ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
خبرگزاری مهر- گروه استانها- ریحانه شهبازی: واقعه غدیر، یکی از مهمترین رخدادهای تاریخ اسلام، همواره بستر الهام برای روایتگری در قالبهای مختلف هنری و ادبی بوده است. اما چگونه میتوان این واقعه را برای کودکان، با زبانی ساده و بیواسطه، اما در عین حال تأثیرگذار، بازگو کرد؟
زهرا موسوی، نویسندهای که دغدغهی دین و ادبیات کودکانه را توأمان دارد، در کتاب «بچهای که نمیخواست آدم باشد!» تلاش کرده است تا از دل یک داستان فانتزی، کودک را آرامآرام وارد دنیای غدیر کند، بدون آنکه بار پیامهای دینی، روایت را شعاری یا مستقیم بازگو کند. به بهانه عید غدیر با او درباره ایده، فرم و تأثیرگذاری این کتاب به گفتوگو نشستیم:
ایده اولیه این کتاب چگونه شکل گرفت؟
ایده اصلیام این بود که داستانی بنویسم با محوریت یک موجود یا شیء فانتزی که بیطرف باشد و حالتی شعاری نداشته باشد؛ چیزی که بتواند روایتگر ماجرا باشد بیآنکه موضع بگیرد. در ابتدا به درخت چشمه غدیر فکر کردم، اما در ادامه با توجه به فضای جغرافیایی و بستر تاریخی ماجرا، به شتر رسیدم. چون در سفر غدیر، مردم با شتر حرکت میکردند، شتر هم وسیله نقلیه است و هم موجودی کاملاً آشنا با اقلیم آن سرزمین. در نهایت به ایدهی رابطه میان یک شتر و پسر بچه رسیدم که همراه با ماجرا پیش میروند.
چرا شتر را به عنوان شخصیت اصلی داستان انتخاب کردید؟ چه پیام یا ویژگی خاصی در این انتخاب نهفته است؟
انتخاب شتر به دلیل پیوند طبیعیاش با اقلیم و زمانهای است که داستان در آن اتفاق میافتد. وقتی از واقعه غدیر صحبت میکنیم، نمیتوانیم از جغرافیای آن جدا شویم. شتر نه تنها وسیله نقلیه آن دوران بوده بلکه خود به نوعی نماینده صبر، مسیر طولانی و همراهی در سفر است. انتخاب شتر کمک کرد تا فضا و اتمسفر داستان واقعی و باورپذیر باشد.
مفهوم «آدم شدن» در عنوان کتاب چه جایگاهی دارد؟
«آدم شدن» در این داستان، یک فرایند است؛ سیر تکامل، در مواجهه با اتفاقات و چالشهای زندگی است که آدمها رشد میکنند. در بزنگاههاست که اعتقادات، باورها و نوع نگاه به زندگی مسیر فرد را تعیین میکند. آدم شدن یعنی نیاز به راهنما داشتن؛ کسی که راه را نشان دهد، سره را از ناسره تشخیص دهد. این کتاب تلاش دارد تا کودک را با این مفهوم آشنا کند که برای رشد، باید مسیر را با کسی طی کرد که روشنایی را بشناسد.
چگونه واقعهی غدیر را در دل داستان وارد کردید تا هم آموزنده باشد و هم برای کودک جذابیت داشته باشد؟
اولویت اول من داستان بود، نه انتقال مستقیم مفهوم. نمیخواستم کتاب تبدیل به یک متن شعاری شود. ابتدا تلاش کردم قصهای جذاب و شیرین طراحی کنم که کودک با آن ارتباط برقرار کند و سپس به آرامی او را وارد فضای غدیر کنم. مخاطب باید بدون آنکه بداند در حال یادگیری است، در دل داستان با مفهوم آشنا شود.
این داستان چه نقشی در درک مفاهیم دینی و تاریخی برای کودکان ایفا میکند؟
غدیر یک واقعه عظیم دینی و تاریخی است که پذیرش و درکش برای کودک در ابتدا ممکن نیست. ما باید این مفهوم عظیم را به بخشهای کوچک و قابل لمس تقسیم کنیم. این داستان همین کار را میکند؛ کودک به جای شنیدن روایت غدیر، آن را میبیند، حس میکند و با شخصیتها همراه میشود. روایت به شکل تجربه است، نه صرفاً اطلاعرسانی.
چه بازخوردهایی از مخاطبان، به ویژه کودکان و خانوادهها دریافت کردهاید؟
خوشبختانه بازخوردها بسیار مثبت بوده است. خانوادهها از اینکه یک کتاب کودکانه توانسته مفهومی مانند غدیر را بدون کلیشه و در قالب داستانی دلچسب بیان کند، استقبال کردهاند. این برای من چیزی جز لطف و عنایت حضرت امیرالمؤمنین نیست.
به نظر شما داستاننویسی دینی برای کودکان باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
من معتقدم چیزی به نام «داستان دینی» نداریم؛ ما داستان داریم با موضوع دینی، علمی، زیستمحیطی و … اگر از بدنه ادبیات جدا کنیم، دیگر اثر، فرم ندارد. داستان ابزار انتقال مفاهیم است. شخصیت باید برای کودک قابل لمس و همزادپنداری باشد. اگر اثری صرفاً پر از مفاهیم باشد اما داستان نباشد، کارکردی ندارد. فرم، ساختار و زیباییشناسی باید در اولویت باشد.
آیا برنامهای برای ادامه ماجراجوییهای این «بچه» در قالب کتابهای دیگر دارید؟
بله، برنامه دارم. اما برایم مهم است که ابتدا بدانم چه حرفی برای گفتن دارم و در چه قالبی آن را بیان میکنم. سطح کتاب اول بالا بوده و اگر کتاب بعدی پایینتر باشد، به آن ظلم کردهام. بنابراین صبر میکنم تا قالب و محتوای متقن فراهم شود.
چه توصیهای به نویسندگانی دارید که میخواهند مفاهیم دینی را برای کودکان بنویسند؟
اینکه مخاطب ما کودک است، به این معنا نیست که نوشتن برایش ساده است. اتفاقاً نوشتن برای کودک سختترین کار است. باید هم دغدغه مفهومی داشته باشیم، هم اشراف به ادبیات کودک و هم شناخت ساختار ذهنی کودک. از این رو پرهیز از مستقیمگویی، توجه به فرم، و زبان هنرمندانه لازمه چنین کاری است.
کتاب شما چگونه میتواند خلاقیت کودک را تقویت کند؟
یکی از ویژگیهای کتاب، زبان خاص شتر و واژهسازیهای بامزهای است که در داستان به کار رفته. این زبان، ذهن کودک را به سمت خلاقیت، واژهسازی و ساختن دنیایی از نگاه خودش سوق میدهد. همچنین زاویه دید خاص شتر به پیرامون و نوع مواجههاش با چالشها، الگویی برای تفکر و ارزیابی مسائل از نگاه کودکانه است.
چرا روایت خاطرهمحور را برای این داستان انتخاب کردید؟ آیا این نوع روایت برای کودک جذابتر است؟
روایت خطی گاهی برای کودکان قابل پیشبینی و یکنواخت میشود. اما خاطره، چون یک جور دعوت به تجربه است، جذابیت دارد. در داستان من، خاطرات شتری که عمویی داشته، بهانهای است برای شکلگیری ماجراها. کودک وارد داستان میشود، همراه شتر راه میافتد، اتفاقات را تجربه میکند و در نهایت، بدون آنکه بداند، حقیقت داستان را درک میکند. این فرم باعث خلق مشارکتی داستان در ذهن کودک میشود.