تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
شاخه : فرهنگی
لینک : econews.ir/5x4017513
شناسه : 4017513
تاریخ :
احوال حج۲۷/مشعر، قیامت زمین؛و اذانی که صور اسرافیل مردگان شد اقتصاد ایران: شب عرفه جان دادیم و روز عرفه متولد شدیم، در مشعر در آستانه قیامت زمینی‌مان هستیم و فقط مانده یک صور اسرافیلی، تا این جماعت آرام‌گرفته در مشعر را بشوراند و بلندشان کند و سکینه توی دل‌هایشان را ببرد چنان‌که از دل ابراهیم برد.

ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان

- اخبار ویژه نامه‌ها -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سجاد محقق نویسنده کتاب «حاجی غیربازاری» در ادامه روایت سفر حج و نگارش سفرنامه گفت:

روزی که از حج برگشتم سفرنامه من آماده بود، قرار بود بعضی دوستان نظراتی بدهند اما بعد گفتم همون‌طور خالص بماند بهتر است. سوانح نوشتن در این سفر خیلی برای من زیاد بود، مثلاً یکی از روزها وقتی یادداشتم را خواستم برای دوستم ارسال کنم، از فرط خستگی به‌اشتباه آن را پاک کردم و مجبور شدم دوباره بنویسم.

یا اینکه وقتی از مزدلفه و مشعر می‌خواستیم به منا برویم، چون جوانِ کاروان بودم، در حالی که پرچم کاروان، کوله‌پشتی خودم و کوله‌پشتی دو زائر مسن روی دوشم بود، در گرمای مرداد عربستان با موبایل مشغول یادداشت‌نویسی بودم، می‌دانستم که وقتی به منا برسیم دیگر فرصتی برای نوشتن ندارم.

خیلی جالب بود وقتی برگشتم هر کار می‌کردم سه چهار صفحه مقدمه سفرنامه را بنویسم، نمی‌شد تا اینکه این مقدمه را که بخش پایانی آن را می‌خوانم نوشتم:

امروز سه‌شنبه است فقط 48 ساعت از تسویه وامی که برای حج گرفته بودم گذشته و من در دمشق حوالی زینبیه در ایامی که به زمان حج نزدیک می‌شود لپ‌تاپ را جلوی رویم باز کردم و بدون مکث جملات این مقدمه را پشت‌سر‌هم نوشتم. اگر نظرتان این است که نثر خوبی ندارد با شما هم‌رأیم، هم به شما حق می‌دهم و هم به خودم، می‌شود متن را نگه دارم و دوباره دستی به سرش بکشم اما نمی‌خواهم، دوست دارم مثل خود یادداشتهای حج بکر باشد و ناب و دست‌نخورده.

زیارت حرم حضرت زینب دعای عصر عرفات حج من بود و حالا بعد از 18 سال دوباره به دمشق آمدم. مقدمه‌ای را که دو سال بود نمی‌توانستم بنویسم، نوشتم و باید حاضر شوم تا برای نماز مغرب به حرم بانوی بزرگوار بروم شاید شما هم اگر جای من بودید دستتان می‌لرزید و همین‌طور می‌نوشتید.

17 تیر ماه 99 هست و اوج کرونا در شرایطی که سوریه وضعیت نیمه‌جنگی داشت و من دقیقاً فردای روزی که قسط آخر سفر حج را دادم برای یک پروژه کاری دعوت شدم و خیلی باعجله رفتم سوریه که حدود چهار ماه طول کشید.

این استجابت دعای حج است که وقتی اتفاق می‌افتد آدم باورش می‌شود که حرف‌هایش شنیده شده و این خیلی به آدم آرامش می‌دهد.

بخش دیگری هم در مورد روز بعد از عرفه هست که پشت جلد کتاب آوردم و خیلی کوتاه است و دوستش دارم:

شب عرفه جان دادیم و روز عرفه متولد شدیم، در مشعر در آستانه قیامت زمینی‌مان هستیم و فقط مانده یک صور اسرافیلی، تا این جماعت آرام‌گرفته در مشعر را بشوراند و بلندشان کند و سکینه توی دل‌هایشان را ببرد چنان‌که از دل ابراهیم برد. صور دمیده شد، صدای اذان مرده‌ها را زنده کرد ولی این جماعت دل‌نگران نیستند، خدا لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی را دیروز در عرفه به دل همه ما نشاند. نماز را که بخوانیم آفتاب که بزند، آفتاب بخت ما هم خواهد زد، عازم منا خواهیم شد همین امروز.

 

.

انتهای پیام/+