ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
خبرگزاری مهر، گروه بین الملل: معرکه پساهفتم اکتبر را میتوان جدال نظم سازان جدید با حافظان نظم قدیمی دانست. در میدان تقابل میان محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران و محور غربی به رهبری آمریکا و رژیم صهیونیستی آنچه رخ داد نه وضعیت «جنگ گسترده» اما برخوردی با نوسان میان «جنگ محدود» یا «جنگ نامتقارن» را نشان میداد. پیش از این ایران و رژیم صهیونیستی در محدوده «میدان خاکستری» و با رعایت اصول «جنگ ترکیبی» به مصاف یکدیگر رفته بودند.
ایران با تکیه بر متحدان منطقهای خود نوعی «حلقه آتش» در محیط پیرامونی فلسطین اشغالی ایجاد کرده بود که در جریان «نبرد طوفان الاقصی» از آن به عنوان سیاست «وحدت میدانها» یاد میشد. در سوی مقابل رژیم صهیونیستی نیز با تکیه بر بازوهای اطلاعاتی- امنیتی خود یعنی موساد، آمان و شینبت کمپین ترور و خرابکاری گستردهای را در سطح جغرافیای مقاومت آغاز کرده بود که اوج آن را میتوان در ترور شهیدان زاهدی، اسماعیل هنیه، فواد شکر و سید حسن نصرالله مشاهده کرد.
با وجود گذشت ۵۸۰ روز از این معرکه، اندیشکدهها و رسانههای غربی بدون اشاره به دستاوردهای مقاومت و ظرفیتهای باقی مانده این بلوک قدرت برای مقابله با رژیم اشغالگر قدس سعی دارند این روایت را برجسته سازند که در جنگ اخیر رژیم صهیونیستی توانسته موازنه منطقهای را به نفع خود تغییر دهد. فارغ از این روایت سازی جعلی در ادامه این یادداشت سعی خواهیم کرد تا نگاهی به وضعیت مقاومت و چشم انداز نظم منطقهای داشته باشیم.
آیا «نظم نوین» نتانیاهو محقق شد؟
روز یکشنبه چهارم مه ۲۰۲۵، کابینه امنیتی اسرائیل با تصویب طرح عملیاتی «ارابههای گیدئون» اعلام کرد که به دنبال تصرف غزه و حضور بلندمدت در این باریکه فلسطینی است. با وجود هشدارهای ایال ضمیر، رئیس ستاد ارتش رژیم در خصوص سرنوشت اسرای صهیونیست، بتسلائیل اسموطریچ وزیر دارایی اسرائیل خواستار پذیرش واژه «اشغال» از سوی صهیونیستها شد. قریب به یکسالونیم قبل بنیامین نتانیاهو با همراهی یوآو گالانت و بنی گانتز کابینه اضطرار ملی را برای مقابله با تهدید حماس و تمام ارکان مقاومت ایجاد کرد. در روزهای ابتدایی جنگ رژیم صهیونیستی «نابودی حماس»، «آزادی اسرای اسرائیلی» و «تغییر ژئوپلیتیک غزه» را به عنوان اهداف اساسی جنگ معرفی کرد.
حال با گذشت ماهها از اعلام این اهداف جنگ، واقعیتهای میدانی حاکی از عدم تحقق این اهداف رؤیاپردازانه است. به گزارش نیویورک تایمز گردانهای حماس به سرعت بازسازی شده و آماده اقدام علیه نیروهای اسرائیلی هستند. همچنان ۵۳ اسیر اسرائیلی در غزه حضور دارند و در نهایت مردم غزه با وجود فشارهای ترامپ و رژیم صهیونیستی حاضر به ترک وطن خود نشدند. حال با تصویب اشغال بلندمدت غزه توسط ارتش رژیم صهیونیستی به نظر میرسد نتانیاهو و متحدان راستگرای وی بیش از آنکه به دنبال تحقق اهداف جنگی باشند به دنبال سیاست «بحران مستمر» با هدف بقا در قدرت هستند. همچنان حماس و جهاد اسلامی در غزه و کرانه باختری، حزب الله در لبنان، انصارالله یمن و حشد شعبی در عراق حضور پویا و سازنده دارند و این واقعیت یعنی چهره منطقه هنوز تغییر نکرده و «بی بی» نتوانسته «نظم نوین» خود را در منطقه حاکم کند.
چرا «مقاومت» نابود شدنی نیست؟
یکی از روایتهای برساخته و جعلی رسانههای جریان اصلی، معرفی اعضای محور مقاومت به عنوان «نیروهای نیابتی» ایران در غرب آسیا است. اساسا این مفهوم ریشه در جنگهای داخلی اروپا و ریشه در رقابت میان شاهزاده نشینها و دولت- ملتهای جدیدالتاسیس در این منطقه دارد. گروههای غیردولتی عضو شبکه مقاومت را نه نیروهای نیابتی بلکه باید متحدان طبیعی ایران دانست که ریشه در تاریخ، جامعه و فرهنگ منطقه دارند. درک چنین واقعیتی هرگونه گمانهزنی تبلیغاتی یا ادعاهای بیاساس در خصوص نوع روابط میان ارکان محور مقاومت را بیاعتبار کرده و به حاشیه میراند.
پیروز خاورمیانه، نظم ساز جدید است!
نبرد «طوفان الاقصی» به مثابه نقطه عطفی در تقابل محور مقاومت و رژیم صهیونیستی همچون هر اقدام ضدسیستمی دیگر دریچهای از «فرصتها» و «تهدیدات» جدید را پیش روی قدرتهای بزرگ و متوسط منطقهای گشوده است. این نبرد نهتنها معادلات نظامی و امنیتی منطقه را متأثر ساخت، بلکه زمینهساز تحولات سیاسی و ژئوپلیتیکی عمیقی شد که جایگاه بازیگران را در نظم نوین بینالمللی و منطقهای بازتعریف کرد.
رخدادهایی نظیر سقوط نظام قانونی بشار اسد در سوریه، ترور رهبران برجستهای چون سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله، و اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس و همچنین حذف شماری از فرماندهان و شخصیتهای سیاسی-اقتصادی محور مقاومت، همگی به منزله آسیبی به پیکره محور مقاومت بود. اما رخدادهای یاد شده تمام داستان تقابل ایران و اسرائیل نیست. در میانه نبرد نقاط اوجی (مانند اخراج ارتش اسرائیل از جنوب لبنان یا شکست صهیونیستها در جنگ ۳۳ روزه) یا فرودی (مانند ترور شهیدان مقاومت) وجود دارد.
افزون بر این حملات مستمر نیروی هوایی رژیم صهیونیستی به زیرساختهای نظامی و تسلیحاتی گروههای مقاومت در لبنان، عراق و سوریه، نشاندهنده رویکرد تهاجمی رژیم صهیونیستی در این دوره بوده است. این تحولات اما زمینهساز ایجاد همبستگی بیشتر میان کشورهای اسلامی برای مهار رژیم صهیونیستی شد.
در مقابل، محور مقاومت که پیشتر با راهبردهای «حلقه آتش» و «وحدت میدانها» در پی تحمیل نبردی فرسایشی به رژیم صهیونیستی بود، با چالشهای جدی مواجه شد. این راهبردها که با هدف ایجاد فشار نظامی، امنیتی، اقتصادی و روانی به رژیم اشغالگر طراحی شده بودند، به دنبال آن بودند تا از طریق هماهنگی میان گروههای مقاومت در لبنان، فلسطین، عراق و یمن زمینه تضعیف تدریجی و در نهایت اضمحلال رژیم صهیونیستی را فراهم کنند.
واقعیت آن است هدف نهایی رژیم یعنی نابودی کامل اعضای محور مقاومت محقق نشد و این گروهها توانستند ضمن بقای ساختاری به سمت ترمیم آسیب وارده و آماده شدن برای دور جدید درگیریها با سنتکام و رژیم صهیونیستی حرکت کنند.
بهره سخن
ترورهای تاکتیکی یا خرابکاریهای موردی نمیتوانند لزوما منجر به دستاوردهای راهبردی شوند. با آنکه صهیونیستها راهبرد «مرگ از راه هزار خنجر» را دنبال میکنند اما تاکنون این سیاست نتوانسته تمام مولفههای قدرت مقاومت را تحت تاثیر قرار دهند. واقعیت آن است که در مقابله با رژیم صهونیستی لازم است تا از نوعی عینک «واقعگرایی» برای شناسایی و مقابله با تهدیدات اسرائیل استفاده شود.
غرب به دنبال آن است تا از طریق به حاشیه راندن کریدور «یک کمربند- یک جاده» و عملیاتی کردن کریدور «آیمک» زمینه تبدیل رژیم صهیونیستی به حلقه زنجیر سیاستهای غرب در دو منطقه ایندوپاسفیک و یوروآتلانتیک را فراهم آورد. برهمین اساس مقام معظم رهبری در جریان نماز جمعه «نصر» هدف غرب از تقویت اسرائیل را تبدیل این رژیم به دروازه صادرات انرژی و در عین حال واردات کالاها و فناوریهای غربی به منطقه اعلام کردند.
برای مقابله با اجرایی شدن این طرح غربی- صهیونیستی لازم است تا ایران با همراهی اعضای محور مقاومت و سایر قدرتهای تجدیدنظرطلب اقدام به اخلال در فرایند بازتنظیم نظم خاورمیانه به نفع آمریکا و رژیم صهیونیستی کند. درک رقابت ژئواستراتژیک میان آمریکا- چین- روسیه این فرصت را برای تهران فراهم خواهد کرد تا بتواند ضمن تقویت موازنه و «بازدارندگی» در برابر اسرائیل به تدریج معادله قدرت را نفع مقاومت تغییر دهد.