ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، تحولات اخیر و دفاع مقتدرانه ایران در برابر دو نیروی متجاوز آمریکا و رژیم صهیونیستی، برای مدتی کوتاه، بر تمام اخبار منطقه و جهان سایه انداخت. اما این اتفاقات در عین حال موجب آن شد که بحث بر سر چند و چون تغییر معادلات دفاعی و نظامی منطقه یک بار دیگر مورد توجه متخصصین و کارشناسان امنیتی قرار بگیرد.
بدون شک یکی از این موضوعات مهم، چالشها و موانع پیش روی اصلاحات ساختاری در سوریه است. چرا که تاثیر مستقیم ترکیه بر تحولات سوریه و فقدان پایگاه مردمی هیات التحریر الشام به عنوان جریان غالبی که قدرت را در دست گرفته است، مجموعهای از تنشهای خاموش و اختلافات بالقوه را رقم زده است.
با این حال، بسیاری از متخصصین بر این باورند که اختلافات داخلی در سوریه و به ویژه در میان شبه نظامیان، میتواند عواقب و پیامدهای سلبی گستردهای برای این کشور و همچنین برای ترکیه به دنبال آورد. به همین دلیل است که سرویس اطلاعاتی میت ترکیه، وزارت دفاع این کشور و مجموعهای از چهرههای دانشگاهی حوزه دفاع و امنیت ملی در آنکارا، در حال حاضر روی پروژههایی متمرکز شدهاند که بتواند راه را برای پایان دادن به اختلافات و ایجاد یک ساختار نظامی و ارتشی منظم در سوریه فراهم کند.
پروفسور گولتکین ییلدیز یکی از چهرههایی است که در این حوزه، تخصص و مطالعات قابل توجهی دارد. او مدرک کارشناسی خود را در گروه تاریخ دانشکده هنر و علوم دانشگاه بغازیچی استانبول به پایان رسانده و کارشناسی ارشد و دکترای خود را در دانشگاه مرمره گذرانده و به عنوان یکی از معدود متخصصینی شناخته میشود که به طور جدی بر روی «تاریخ نظامی» و تاریخ تطور تشکیلات دفاعی منظم، تحقیق کرده و علاوه بر دانشگاه دفاع ملی ترکیه، به عنوان رئیس دانشکده افسری ارتش این کشور، تاریخ نظامی تدریس کرده است.
«سرباز نامی ندارد»، «اطلاعات نظامی در امپراتوری عثمانی»، «تاریخ نظامی عثمانی» و «زندان» از کتابهای تخصصی او در حوزههای دفاعی و امنیتی هستند.
پروفسور گولتکین ییلدیز در یک مصاحبه مفصل، به بررسی چالشها و موانع عمده در تاسیس یک ارتش واحد در سوریه پرداخته و پرده از مسائلی برداشته که شرایط بغرنج و خطرات احتمالی پیش روی سوریه و در عین حال زمینهای نفوذ و مداخله ترکیه در سوریه را برای ما روشن میکند.
بخشهایی از اظهارات این آکادمیسین مشهور ترکیه را در دو بخش، با هم مرور میکنیم:
در شرایط کنونی، احمد الشرع و همراهان او، کوهی از مشکلات را پیش روی خود دارند. یکی از این مشکلات، تشکیل مجدد یک ارتش منظم و رسمی در این کشور است. لطفاً درباره موانع و مشکلات تأسیس ارتش جدید در سوریه و اقداماتی که باید انجام شود، برایمان صحبت کنید.
ما در سوریه شاهد وضعیتی هستیم که شاید بشود از برخی جهات، آن را با دوران پس از پایان جنگ سرد مقایسه کرد. وقتی رژیمها در کشورهای بلوک شرقِ تحت حمایت شوروی تغییر کردند، ما شاهد فرآیندهای دگرگونی، به ویژه با مشارکت ناتو، بودیم.. نمونههای دیگر پیش روی ما افغانستان، لیبی و سومالی هستند.
این نمونه نشان داده که دو مشکل عمده در ایجاد یک ارتش جدید وجود دارد: الف) میدانید که تعریف نیروی نظامی و انتظامی در یک کشور، بر اساس نظریات ماکس وبر، عبارت است از «ایجاد انحصار خشونت مشروع».
وقتی که میخواهید در کشوری مانند سوریه، یک نهاد و دستگاه نظامی رسمی و مشروع تاسیس کنید، در قدم نخست، باید روی عناصری کار شود که در منطقه بیگانه هستند، ریشه قبیلهای دارند، حول یک قومیت خاص سازماندهی شدهاند، بخشی از آنها انگیزه مادی دارند، بخشی هم از نقاط مختلف جهان یا به عنوان مجاهد یا در جستجوی ماجراجویی به سوریه رفتهاند.
سازماندهی این گروههای متنوع و متکثر، کار آسانی نیست. تاریخ نظامی جهان به ما میگوید: تبدیل یک «جنگجو» به یک «سرباز»، ملزم کردن او به اطاعت از قانون، تأدیب او یا وادار کردن او به پذیرش کار در چارچوب یک نظم خاص، به راحتی امکانپذیر نیست.
ب) مشکل بزرگ دیگر، تعریف جایگاه فرماندهی است. ما میدانیم که پس از جنگ جهانی دوم، برخی از کارکنان فرماندهی آلمان پاکسازی شدند، در حالی که برخی دیگر به خدمت در ردههای پایینتر ادامه دادند. با این حال، مشخصات فرماندهان فعلی در سوریه چیزی نیست که ما آن را نظامیان حرفهای یا افسران تحصیلکرده بنامیم. اینها افرادی نیستند که دوره پرورش نظامی رسمی دیدهاند، بلکه افرادی هستند که قبل از جنگ داخلی حرفه دیگری داشتهاند یا هویت یک جنگجوی حرفهای را به خود گرفتهاند اما در هر حال، آکادمی جنگ، آموزش ستاد و دروس ارتشی، دریافت نکردهاند.
پس طبیعتاً در میان آنها، افرادی داریم که پیروی از ساختار سلسله مراتبی و زنجیره فرماندهی را نمیپذیرند. بنابراین دو چالش بزرگ در حال حاضر، انحلال اجباری برخی از این جوامع مختلف و ادغام برخی از آنها در ارتش منظم در زنجیره فرماندهی خواهد بود.
در حال حاضر، سوریه نیازمند فرماندهان آموزش دیده است که همه آنها یک نوع استراتژی و درس نظامی فرا بگیرند و وحدت در فرماندهی و پیروی، تضمین شود و قاعدتاً حتی با آموزش یا تربیت رسمی، باز هم نیاز به ارزیابی همه جانبه و گزینش وجود خواهد داشت.
در این شرایط، باید دید توان اقناع بزرگترین گروه نظامی که اکنون به رهبری سیاسی رسیده، در چه سطحی است. البته، مانند تجارب سایر کشورها، مشاوره نظامی خارجی نیز پذیرفته خواهد شد. بسیار محتمل است که ترکیه چنین نقشی را در سوریه، بر عهده بگیرد.
اگرچه ارتش رژیم سرنگونشده برای سالهای متمادی ارتشی قدرتمند به نظر میرسید، اما در واقع تا حد زیادی رو به زوال رفته بود. مواضع فرماندهی آن عمدتاً در اختیار یک گروه اقلیت منتخب بود و عملاً در درگیریهای متعارف درگیر نشده بود.
از نظر تجهیزات، شبیه یک ارتش عربی از بلوک شوروی بود که از سلاحهای قدیمی یا جدید روسی استفاده میکرد.
سیستم خدمت سربازی اجباری در سوریه، اگرچه منصفانه، قانونی یا خیلی مؤثر عمل نمیکند، دوباره به کار گرفته خواهد شد و خدمت سربازی اجباری برای همه عناصر در سوریه در محدوده بسته جدید شهروندی به اجرا گذاشته خواهد شد. به عبارت دیگر، میتوان برخی از جوامع جنگی اینجا را در ارتش گنجاند و برخی دیگر را تصفیه کرد و از یک سو، سربازان جدیدی را از مردم استخدام کرد و سپس آنها را به شکلی هماهنگ با هم ادغام کرد.
آنچه لازم است، ایجاد یک سیستم استخدام نظامی خوب و کارآمد در محل است و باید بتواند به مردم توضیح دهد که این وظیفه شهروندی آنهاست.
گروههایی که در سوریه جدید به قدرت رسیدند، ساختارها و انگیزههای ایدئولوژیک متفاوتی دارند. یعنی وجهه جنگجویانه گروههای مسلط، کاملاً عقیدتی است. برخی از آنها مستقلند و برخی هم با کشورهای خارجی ارتباط دارند. چطور میتوان اینها را به وحدت رساند؟ این نگرانی وجود دارد که درگیری داخلی جدیدی ایجاد شود یا سنت کودتا در کشورهای عربی در سوریه هم شعلهور شود. چگونه میتوان این نگرانیها را از بین برد؟
برای اینکه فرماندهی و کنترل مؤثر باشد، آموزش و تبعیت از تشکیلات استاندارد لازم است. اما استانداردسازی در شرایط فعلی سوریه آسان نخواهد بود. اگرچه سابقه کودتاهای قبلی وجود دارد، اما اگر نظام جدید در سوریه مبتنی بر اکثریت و رضایت مردم باشد، ارتشی که تأسیس خواهد شد، در کوتاه مدت یا حتی میان مدت، قدرت کودتا و تهدید نظم سیاسی را نخواهد داشت.
البته شاید این موضوعی باشد که بتوانیم در درازمدت در مورد آن بیشتر صحبت کنیم. ما در حالت کلی، گروههای مسلحی را که از نظر قانونی موظف، حقوقبگیر و تحت کنترل دولت هستند، سرباز مینامیم. اگر کسانی را که میتوانند سلاح در دست بگیرند، اما به قانون یا قدرت دولتی خاصی پایبند نیستند، جنگجو بنامیم، فرآیند تبدیل شدن این «جنگجویان آزاد» به «سربازانی پایبند به اوامر دولت»، چیزی نیست که تنها از طریق انگیزه یا آموزش ایدئولوژیک یا اخلاقی حاصل شود.
دو مسئله در اینجا مطرح خواهد شد: اول این که باید یک مکانیسم و معیار دستمزد خوب برای سربازان وظیفه و جوامع جنگجو ایجاد شود تا بتوانند به طور رسمی استخدام شوند. کسی که تا دیروز یک جنگجوی حرفهای بوده یا خود را مجاهد نامیده و احیاناً در یک محیط اقتصادی و نظامی نامنظم، درآمدی هم داشته، حالا باید حقوق و دستمزدی دریافت کند که قاعدتاً کمتر از درآمد قبلی اوست! خود همین موضوع، مشکلاتی ایجاد خواهد کرد.
همین حالا در صفوف گروه غالب در سوریه، افرادی وجود دارند که با وجود نداشتن آموزش نظامی رسمی، به عنوان فرمانده شناخته میشوند. حال، اگر ناگهان از آنها بخواهید که موقعیتهای خود را ترک کنند، احیاناً اعتراض میکنند و برای مقامات رده بالا مشکل ایجاد خواهد شد.
رهبران ارشد نظامی باقی مانده از رژیم بعث سوری احتمالاً به دلایل اعتماد و عملکرد نظامی به کار گرفته نخواهند شد. بنابراین، سیستم رتبهبندی یا توزیع مناصب در ارتش باید حداقل در دوره گذار، به طور مناسب و با دقت انجام شود.
یکی دیگر از چالشهای پیش روی ارتش سوریه، افراد به اصطلاح جهادگر با گرایشهای سلفی غالب هستند. چرا این گروه میتواند چالش زا شود؟
به این دلیل که دولت جدید سوریه، قاعدتاً میخواهد حقوق فرهنگی، قومی، فرقهای و مذهبی همه مردم سوریه را تضمین کند. چنین چیزی به این معنی است که انتظارات ایدئولوژیک یا سیاسی افراد جهادی و سلفی برآورده نمیشود و متقاعدکردن آنها دشوار است.
بسیاری از آنها، با هدف تاسیس رژیم سیاسی سلفی در این مبارزه مسلحانه شرکت کردند و انتظار داشتند ساختار سیاسی که پدیدار میشود با رژیمهای بسیاری از کشورهای عربی متفاوت باشد.
چاره چیست؟ شاید لازم باشد تا حدی انتظارات آنها برآورده شود! اگر نه شاهد تنش و حتی انحلال و تصفیه خواهیم بود. این تصفیهها یا از طریق روشهای مسالمتآمیز و دوستانه انجام میشوند، یا با استفاده از زور و قوه قهریه.
قبل از این هم، در هیچ کشوری، دولتسازی بدون استفاده از زور و حذف رقبا تاکنون محقق نشده و احتمالاً بعد از این هم این اتفاق نخواهد افتاد. به عبارت دیگر، رژیمی که در آن همه خوشحال باشند، همه موافق باشند یا همه در حکومت سهیم باشند، در این منطقه وجود نخواهد داشت، همانطور که در جهان غرب وجود ندارد. بنابراین در چنین حالتی، احتمالی به نام تهدید لبنانی شدنِ سوریه وجود دارد.
ممکن است کسانی بگویند؛ نیاز به ایجاد ارتش واحد نیست! به هر کسی چیزی بدهیم، قلمروی بدهیم، یک دولت کاملاً واحد یا یک ارتش منظم تحت امر دولت واحد ایجاد نکنیم، بلکه از ساختار شبهنظامیان استفاده کنیم.
یعنی چه؟ یعنی ساختاری که به عنوان مثال، مردم حلب صرفاً از حلب و مردم دمشق فقط از دمشق دفاع کنند! چنین ساختار پراکندهای، مشکلات بسیاری ایجاد خواهد کرد. ما در تاریخ نظامی عثمانی، با پیامدهای منفی این وضعیت روبرو شدهایم.
مردم برخی مناطق، ارائه خدمت سربازی در تمام سرزمینهای امپراتوری را نمیپذیرفتند و می گفتند فقط حاضریم در محدوده شهر و منطقه خودمان خدمت کنیم! اگر چنین الگویی در سوریه پیاده شود، این کشور فرصتی برای ایجاد ظرفیت دفاعی، بهویژه در برابر تهدیدات از جنوب یا شرق، نخواهد داشت.
ادامه دارد...
انتهای پیام/