ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
به گزارش خبرنگار مهر؛ این فناوری با هدف ایجاد پیوند مستقیم میان فعالیتهای عصبی مغز و دستگاههای دیجیتال، امکان برقراری ارتباط، کنترل و حتی تصمیمگیری را برای افرادی که به دلایل جسمی یا عصبی از انجام این امور ناتوان هستند، فراهم میسازد.
در این میان، پروژه نورالینک (Neuralink) که توسط ایلان ماسک بنیانگذاری شده، با ادعای رسیدن به «همزیستی شناختی» میان انسان و هوش مصنوعی، به یکی از بلندپروازانهترین و مناقشهبرانگیزترین ابتکارات در این حوزه بدل شده است. این پروژه نهتنها جنبهای پزشکی و درمانی دارد، بلکه چشماندازهایی بنیادین برای آینده تعامل انسان با فناوری ارائه میدهد.
خبرنگار مهر در این یادداشت با تمرکز بر تجربه واقعی یکی از افراد مبتلا به بیماری عصبی اسکلروز جانبی آمیوتروفیک (ALS) که از نخستین دریافتکنندگان ایمپلنت مغزی نورالینک محسوب میشود، به بررسی بالینی، فنی و اخلاقی پیوند میان انسان، فناوریهای عصبی و هوش مصنوعی مولد میپردازد؛ پدیدهای که میتواند در آینده نزدیک ساختار ارتباطات انسانی را از اساس دگرگون سازد.
تجربه بالینی و تحول ارتباطی
برادفورد جی. اسمیت، سومین فرد در جهان و نخستین فرد فاقد قدرت تکلم که ایمپلنت نورالینک را دریافت کرده، اکنون میتواند تنها با افکار خود یک نشانگر رایانه را روی صفحه جابهجا کند و از آن برای تایپ، ارسال پیام و تعامل با دیگران بهره ببرد. این توانمندی چشمگیر، در بازهای کمتر از شش ماه پس از عمل جراحی و با تمرینات منظم بر اساس تحریک ذهنی دست و فک به دست آمده است. این پیشرفت نهتنها برای او بلکه برای هزاران بیمار مبتلا به ناتوانیهای حرکتی و گفتاری، یک امید ملموس محسوب میشود.
اسمیت در مسیر بهبود عملکرد ارتباطی خود، از همافزایی دو فناوری پیشرفته بهره گرفته است که شامل واسط مغز و رایانه (BCI) برای تولید سیگنال و کنترل و هوش مصنوعی مولد برای پردازش و تکمیل پیام میشوند. او از چتبات گروک، یکی از ابزارهای زبانی مولد متعلق به شرکت «X.AI»، استارتاپ هوش مصنوعی ایلان ماسک، برای تسریع در تولید پاسخها استفاده میکند. این چتبات بر پایه یادداشتهای روزانهای که اسمیت درباره پیشرفتها، چالشها و وضعیت سلامتی خود تهیه کرده، پاسخهایی پیشنهادی تولید میکند که اسمیت میتواند از میان آنها انتخاب کند، محتوایشان را تغییر دهد یا بهطور کامل بازنویسی نماید.
یکی از نقاط جالبتوجه در این فرایند، شباهت سبک نگارش پاسخهای منتشرشده توسط اسمیت به متون تولیدشده توسط هوش مصنوعی است؛ بهویژه استفاده از نشانهگذاری خاص مانند خط تیره بلند یا ساختارهای جملاتی پیچیده که در کاربرد انسانی نادرتر هستند. این امر موجب شد برخی کاربران در فضای مجازی در اصالت انسانی پاسخها تردید کنند.
با این حال، دکتر اران کلاین، عصبپزشک و پژوهشگر اخلاق نوروساینس در دانشگاه واشنگتن، معتقد است که چنین ترکیبی از فناوریهای عصبی و زبانی میتواند جهشی انقلابی در سرعت، دقت و سهولت ارتباط برای بیماران فاقد قدرت تکلم فراهم آورد. او در عین حال هشدار میدهد که در این شرایط باید میان «ابراز فکر» و «تولید محتوا» تمایز قائل شد، زیرا ممکن است مرزهای فردیت، اختیار و هویت در چنین تعاملاتی مبهم شود و نیازمند چارچوبسازی اخلاقی و حقوقی نوین باشد.
ابعاد فنی و کارکردی
سامانه نورالینک از مجموعهای از سیمهای بسیار نازک تشکیل شده که به قشر حرکتی مغز متصل میشوند و سیگنالهای عصبی را ثبت میکنند. این سیگنالها، پس از تقویت و فیلتر، از طریق امواج رادیویی به یک رایانه ارسال میشوند و پس از پردازش، کنترل حرکت نشانگر را ممکن میسازند. اسمیت با استفاده از یک اپلیکیشن، حروف را انتخاب کرده و جملات خود را تایپ میکند.
در مقایسه با فناوریهای پیشین مانند ردیابها چشم که تنها در محیطهای کمنور کاربرد داشتند، ایمپلنت جدید به بیماران اجازه میدهد حتی در فضای باز و روشن نیز تایپ کنند. همچنین، سرعت تایپ اسمیت با این سامانه به شکل محسوسی افزایش یافته است.
در کنار این ابزارها، شرکت «ElevenLabs» نیز با بهرهگیری از فایلهای صوتی ضبطشده از صدای اسمیت پیش از تشدید بیماری، نسخهای بازسازیشده از صدای او را تولید کرده است که میتواند متون تایپشده را با صدای واقعی او بازخوانی کند. به عقیده کارشناسان، این فناوری که پیشتر نیز در میان بیماران اسکلروز جانبی آمیوتروفیک رایج شده بود، به طبیعیتر شدن تعاملات کلامی اسمیت کمک کرده است.
پرسشهای اخلاقی و افقهای آینده
با وجود همه پیشرفتهای شگرف حاصل شده در نتیجه پیوند فناوریهای مذکور، ترکیب واسط مغزی با هوش مصنوعی مولد، بهویژه زمانی که هوش مصنوعی قابلیت تولید یا انتخاب پاسخ دارد، مسائل تازهای در حوزه اخلاق فناوری ایجاد میکند. آیا آنچه کاربر دریافت میکند بازتاب خالص نیت فرد است، یا محصولی ترکیبی از ذهن انسان و الگوریتم زبانی؟ اگر فرد فقط انتخابگر یک پاسخ تولیدشده توسط فناوری هوش مصنوعی باشد، آیا همچنان «صاحب» آن بیان محسوب میشود؟
مطالعاتی مانند پژوهش سال ۲۰۲۲ دکتر کلاین با مشارکت ۵۱ بیمار مبتلا به اسکلروز جانبی آمیوتروفیک نشان میدهند که دیدگاه افراد به این موضوع متنوع است. بر همین اساس، برخی بر اصالت کامل بیانات خود تأکید دارند، در حالیکه برخی دیگر روانی گفتوگو را در اولویت قرار میدهند.
اسمیت نیز اخیراً در اظهار نظری با همین موضوع، اعلام کرد که تمایل دارد یک مدل زبانی شخصیسازیشده ایجاد شود که بر اساس سبک نگارش و محتوای تولیدی خودش آموزش دیده باشد. او امیدوار است چنین ابزاری تجربهای طبیعیتر و شخصیتر از تعامل با گروک فراهم آورد. با همه این تفاسیر، تحقق چنین هدفی، نمادی از آیندهای است که در آن تعامل بین ذهن، دادههای شخصی و هوش مصنوعی به سطحی جدید ارتقا مییابد.
جمعبندی
تجربه برادفورد اسمیت، تنها یک نمونه از کاربرد فناوری نیست، بلکه بازتابی از یک دگرگونی عمیق در شیوههای ارتباط انسانی در عصر هوش مصنوعی و واسطهای عصبی است. این تجربه نشان میدهد که تعامل انسان با فناوری از مرحله «ابزار» فراتر رفته و به سطح «ادغام شناختی» نزدیک شده است، جایی که مرز میان افکار، ماشین و زبان بهتدریج محو میشود.
در این نظام همزیستی پویا، انسان بهجای استفاده از فناوری بهعنوان واسطهای بیرونی، بخشی از آن میشود و فناوری نیز بهصورت فزایندهای شخصیت و بیان فرد را بازتاب میدهد. از سوی دیگر، الگوریتمها نهتنها پیامرسان بلکه پیشنهاددهنده، پالایشگر و حتی مشارکتکننده در فرآیند معناسازی میشوند.
با وجود مزایای بیسابقه این پیشرفتها، از جمله توانمندسازی بیماران ناتوان برای بازیابی ارتباط و افزایش بهرهوری شناختی، پرسشهایی بنیادین درباره اصالت هویت، مرز اختیار انسان و مسئولیت اخلاقی در استفاده از محتوای تولیدشده یا انتخابشده توسط هوش مصنوعی، همچنان ذهن بسیاری از متفکران را به خود مشغول ساخته است.
در نهایت به نظر میرسد که آینده این فناوریها نهفقط به دستاوردهای علمی و فنی وابسته است، بلکه نیازمند تکوین یک گفتمان بینرشتهای و بینفرهنگی نیز هست؛ گفتمانی که در آن مهندسان، پزشکان، فلاسفه، حقوقدانان و جامعهشناسان در کنار یکدیگر ساختاری اخلاقی، حقوقی و فرهنگی برای همزیستی پایدار انسان و ماشین طراحی کنند. تنها در چنین چارچوبی است که میتوان امیدوار بود این فناوریها در خدمت تعالی انسانی قرار گیرند.