ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
خبرگزاری مهر، گروه استانها - سمانه قلی پور: در دل مازندران، جایی که مه به نرمی بر شانههای کوهسار مینشیند و رودخانهها آرام در دل خاک میخزند، شهریست که هر سال با آغاز محرم، شکل دیگری به خود میگیرد. در این شهر، محرم نه فقط ماهی از سال، بلکه تجلی یک حافظه تاریخی، یک آئین زنده و یک باور جاری است.
هر کوچهاش نشانی دارد، هر خانهاش بوی تعهد میدهد، و هر قطره اشکش، تداوم عهدیست با تاریخ.
نخلی که هنوز ایستاده است
در روستای نوا از توابع آمل، آئینی برگزار میشود که ریشههایش تا ژرفای تاریخ محرم میدواند: نخلگردانی؛ نخل، سازهای چوبی و عظیم است که مردم آن را نماد تابوت امام حسین (ع) میدانند. در صبحهای عاشورا، مردان روستا آن را بر دوش میگیرند، با صلابت و احترام، در سکوتی سنگین، و به دور میدان میچرخانند.
مرادی، از اهالی نوا درخصوص آئینهای عاشورایی میگوید: نخلگردانی در آمل، بهویژه در روستای نوا، نه یک نماد خشک، بلکه پیکرهای زنده از وفاداری است. مردم، تاریخ را بر دوش میکشند؛ خاطرهای که بهجای فراموشی، در حرکت نخل تکرار میشود.
در چشم آنهایی که نخل را همراهی میکنند، اشک جاریست؛ نه از غم، که از غرورِ همراهی با حقیقت.
زنانی که با خاک حرف میزنند
یکی دیگر از آئینهای خاص آملیها، بازسازی آئین قوم بنیاسد است. در این مراسم، زنان با پوشش سفید، ابزار دفن در دست، وارد میدان میشوند. گویی تاریخ، فرصتی دوباره یافته تا خود را روایت کند. آنها با احترام، نمادهای پیکر شهدای کربلا را دفن میکنند؛ آئینی ساده، اما پرمعنا.
زهرا، یکی از برگزارکنندگان این آئین، میگوید: هر بیلی که به خاک میزنیم، انگار داریم یک قسم میخوریم. این آئین برای ما فقط یک سنت نیست، یک تعهد است؛ تعهد به حفظ حقیقت کربلا.
سکوتی که از هزار نوحه سنگینتر است
دستههای عزاداری در آمل، گاه بدون طبل و سنج حرکت میکنند. تنها صدای قدمهاست که در خیابان میپیچد. سکوتی عمیق، مرثیهای بیکلام، اما جانسوز. این نوع حرکت، خاص عزاداران آملیست. فریادیست که درون دلها طنین انداخته و نیازی به بلندگو ندارد.
حسینیههایی که از دل خانهها سر برآوردهاند
در آمل، بسیاری از خانوادهها خانههای خود را به حسینیه تبدیل میکنند. مراسم روضه، پخت نذری، و سفرههای سادهای که به نام حسین (ع) گسترده میشود، معنای محرم را تا عمق زندگی شخصی میبرد. این حسینیههای خانگی، سنگرهای بیادعا اما پرنور عاشورایند.
محرم در آمل، فقط یک واقعه مذهبی نیست؛ یک صحنه زنده از تاریخ است که نسلبهنسل بازیگرانش تغییر میکنند اما روایت همچنان پرشور ادامه دارد. در دل این صحنه، چیزی هست که آمل را متمایز میکند: طایفهها.
در این شهر، بسیاری از دستههای عزاداری نه به مسجد یا محله، بلکه به ریشههای خونی و طایفهای گره خوردهاند. نام طایفهها، علمشان است. هر طایفه با بیرقی خاص، لباس متحد، سبک نوحهخوانی ویژه و گاه مسیر متفاوت، عزای حسین را روایت میکند.
دستههایی مثل طایفههای «اسکی ها»، «نیاکی ها»، «چلاوی ها» و دهها خاندان دیگر، هر ساله با شکوهی خاص وارد میدان میشوند؛ نه برای رقابت، بلکه برای وفاداری. رقابتی نجیبانه میان طایفهها برای حفظ سنتها، برای احترام به پیشینیان، برای تربیت فرزندان در مسیر حسین.
رضا هاشمی، جامعه شناس و پژوهشگر، میگوید: در بسیاری از شهرها، طایفهها آرامآرام در هیئتها ذوب شدند. اما در آمل، طایفه هنوز ساختار دارد. در دستهروی، هر طایفه شناسنامهاش را حمل میکند؛ با نوحهای که از پدر آموخته، با پرچمی که نسلها در دست خانواده مانده.
جذابیت این دستهها برای مردم، فقط در شکوهشان نیست؛ در هویتشان است. وقتی دستهای از یک طایفه میآید، مردم میدانند: این بیرق فقط پارچه نیست، این تاریخ است. این نامها را از نوحهخوانها شنیدهاند، از پیرمردها در حیاط حسینیهها، از مادرانی که در خانه روضه گرفتهاند.
حاج قاسم (از بزرگان یک طایفه قدیمی) با نگاهی پر غرور میگوید: از بچگی تو دسته خودمون بزرگ شدم. این لباس، این پرچم، این مسیر، بخشی از هویت ماست. محرم برای ما تبارنامه است؛ از نسلهای قبل تا بچههایی که امسال اولین بار تو صف میایستند.
در روزهای محرم، کوچههای آمل خاطرهدار میشوند. مردم کنار میایستند تا دستهها را ببینند، سلام بدهند، اشک بریزند و در دلشان بگویند: اینها فقط طایفه نیستند؛ حافظان یک ایماناند.
اینجا، محرم تنها یک ماه نیست
آمل در محرم، فقط عزادار نیست؛ زنده است. سنتهایش، باورهایش، مردمش، همه با هم یک ساز جمعی میسازند که نه تنها یاد حسین (ع) را زنده نگه میدارد، بلکه یک سبک زندگی را روایت میکند. آیینهایی که نسلبهنسل منتقل شدهاند، نه به اجبار، که با عشق.
در دورانی که بسیاری از آئینهای سنتی در شهرهای بزرگ فراموش شدهاند، آمل هنوز هم یاد گرفته است چطور «سوگواری کند» و نه فقط «نمایش دهد». و شاید به همین دلیل، صدای چوبهای کربزنی در کوچههایش، هنوز هم شنیده میشود؛ صدایی بیکلام، اما پر از ایمان.
آمل، شهری با حافظه عاشورا
آمل، شهریست که محرم در آن تمام نمیشود. هر سال فقط فصل دیگریست از کتابی بیانتها. آئینها، مانند رودخانههای جاری، نسل به نسل به پیش میروند، زلال و باصلابت.
محرم در آمل، نه تنها یک آئین مذهبی، که روایتی زنده از ریشهدارترین باورهای مردمیست. اینجا تاریخ زنده است، و مردم نه صرفاً عزادار، که راویاند؛ راویِ روایتی که از دل خاک کربلا برخاسته و در دل البرز و میان مازندران پژواک یافته.
محرم در آمل، جشنی است برای حقیقت، سوگی است برای عدالت، و حیاتی است برای آنچه انسان را انسان میکند.