به گزارش سلامت نیوز به نقل از هم میهن، دانشآموزان نابینا تلاش میکنند با سیاهیای که پشت پلکهایشان لانه کرده، بجنگند اما گاه کمبود امکانات آموزشی، زندگی را مثل پشت پلکهایشان سیاه میکند. «این بچهها از نظر آموزشی ضعیفند و زمانی که به مقاطع بالاتر میروند کمتر از بقیه دیده میشوند.»
این را پدر یکی از دانشآموزان نابینای اصفهان میگوید. مادر دیگری میگوید: «اگر امکانات در اصفهان فراهم نشود، باید به تهران بیاییم.» پدر دیگری از نبود امکانات در مدارس برای نابینایان گلایه میکند و میگوید: «پیدا کردن کتابهایشان سخت است.»
در اصفهان، دانشآموزان نابینا تنها تا کلاس ششم مدرسه ویژه نابینایان دارند که آن هم با مشکلات زیادی همراه است. آموزشوپرورش میگوید برای توانمندسازی آنها، سیاست تحصیل در مدارس عادی را برای آنها پیش گرفته و دانشآموزان نابینا در مقطع متوسطه اول و دوم، همراه دانشآموزان عادی سر کلاس میروند اما معلمان و فعالان حقوق معلولان بر این باورند که آنها نیازمند آموزشهای ویژه خودشان هستند و این سیاست منجر به ترک تحصیل و پیشرفت نکردن دانشآموزان نابینا میشود.
همین مشکلات بودند که سبب شد غلامرضا طغیانی که پدر فرزندی نابینا در مقطع چهارم ابتدایی در اصفهان است، کارزاری در اعتراض به نبود مدرسه راهنمایی و دبیرستان مخصوص نابینایان در اصفهان راه بیندازد که تاکنون نزدیک به دو هزار نفر آن را امضاء کردهاند.
طغیانی بر این باور است که درک و فهم بسیاری از مسائل برای فرزندان آنها در مدارس معمولی سختتر است چون توان دیدن و استدلال کردن بهشکل دانشآموزان معمولی را ندارند. آنها ساکن زرینشهر بودند و بهدلیل نبود مدرسه مناسب برای فرزندانشان مجبور به مهاجرت به شهر اصفهان شدند.
پیش از انقلاب در اصفهان سه مرکز شبانهروزی و مدرسه مخصوص نابینایان وجود داشت که در دهه ۸۰ و با شروع به کار دولت نهم، بهمرور تمام آنها تعطیل شدند و در حال حاضر تنها دو مدرسه استثنایی مخصوص این دانشآموزان وجود دارد که صدای اعتراض خانوادهها را بلند کرده است.
یدالله قربعلی، معلم بازنشسته نابینای اصفهانی و ساکن نجفآباد است درباره شرایط تحصیل دانشآموزان نابینای اصفهان گفتوگو میکند.
به گفته او، دانشآموزان نابینا از متوسطه اول میتوانند به مدرسه عادی بروند و با سیستم تلفیقی آموزش ببینند و از امکانات آموزشوپرورش استثنایی مانند تجهیزات مخصوص نابینایان، کتابهای آموزشی، فایل کتابها، دبیر رابط و برخی اوقات هم معلم خصوصی برای دروسی مانند ریاضی و زبان که یادگیری آن کمی مشکلتر است، بهرهمند شوند اما هیچکدام این امکانات بهطور درست در اختیار دانشآموزان قرار نمیگیرد.
تا اواخر دهه ۸۰ دانشآموزان نابینای اصفهان میتوانستند تا پایان متوسطه اول را که در آن زمان سوم راهنمایی بود، در مدرسه مخصوص خودشان درس بخوانند و پس از آن با دانشآموزان عادی سر کلاس میرفتند؛ سیاست پشت این ماجرا این بود که در آن سن، کودکان بهحدی از بلوغ فکری رسیده بودند که دانشآموز نابینا را پذیرا باشند و آنها را بهدلیل معلولیت مسخره نکنند.
آن زمان در اصفهان مراکز شبانهروزی بود که دانشآموزان روستایی را که در مدارس روزانه عادی تحصیل میکردند، اسکان میداد. فاصلههای زیاد میان روستاها باعث میشود برای دبیر رابط، آموزش دادن در روستا مقرونبهصرفه نباشد و مراکز شبانهروزی امکان خوبی برای تسهیل این موضوع بودند. از سوی دیگر، این مراکز برخی آموزشها مانند جهتیابی و توانبخشی را به دانشآموزان آموزش میدادند و کلاسهای تقویتی هم در آنجا برگزار میشد.
دو مرکز شبانهروزی اصفهان با فاصله زمانی کمی جمعآوری شدند. یکی از آنها مرکز شبانهروزی شهدای هفتم تیر (پسرانه) و دیگری فاطمه زهرا (دخترانه) بود که زیر نظر بهزیستی اداره میشد. قربعلی درباره چرایی تعطیلشدن این مرکز میگوید: «دولت نهم که طرح کوچک کردن دولت را شروع کرد، ابتدا روی مراکزی مانند بهزیستی دست گذاشت و اولین جایی که تعطیل شد، مراکز نابینایان بود.
اواخر دهه ۸۰، این مراکز در اصفهان جمعآوری شد و در حال حاضر هم ساختمان آن خالی مانده است. حالا تنها یک کتابخانه مختصر در آن است و خدمات چندانی به دانشآموزان نابینا نمیدهد.» «ابابصیر»، مرکز دیگری بود که هم شبانهروزی بود و هم مدرسه: «مرکز ابابصیر، مدرسه هیئتامنایی بود که نیروی آموزشی و هزینه کلاسهای آموزشی را از آموزشوپرورش میگرفت و هزینههایی مانند شبانهروزی و خدمات دیگر از طریق خیرین تامین میشد.
این مرکز در منطقهای دور از اصفهان بود، نزدیک هشت کیلومتر خارج از اصفهان، به همین دلیل دسترسی و تردد دانشآموزان بسیار کم بود. من در آن زمان آنجا تدریس میکردم، خود ما معترض بودیم که اینجا شبیه تبعیدگاه است.
دانشآموز نابینا باید دسترسی به همهچیز داشته باشد. ما پیشنهاد دادیم ساختمان را که ساختمان بزرگی هم بود، اجاره دهند و اگر ساختمانی حتی نصف آن هم در شهر اجاره میکردیم، میتوانست جوابگوی بهتری برای دانشآموزان باشد.»
اما بهجای انتقال ساختمان، آموزشوپرورش بدون هماهنگی با هیئتامنا فرد جدیدی را بهعنوان مدیر به ابابصیر میآورد و جایگزین مدیر قبلی میکند. قربعلی بر این باور است که آموزشوپرورش مشکل را ریشهیابی نکرد: «آنها با هیئتمدیره ابابصیر قهرآمیز برخورد کردند.»
درنهایت این مرکز هم بسته شد و دو مدرسه استثنایی کوچک در شهر اصفهان به دانشآموزان نابینا اختصاص دادند. مدرسه متوسطه اول از بین رفت و حالا آموزشوپرورش آنها را احیا نمیکند: «پس از انحلال آن مرکز، برخی از دانشآموزان که از روستاها آمده بودند به مراکز شبانهروزی تهران رفتند و برخی دیگر به روستاها برگشتند و بهصورت تلفیقی درس خواندند که برایشان بسیار سخت بود. چون معلم رابط بهدلیل پرداختی ساعتی کم از سوی آموزشوپرورش حاضر نبود به روستاها برود. عدهای هم که فاصلهشان از مرکز دور بود و مسیرشان صعبالعبور بود، ترک تحصیل کردند.»
امکاناتی که محدودتر میشود
محمد نیکزاد، رئیس جامعه نابینایان اصفهان درباره آسیبهای بسته شدن این مرکز برای دانشآموزان روستایی میگوید: «نابینای روستایی جایی ندارد، چون مرکز روزانه برای اصفهان است و دانشآموزان ابتدایی نمیتوانند در مدارس عادی درس بخوانند. آنها باید خط بریل را در ابتدایی یاد بگیرند و از سوی دیگر، توسط دیگر دانشآموزان تحقیر میشوند. دانشآموزان کوچک نمیتوانند خودشان را کنترل کنند و یک بچه نابینا را اذیت نکنند و این مسئله منجر به ترک تحصیل میشود.»
جامعه نابینایان اصفهان پس از تعطیل شدن ابابصیر شروع به مکاتبه با آموزشوپرورش کرد، اما پاسخی دریافت نکردند. پس از آنکه آموزشوپرورش آنها را بیپاسخ گذاشت، با مدیر سابق ابابصیر ارتباط گرفتند: «ما از او خواستیم این مسئله را پیگیری کند و او گفت مسئله تنها با ورود استاندار میتواند حل شود. او از ما خواست استاندار را وارد این مسئله کنیم و گفت، حاضر است مکان ابابصیر را اجاره دهد و به داخل شهر منتقل کند.
ما این موضوع را به استانداری انتقال دادیم اما هر کاری کردیم که وقت ملاقات دهند، پاسخی نگرفتیم. این مسئله تا آنجا ادامه پیدا کرد که مدیر ابابصیر باز هم عوض شد و مدیر جدید گفت، من چنین کاری نمیکنم و اینها قول مدیر قبلی بوده است. راه به روی ما به این شکل بسته شد.» ساختمان مرکز شبانهروزی ابابصیر در حال حاضر به دانشگاه آزاد اصفهان اجاره داده شده است.
پیگیری برای احیای مرکز ابابصیر تنها از سوی جامعه نابینایان انجام نگرفت. در همان زمان چندین معلم که در آن مرکز درس میدادند به آموزشوپرورش رفتند و برایشان نامه نوشتند. ابابصیر بهدلیل قدمت ۴۰ ساله فعالیت در حوزه نابینایان، مجهز به امکاناتی بود که وجودش برای دانشآموز نابینا حیاتی است.
به گفته قربعلی، او تلاشهای بسیاری کرد که این امکانات به دو مدرسه ابتدایی نابینایان اصفهان منتقل شود: «امکاناتی مانند پرینتر مخصوص بریل که یک پرینتر خیلی قوی بود، ماشینتحریرهای بریل و کامپیوترهایی که توسط خیرین خریداری شده بودند، هیچکدام انتقال داده نشدند.» در ابابصیر اتاقی به نام اتاق لمس وجود داشت که ماکت یا خود تجهیزاتی که کودکان نابینا امکان دیدن آن را ندارند را در آن قرار داده بودند.
پرندههای تاکسیدرمی شده یا ماکت برخی حیوانات ازجمله آنها بود: «اتاق لمس از دوران کودکی من وجود داشت و هر سال تجهیز میشد و تجهیزات بسیار زیادی در آن قرار داشت. این تجهیزات مشخص نشد چه سرنوشتی پیدا کردند درحالیکه برای آموزش بسیار حیاتی بودند. ما هرچقدر از مسئولان فعلی موسسه سراغ گرفتیم که این تجهیزات چه شدند، میگویند نمیدانیم.
حتی برخی پروندههای دانشآموزان هم در کشمکش میان هیئتمدیره و آموزشوپرورش از دست رفتند.» قربعلی این موضوع را به استانداری هم اعلام کرده اما درنهایت پاسخی نگرفته، تجهیزات به مدارس جدید منتقل نشده و امکانات آموزشی نابینایان کاهش یافته است: «اداره استثنایی هم متاسفانه آنطور که باید در این موضوع از دانشآموزان نابینا دفاع نکرد. آنها میتوانستند این موضوعات را پیگیری کنند که امکانات به مراکز آموزشی بازگردد، اما نکردند.»
آمارهای بیثمر
دانشآموزان نابینای اصفهان دوره متوسطه اول و دوم را در مدارس عادی میگذرانند. دبیرانی بهعنوان دبیر رابط در این مدارس حضور دارند که قرار است به دانشآموزان نابینا برای آموزش بهتر کمک کنند. پیشتر، دبیر رابط هفتهای چهار ساعت در این مدارس حضور داشت اما از دو سال پیش، این زمان به دو ساعت کاهش یافته است.
زهرا قجاوند، رئیس اداره آموزش وپرورش استثنایی اصفهان میگوید: «این دانشآموزان در محیط عادی و در کنار سایر دانشآموزان با بهرههوشی عادی درحال تحصیل هستند و باید در محیطی با کمترین محدودیت در شرایطی مساوی با محیط عادی جامعه بتوانند تواناییهای بالقوه خود را به بالفعل تبدیل کنند و برای رویایی با محیطهای بزرگتر مانند دانشگاه، محیط شغلی و... آماده شوند.
به همین دلیل هم طی دو سال گذشته میزان ساعت اختصاصیافته در طرح تلفیقی و معلم رابط که از سال ۱۳۸۲ اجرایی شده، به دو ساعت در هفته کاهش یافته است.»
آموزشوپرورش اصفهان، امسال در سه منطقه این شهر، پایگاههایی برای دانشآموزان با نیازهای ویژه راهاندازی کرده که معلمان متخصص یک روز در هفته بهمدت سه ساعت آنجا حضور دارند و به این دانشآموزان بهصورت رایگان خدمات ارائه میدهند: «امسال آمار دانشآموزان دارای معلم رابط تلفیقی نسبت به سالهای گذشته پیشرفت چشمگیری داشته و توانستیم ۲۵۰ دانشآموز را در مدارس پذیرا پوشش دهیم که با احتساب ارائه خدمات در پایگاهها این آمار به بیش از ۳۰۰ دانشآموز میرسد.»
معلمان و کارشناسان آموزش نابینایان بر این باورند که با تعطیلشدن مراکز شبانهروزی در اصفهان، دانشآموزان نابینای روستایی فرصت بهرهمندی از آموزش مناسب را از دست دادند. بااینحال زهرا قجاوند رئیس اداره استثنایی آموزشوپرورش اصفهان میگوید: «آموزگارانی که در مناطق صعبالعبور مشغول به کار هستند، دورههای کار با دانشآموزان با نیازهای ویژه و مهارتهای چندگانه را سپری کردند و در ازای وجود دانشآموز با نیاز ویژه در کلاس خود، بهسبب آموزش بیشتر به این دانشآموزان حقالتدریس دریافت میکنند.»
بسیاری از معلمان و مدیران مدارس مخصوص نابینایان، خودشان نابینا هستند و این مسئله یکی از اعتراضهای خانوادههای دانشآموزان است. رضا دریانی، پدر دختری است که در کلاس سوم یکی از مدارس ابتدایی مخصوص نابینایان در اصفهان درس میخواند.
او در این باره میگوید: «اکثر معلمان نابینا هستند و دخترم بارها از این موضوع گلایه کرده که وقتی قلم یا کاغذی از دست کسی روی زمین میافتد، دیگر کسی نمیتواند آن را پیدا کند.»
قجاوند بهکارگیری کادر نابینا در این مدارس را براساس مصوبه استخدام پنج درصد افراد دارای معلولیت در مشاغل دولتی میداند: «وجود این افراد در مدارس و کنار دانشآموزان با آسیب یکسان به آنها این انگیزه را میدهد که در آینده میتوانند در جامعه مثمرثمر واقع شوند.» مسئله دیگر، فرسودگی ساختمانهای مدارسی است که مخصوص دانشآموزان نابیناست.
یکی از والدین دانشآموزان مدرسه ابتدایی شهید سامانی مخصوص نابینایان در اصفهان در توصیف ساختمان این مدرسه میگوید: «مدرسه فوقالعاده قدیمی است، کلاسها در طبقات بالایی قرار گرفته و بچهها باید از پلههایی با شیب تند بالا بروند. امسال و سال گذشته چندین مورد شکستگی از ناحیه دستوپا برای بچهها رخ داده است.
حداقلیترین کار این است که یک مدرسه تمیز باشد و کلاسها در طبقه همکف باشد.» به گفته او در مدرسه از دانشآموزان میخواهند در صف پشتسر هم سر کلاس بروند و اگر یک بچه زمین بخورد، همه آنها پشتسر هم زمین خواهند خورد. خانوادهها میگویند وضعیت سرویس بهداشتی و آبخوری، گرمایش، سرمایش و نور کلاسها هم بسیار نامناسب است.
قجاوند در پاسخ به سوالی درباره چرایی این وضعیت میگوید: «هر سال نامهای تحت عنوان معرفی مدارس نیازمند مناسبسازی از اداره کل بهزیستی به این اداره کل ارسال میشود و ما لیست مدارس نیازمند مناسبسازی را برای آنها ارسال میکنیم، ولی متاسفانه اقدام اثربخشی انجام نشده است.»
به گفته او این یک حقیقت غیرقابل انکار است که مدارس، چه مدارس عادی و چه استثنایی، بدون جذب کمکهای ویژه ازجمله کمکهای خیرین، محرومند و وزارتخانه باید صدای دانشآموزان با نیازهای ویژه ما را در مدارس بشنود.
قجاوند در پاسخ به سوالی درباره وضعیت سرویس مدارس این دانشآموزان هم میگوید: «تمام دانشآموزان مشغول به تحصیل در مدارس استثنایی مشمول طرح رایگانسازی هزینههای ایاب و ذهاب دانشآموزان استثنایی شده و این اعتبار در چند مرحله به حساب سرپرست خانوار این افراد واریز شده است.» اما تجربه خانوادههای دارای دانشآموز نابینا این گفته او را تایید نمیکند.
یکی از اصلیترین گلایههای خانوادهها در گفتوگو با «هممیهن»، نبود سرویس رفتوآمد به مدرسه است. مادر یکی دیگر از دانشآموزان مدرسه شهید سامانی هرروز فرزندش را از شاهینشهر به اصفهان میآورد: «من مجبورم نصف روز را در اصفهان بمانم تا مدرسه دخترم تمام شود و با هم به شاهینشهر برگردیم.» حبیب خودسیانی هم پدر دانشآموز نابینای دیگری است که امسال در آستانه کنکور قرار دارد: «رفتوآمد در تمام سالهای تحصیلاش بهعهده خودمان بود. ما همسایهای داشتیم که به مشکلات این بچهها آشنا بود و چندسالی فرزندمان با او به مدرسه میرفت. اما این شانس ما بود و همه چنین امکانی ندارند.»
پدر دیگری میگوید: «مدرسه در ابتدای سال از ما مبلغ سه تا چهار میلیون تومان بهعنوان هزینه سرویس دریافت میکند و میگویند، اگر به آنها بودجه دادند، هزینهای را که دریافت کردند پس میدهند. درحالیکه میدانند بچه ما نابیناست. اگر سرویس پیدا نشود بعد از چندماه پول ما را پس میدهند و اگر هم سرویس پیدا شود، میگویند تنها به دانشآموزانی تعلق میگیرد که هزینه سرویس را پرداخت کردند.»
کمبود معلم، امتحانهای بیهویت
آمارهای اداره استثنایی آموزشوپرورش اصفهان نشان میدهد ۲۳۸ دانشآموز با آسیب بینایی در مدارس استثنایی و ۳۸۰ دانشآموز با آسیب بینایی در مدارس عادی در اصفهان در حال تحصیلاند. قربعلی از کمبود امکانات برای این دانشآموزان در مدارس استثنایی و عادی میگوید: «آنها درحالحاضر به ماشین تحریر بریل نیاز مبرم دارند، این امکانات در حد خیلی محدود وجود دارد که آنها هم فرسوده است.
چون آموزشوپرورش این دستگاهها را بهشکل امانی و با دریافت ضمانتهایی از ابتدای دوره متوسطه در اختیار دانشآموزان قرار میدهد و پس از پایان تحصیل از آنها پس میگیرد و به دانشآموزان دیگر میدهد. این دستگاهها بیش از ۳۰ سال کار کردند، دچار فرسودگی شدند و قابل استفاده نیستند اما سیستم هم فکری به حال آنها نکرده است و این مسئله در همهجای کشور وجود دارد.»
به گفته او کیفیت کتابهای بریل که از تهران چاپ میشود، کاهش یافته و به نظر میرسد چاپگر دچار فرسودگی شده است: «مواردی بوده که در کتاب عربی یا زبان انگلیسی نقطهها زیاد چاپ شدند یا یک خط اضافه آمده و اینها برای دانشآموز نابینا مشکل ایجاد میکند. ما چندینبار این موضوع را اعلام کردیم اما در پاسخ میگویند کیفیت پرینتر همین است.»
به گفته او برخی از معلمان تلفیقی تخصص کافی برای کار کردن با دانشآموز نابینا را ندارند: «خط بریل مشکلات خاص خودش را دارد و دانشآموزی که در متوسطه اول است ابتدا باید خط بریل را یاد بگیرد، سپس میتواند زبان انگلیسی را بیاموزد. اما زمانی که معلم متخصص نباشد، نمیتواند آموزش درستی بدهد.»
قربعلی میگوید که در ایران، با ۵۰۰ نیرو در سراسر کشور برای مراکز شبانهروزی میتوان مشکلات این دانشآموزان در چندین استان را حل کرد. «آیا ۵۰۰ نیرو باری بر دوش دولت بود؟ دولت درحالحاضر کوچک نشده و بهزیستی و آموزشوپرورش در حال نیرو گرفتناند.»
از سوی دیگر خانوادهها هم از نبود امکانات برای فرزندانشان گلایه میکنند: «در مدرسه کلاسها را دوپایه میکنند. یعنی پایه دوم و سوم را در یک کلاس قرار میدهند و سوم و چهار را هم در یک کلاس. چون با کمبود معلم مواجهاند و نمیتوانند برای هر کلاس یک معلم جدا اختصاص دهند. مدرسه بهجز کاغذ مخصوص بریل برای نوشتن، چیز دیگری به بچه ما نمیدهد.
دستگاه پرکینز (ماشین تایپ مخصوص نابینایان) به بچه نمیدهند و به همین دلیل فرزند ما مجبور است با قلم مخصوص خط بریل بنویسد. نوشتن با این قلم سخت است و پس از ۱۰ دقیقه او خسته و کلافه میشود، انگشتانش تاول میزند و گریه میکند.» مادر دیگری درباره کمبود معلم در مدارس استثنایی نابینایان میگوید: «من آموزش از معلم میگرفتم و در خانه به فرزندم آموزش میدادم اما اگر مادری به هر دلیلی نتواند اینکار را بکند، بچه آموزش درستی نمیبیند.
معلم از پس آموزش چند پایه برنمیآید و نمیتواند بیش از این کاری بکند. مدرسه با کمبود معلم روبهروست و به همین دلیل هم این اتفاقات میافتد. دولت و آموزشوپرورش باید کمک بیشتری بکنند اما نمیکنند.» خانواده آنها میخواهد به تهران مهاجرت کند، چون امکانات اصفهان برای آموزش فرزند نابینایش کافی نیست.
خانوادهها معتقدند، مدارس باید مادریار داشته باشند و این درحالیاست که از دهه، تعدیل نیروها و کاهش معلمان آغاز شده است: «معلم بهداشت، تربیت بدنی و پرورشی ندارند. مادریار، سرایدار و مستخدم را بردند و یکنفر آمده که هم مستخدم است، هم سرایدار. این مدارس به مادریار نیاز دارند و در کنار معلم نابینا باید معلم بینا هم وجود داشته باشد.»
یکی دیگر از خانوادهها بر این باور است که معلمان شیوه تدریس برای یک دانشآموز نابینا را بلد نیستند و مانند دانشآموزان عادی با آنها برخورد میکنند: «آنها برای پاسخدادن به سوالات امتحانی به زمان بیشتری نیاز دارند.»
یدالله قربعلی هم از شیوه برگزاری امتحانات داخلی نابینایان در مدارس انتقاد میکند: «امتحانات داخلی مدارس برای دانشآموزان نابینا با مشکلات جدی روبهروست. آموزشوپرورش میتواند هزینهای را به مدرسه اختصاص دهد که آنها بتوانند از دبیرهای متخصص برای برگزاری امتحان استفاده کنند.
درحالحاضر مدارس یا از خانوادهها میخواهند که در روزهای امتحان به مدرسه بیایند و منشی فرزندشان بشوند و مشخص نیست هویت این امتحان تا چه حد قابل اعتماد است یا به خانوادهها میگویند، هزینه پرداخت کنند که مدرسه برای فرزندشان منشی بگیرد.»
مشکلات معلولان محدود به دانشآموزان نابینا نیست. با وجود اینکه سالهاست قانون حمایت از حقوق افراد داری معلولیت در کشور وجود دارد و از سال ۲۰۰۶ هم ایران به پیماننامه جهانی حمایت از حقوق معلولان پیوسته، اما همچنان دچار تبعیضهای زیادی هستند.
شهرام مبصر، فعال حوزه معلولیت با انتقاد از کمبود امکانات برای معلولان میگوید: «هنوز افراد دارای معلولیت از نظر معیشتی، امنیتی، آموزشی و تحصیل تامین نیستند که بخواهیم به نیازهای بالاتر و مرتفعکردن آنها برسیم. هیچ فریادرسی هم وجود ندارد.»
هر قانونی نیازمند بودجه برای اجراست. مبصر از نبود بودجه مناسب برای اجرای قانون حمایت از افرادی دارای معلولیت گلایه میکند و میگوید: «ما در مملکتی زندگی میکنیم که هر زمان اسم بودجه میآید، میگویند نیست. همیشه کمترین بودجه به قانون حمایت از معلولان رسیده چون متولی این قانون، سازمان بهزیستی، توان و قدرتی برای دفاع از حقوق جامعه هدف خود ندارد.»
به گفته او جامعه افراد دارای معلولیت بارها در حوزههای مختلف تحصن اعتراضی روبهروی سازمان برنامه و بودجه، مجلس، بهزیستی و نهاد ریاستجمهوری برگزار کردند: «در سرما و گرما تحصن کردند اما دستمان به جایی بند نیست و با همراهی رسانهها تنها صدایمان به گوش دیگران رسید.»
او بر این باور است که معلولیت یک احتمال برابر میان همه افراد جامعه است: «در جوامع پیشرفته برای افراد داری معلولیت فرصتهای برابر ایجاد میکنند و میگویند، شاید از نظر جسمی و فیزیکی محدودیتی داشته باشید اما فکر و علم شما را به کار میگیریم و شرایط ادامه تحصیل و کار کردن برای شما فراهم میکنیم. زمانی که فرصت برابر به افراد معلول داده میشود جامعه میتواند از هوش و توانایی آنها بهره ببرد درحالیکه در کشور ما مسیر برعکسی طی میشود و یک فرد معلول را خانهنشین میکنیم.»
تجربه افراد دارای معلولیت نشان میدهد که درنهایت تمام بار و فشار روی دوش خود فرد و خانواده اوست. مبصر با انتقاد از این موضوع میگوید: «مگر مالیات و عوارض پرداخت نمیشود که فرزندان، پدران و مادران در رفاه و آسایش باشند؟ پس چرا فرزند نابینای یک خانواده که مالیات از حقوق پدر و مادرش کسر میشود و سالانه از آنها عوارض دریافت میشود، حتی امکان استفاده از یک مدرسه مناسب را ندارد؟ سازمانهای دولتی و دستگاههای اجرایی براساس قانون، شرع و مذهب عمل نمیکنند.»