند که به غنیسازی ادامه خواهند داد، مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، و تا زمانی که ایالات متحده صریحا حق آنها را برای انجام این کار به رسمیت نشناسد، حتی وارد مذاکرات نخواهند شد.
گزارشهای اخیر حاکی از آن است که بخش عمدهای از نطنز هنوز دستنخورده است و البته آنها همیشه میتوانند تاسیسات جدیدی را در انتهای تونلهای عمیقتر زیر کوههای بلندتر ایجاد کنند و مانند گذشته به کار خود ادامه دهند.
همانطور که آمریکاییهای غیرمداخلهگر مدتها نگران بودهاند، بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی اکنون مجبور به خروج از ایران شده اند، زنجیره نظارت شکسته شده و تایید عدم انحراف هرگونه فعالیت اورانیومی ایران به اهداف نظامی پس از بازگشت آنها را دشوارتر یا غیرممکنتر میکند و ایران اکنون بیش از هر زمان دیگری احتمال دارد که به سمت سلاح هستهای حرکت کند. هر چند فعلا، آنها ادعا میکنند که موضعشان در این مورد تغییر نکرده است.
بنابراین، ترامپ دو راه در پیش دارد: یا باید خواسته غنیسازی صفر را اجرایی کند یا احتمالا جنگ به اصطلاح 12 روزه را به اولین اقدام در یک مارپیچ تشدید تنش تبدیل کند و اگر واقعا قصد دارد خواسته غیرمنطقی خود را عملی کند، به طور بالقوه مستلزم تلاش برای تغییر رژیم در تهران خواهد بود.
در نهایت، ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا است. صرف نظر از اینکه ملت ما را یک امپراتوری بدانیم یا صرفا کارگزاران خودخوانده یک نظم جهانی آشفته، قدرت نه در اورشلیم، بلکه در واشنگتن است.
وقت آن رسیده که دونالد ترامپ غرایز خود را برای صلح بپذیرد. وقت آن رسیده که اسرائیل به او اجازه دهد شانس خود را در این زمینه امتحان کند و اگر نه، اورشلیم باید کنار گذاشته شود و در جای مناسب خود در نظم تحت رهبری ایالات متحده قرار گیرد.
عدم دستیابی به یک راه حل دیپلماتیک برای بحران فعلی تقریبا و مطمئنا منجر به یک جنگ تمام عیار و نابودی ریاست جمهوری ترامپ خواهد شد. توپ حالا در زمین اوست.