ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
به گزارش خبرنگار مهر، نود و هشتمین برنامه سخنرانی ماهانه فرهنگستان زبان و ادب فارسی، برگزار شد. در این نشست محمود فتوحی رودمعجنی با موضوع «طرحواره ایران در شعر خاقانی و شاعران آذربایجان» سخنرانی کرد.
در ابتدای این جلسه که اساتیدی چون ژاله آموزگار، مریم حسینی، محمد سرور مولایی، محمدرضا نصیری، امید طبیب زاده، محمود عابدی، غلامعلی حداد عادل و… حضور داشتند، محمد دبیرمقدم ضمن خوشامد گویی به حاضرین و تبریک روز سعدی، به ارائه سوابق محمود فتوحی در ایران و بیرون از ایران و اهمیت موضوع این سخنرانی پرداخت.
سپس محمود فتوحی پشت میکروفن قرار گرفت و بعد از تبریک روز سعدی و تشکر از حضار گفت: من سخن خود را درباره ایران در شعر خاقانی و شاعران آذربایجان آغاز میکنم. نخست باید بگویم که مقدمهای نظری درباره این طرحواره و تقسیمبندیهایش لازم است ارائه شود. در چند سال اخیر، یک پرسش در محافل روشنفکری و درگیریهای فرهنگی سیاسی، از من و دیگران پرسیده شده: ایران چیست و کجاست؟ این پرسش به ویژه در محافل ایرانیان خارج از کشور بسیار جدی است. از چهار یا پنج سال پیش، وقتم را به پاسخ دادن به این سوال اختصاص دادهام. در یکی از جلسات از من پرسیدند: تو که این همه سینه میزنی برای ایران، ایران چیست؟ آن زمان نتوانستم جواب قانعکنندهای بدهم. برخی چیزها برای ما چنان واضح هستند و بداهتش اظهر من الشمس است ولی به بیان نمیآید. همین مسئله انگیزه اصلی من برای این پژوهش و جستجو بود و نزدیک بود به کشمکشی هم بیانجامد.
فتوحی در ادامه به توضیح معنای اسکیما یا طرحواره پرداخت و آنرا اینطور تعریف کرد: یک چهارچوب ذهنی با ایدههای از پیش تعیینشده است، که الگویی فکری یا رفتاری بوده و اطلاعات، آگاهی و حتی رفتارهای ما را دستهبندی میکند. این چهارچوب روابط ما با دیگران را تعریف کرده و جهانبینی و ارزشهای فردی ما را میسازد. این طرحوارهها گاهی در بخشهای کوچکی از زندگی ما تأثیرگذارند و گاهی در بخشهای بزرگتر. به نظر میرسد در ایران، نقش مهمی در هویت ما ایفا میکنند و رفتارها، باورها و ارزشهای ما را در حوزه هویت و در برخورد با دیگران و غریبهها شکل میدهند.
کلانسازه های ساختار هویت ایرانی عبارتند از سرزمین (پهنه سرزمینی جیحون تا فرات)، زبان مشترک (فارسی)، گاه شمار (تقویم جلالی خورشیدی)، آئینها (سده، نوروز، مهرگان و…)، فرهنگ سیاسی (آئین داد و خرد) و اسطوره و تاریخ او افزود: با کمک طرحواره میتوانیم بفهمیم خاقانی و همتایانش در مکتب آذربایجان چگونه مفهوم ایران را صورتبندی کرده و اطلاعات مربوط به ایران را بهطور مؤثری بازنمایی و تفسیر میکردند. طرحوارهای که در شعر خاقانی دنبال میکنیم درک خاقانی از هویت فرهنگی و احساس تعلق او به نمادها و نشانهها به طور واضح مرزبندیهای او با دیگران را نشان میدهد و همچنین مسئله قدرت در این زمینه از نگاه خاقانی قابل بررسی است. این طرحواره صرفاً مختص خاقانی نیست، بلکه بخشی از یک پروژه یا فرآیند پیچیده فرهنگی است که از دوره ساسانیان آغاز شده و تا امروز ادامه دارد. این الگو شامل مجموعهای از نشانههای ایرانی است، من در کنار نظریه طرحواره شناختی از نظریه نشانهشناسی فرهنگی هم استفاده میکنم، برای استخراج نشانههای ایرانی از شعر خاقانی و دیگر شاعران آذربایجان.
فتوحی ادامه داد: ما با متنها سر و کار داریم، و هر متن دارای جهانی ویژه است. خوانندگان نقش مهمی در ساختن این جهان متن دارند. بنابراین، دو نوع جهان متن وجود دارد: جهان متن مؤلف و جهان متن خوانندگان. جهان متنی که مورد قبول و پسند واقع میشود، بیشتر بر اساس اشتراکات بین مؤلف و خواننده شکل میگیرد، شامل فضای مشترک و دانش مشترک. هرچه این اشتراکات زیادتر و قابل اعتمادتر و معتبرتر باشند، تفسیری که از متن ارائه میشود نیز معتبرتر خواهد بود. جهان متنهایی که تحت عنوان جهان متن خوانندگان تعبیر میشوند همان تفسیرها هستند. در این جهان متنها، طرحوارههایی وجود دارند که اتفاقاً این طرحوارههای خوانندگان گاهی آنقدر قدرتمند هستند و ممکن است مانع از شناخت کامل آثار خاقانی شوند.
قصیده داغ ننگ یا مانیفست ایرانشهر؟
استاد باز نشسته دانشگاه فردوسی مشهد گفت: مثلاً یکی از طرحوارههایی که بسیار رایج است، مدح به عنوان داغ ننگ است برای این موضوع کتابهایی نوشته شده و به آن برچسبهایی مانند سخیف و طاغوتی زدهاند. این طرحوارهها که توسط ایدئولوژی تولید میشود، دستور میدهد چه متنی را بخوانیم و چگونه بخوانیم یا نخوانیم، و این طرحواره باعث شده که در ۳۰ یا ۴۰ سال اخیر، کل قصیده فارسی به حاشیه رانده شود و به عنوان داغ ننگ شناخته شود.
وی افزود: اگر بخواهیم درباره ایران در جهانمتن خاقانی صحبت کنیم، باید بگوییم که یک سپهر سیاسی و فرهنگی در قرن ششم داریم، که البته این سپهر سیاسی میتواند تا دوره ساسانیان گسترش یابد و آن دوره را نیز در بر گیرد. در درون این سپهر سیاسی، جهان متن خاقانی را داریم که دیگر شاعران آذربایجان هم در درون همین سپهر سیاسی هستند، در این مجموعه، میتوان اشعار نظامی و مجیر بیلقانی ابوالعلا گنجوی را در کنار دیوان خاقانی قرار داد. حتی اثیرالدین اخسیکتی که از خراسان، از کاشغر به آذربایجان مهاجرت کرد. این لایه دوم متن است که در سپهر سیاسی شکل میگیرد. همچنین، خر ده جهانی متنی داریم که هویت ایرانی داریم که درون جهان متن خاقانی جا میگیرد
قصیده یک خطابه سیاسی فرهنگی است؛ از منظر نظریه جهانمتن و مطالعات کاربردشناسی در زبانشناسی زمانی دارای اشارات روشن به مکان خاص، زمان خاص و شخص خاصی است. بنابراین، تخیلی نیست و میتوانیم بگوییم قصیده فقط شعر نیست و میتوان از آن طرحوارهای فرهنگی، سیاسی یا اجتماعی استخراج کرد—زیرا مخاطبان قصیده مشخصاند او سپس به مجموعه جهان متنهای موجود در دیوان خاقانی نظیر جهان متن ایرانشهری، اسلام و عرب، هندی، رومی و مسیحی و چینی و ترکان اشاره کرد و گفت: اینها طرحوارههای هویتی هستند که در دیوان خاقانی و دیگر شاعران مکتب آذربایجان قابل مشاهدهاند.
فتوحی سپس به بررسی نشانگان ایرانشهری در درون طرحواره های شناختی پرداخت و شش کلان سازهای که ساختار هویت ایرانی را تشکیل میدهند را تبیین کرد، و در ادامه افزود: من برای دستیابی و پیدا کردن این کلانسازه ها از بیش از ۲۰۰ کتاب درباره ایران استفاده کردم، از سنگنوشتههای هخامنشی تا دوره مشروطه، و شامل سفرنامههای خارجیانی که به ایران سفر کرده بودند، جغرافیدانهای یونانی، مورخان و بسیاری کتابهای دیگر را نیز مرور کردم. نتایج تحقیق نشان میدهد ایرانی که خارجیها میشناسند در درون این طرحواره قرار میگیرد، به همراه شش کلان سازه که هر کدام دارای انبوهی از نشانههایی است که به ایران اختصاص دارد.
وی افزود: بخش دوم کار ما نشانهشناسی فرهنگی است. ما به دنبال رهگیری و ردگیری نشانههایی هستیم که در داخل ساختار ایران و ساختار مفهومی آن دیگری نیستند، یعنی در این پهنه سرزمینی از جیحون تا فرات معنادارند و به نظر میرسد که به یک فرهنگ، سرزمین یا ساختار خاص تعلق دارند.سئوال این است که ایرانزمین چیست و سرزمین آن کجاست؟ آیا ماهیت سرزمینی دارد؟ زبان مشترک بین ساکنان این سرزمین چیست؟ فرهنگ سیاسی حاکم چگونه است و اسطوره و تاریخ آن به چه شکل است؟
او پس از طبقه بندی کلانسازه های ساختار هویت ایرانی به شش عنوان سرزمین (پهنه سرزمینی جیحون تا فرات)، زبان مشترک (فارسی)، گاه شمار (تقویم جلالی خورشیدی)، آئینها (سده، نوروز، مهرگان و…)، فرهنگ سیاسی (آئین داد و خرد) و اسطوره و تاریخ ادامه داد: من از مجموعه نشانههایی که از قصاید فارسی به دست آوردم تقریباً بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ نشانه است که به ایران اختصاص دارد. مثل مهرگان، سده و نوروز که مختص ایران هستند، یا سالشمار و نامهای دوازده ماه و سی روز فارسی که به تقویم ایرانی اختصاص دارد.
فتوحی درباره انتخاب قصیده هم گفت: اما دلیل اینکه به سراغ قصاید رفتم، این بود که وقتی ۲۰۰ کتاب را بررسی و استخراج کردم، منتقدانم قانع نمیشدند و میگفتند این کتابها پراکندهاند و برخی از روی هم نوشته شدهاند. همچنین آنها معتقد بودند نمیتوان از شاهنامه به عنوان حجت استفاده کرد چون شاهنامه حاوی تخیل سیاسی است. من در این جستجوها به این نتیجه رسیدم که باید قصیده فارسی را انتخاب کنم. اما چرا قصیده؟ چون قصیده خطابهای سیاسی و زمانمند است. به عنوان مثال، قصیدهای که خاقانی در روز نوروز سال ۴۷۸ برای شروانشاه منوچهر اخستان در شهر گنجه به مناسبت نوروز یا فتح خاصی سروده است. این متن از منظر نظریه جهانمتن و مطالعات کاربردشناسی در زبانشناسی زمانی دارای اشارات روشن به مکان خاص، زمان خاص و شخص خاصی است. بنابراین، تخیلی نیست و میتوانیم بگوییم قصیده فقط شعر نیست و میتوان از آن طرحوارهای فرهنگی، سیاسی یا اجتماعی استخراج کرد—زیرا مخاطبان قصیده مشخصاند.
نوزایی ایران یکبار در خراسان و دیگر بار در آذربایجان
فتوحی پس از توضیح مفصل و بیان نمونههای اشعار و کتابها و اسناد تاریخی درباره هرکدام از کلان سازهها، در بخش دیگری از سخنرانی گفت: پس از اسلام، ایران یکبار در خراسان نوزایی میشود و یکبار در آذربایجان. یکی از مهمترین دورههای نوزایی هویت ایرانی در خراسان شکل گرفت که شاهنامه فردوسی و حماسههای پهلوانی برآمده از آن، نمونههای بارز این جریان محسوب میشوند. در این میان، نقش قصیدهسرایان آن دوره که مخالفان فردوسی بودند و در حقیقت وارثان سنت فکری فردوسی بودند، گاه نادیده گرفته میشود. جالب توجه آنکه مخالفان این طرحواره هویتی، نه به طور مطلق آن را رد میکنند، بلکه با رویکردی رقابتجویانه مدعی هستند که روایت آنان از اصالت بیشتری برخوردار است و ریشه در واقعیتهای تاریخی دارد. به عنوان مثال، آنها به وجود صدها رستم در تاریخ محلی خود استناد میکنند.
آئین داد و خرد، فلسفه فرمانروایی ایران
فتوحی در ادامه با بیان فلسفه و وظیفه فرمانروا گفت: فرمانروا برای چیست؟ فلسفه فرمانروایی در ایران چیست؟ اجرای دادگری و عدالت. عدل در تمام قصیدههای ایران به عنوان کلیدیترین و والاترین ارزش تکرار شده است. مهمترین مفهومی که ذیل عدل بوده امنیت است؛ چرا؟ چون آن کوچنده مدام حمله میکرده. جامعۀ ایرانی که همواره در معرض یورش کوچندگان و مهاجمان بود، پرداخت باج به حکمرانان را نه به عنوان تحمیل، بلکه به عنوان هزینۀ حفظ امنیت و استقرار عدالت میپذیرفت. میزان و معیار سنجش این دادگری، خرد و دانایی بود، به ویژه آنگونه که در نهاد وزارت متجلی میشد. بسیاری از قصاید فارسی نه فقط پادشاه، بلکه وزیران خردمند را نیز میستایند و از کلک و خامه آنان به نیکی یاد میکنند. در این منظومۀ فکری، وزیر به عنوان نماد خرد عملی، میزانسنج عدالت شهریار محسوب میشد.
او با این توضیح که پادشاه جدید با تاجگذاری، نظمی نو به ایرانشهر میبخشید و مراسم جلوس عموماً در روزهای عید مانند نوروز یا مهرگان برگزار میشد تا پیوندی نمادین با نظم طبیعی و مشروعیت الهی حکومت برقرار کند؛ افزود: در مکتب ادبی آذربایجان، طرحواره ایران دقیقاً همان انگارههای شاهنامه فردوسی است. شروان در این نگرش، عین ایران شاهنامه محسوب میشود. حکومتهای روادیان، شدادیان و شروانشاهیان خود را ادامهدهندگان ساسانیان میدانستند - ادعایی که توسط سرایندگان چکامههای خسروانی و ستایشگران درباری تأیید میشد. تمام این عناصر در بزمهای درباری مورد تأیید قرار میگرفت و همگی تأیید میکنند که ادامه ساسانی هستند.
فتوحی در جمع بندی سخنانش ادامه داد ایران در این دیدگاه با شش سازه اصلی تعریف میشود: سرزمین، گاهشمار، آئینها، اساطیر، زبان و فرهنگ سیاسی. همه این نشانهها در زبان متجلی میشوند که بستر تعامل و میانجی زیستی است. خاقانی به روشنی میگوید: شعر من به آنجا میرود که ایران است و برای ما تصویری ملموس و نشاندار از ایران میسازد. به دوستانی که میپرسند ایران چیست پیشنهاد میکنم به سراغ خاقانی بروند؛ برای او همچون سعدی و ابنیمین فریومدی در دربار سربداران، ایران کاملاً مشخص و شناخته شده بود. او با این توضیح که دیوان ابنیمین یکی از قویترین بازنماییهای ایران را در دوران حکومت سربداران در اشعار خود گنجانده است، گفت: همین انگارهها را صائب تبریزی برای شاه صفی و محتشم کاشانی برای شاه عباس در دورهای که میگویند شعر فارسی از دربار رخت بربسته بود، ادامه دادند. اینها نشان میدهد که تصور ایران به عنوان یک هویت فرهنگی-سیاسی ممتد، در سراسر تاریخ ادبی ما جریان داشته است.
نو اندیشی و لزوم بررسی دوباره طرحواره ها
وی افزود: این گزارههای تکراری که به شکل دهانبهدهان در متون تاریخی و ادبی ما چرخیدهاند، نیازمند بازاندیشی جدی هستند. پرسش اساسی اینجاست: چه کسانی این طرحوارهها را تولید کردهاند؟ چرا کتابهای درسی ما مملو از این انگارههای نقد نشده است؟ به نظر میرسد وقت آن رسیده که لشکر پژوهشگران تاریخی و ادبی - که متأسفانه در ایران چندان فعال نبودهاند - به بازخوانی انتقادی این مفاهیم بپردازند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: باید پرسید این طرحوارههای تا چه حد محصول ضرورتهای تاریخی و عقیدتی دورههای خاص بودهاند؟ آیا ما با مجموعهای از انگارههای مشکوک، ناقص یا جهتدار روبرو هستیم که برخی اندیشمندان گذشته به دلایل خاص زمانی ساختهاند؟ این بازخوانی باید سه محور اساسی را در نظر بگیرد: چه میزان از این ادعاها اسناد معتبر تاریخی پشتوانه دارند و صحت تاریخی دارند؟ آیا این مفاهیم در بافت اصلی متون به همین شکل وجود داشتهاند یا تحریف شدهاند؟ این انگارهها چه نسبتی با شرایط کنونی ما دارند؟ در مرحله نخست، یعنی بررسی اعتبار تاریخی، احتمالاً به یافتههای شگفتانگیزی خواهیم رسید که میتواند تاریخ ادبیات و حتی تاریخ عمومی ما را دگرگون کند. امروز در موقعیت بیسابقهای هستیم که دسترسی به متون اصلی و اسناد تاریخی بسیار سریع و آسان شده است. کسانی که این طرحواره ها را ساختهاند این دسترسیها را نداشتهاند، این فرصتی است برای پژوهشگران تا بدون تأثیرپذیری از ایدئولوژیهای مسلط گذشته، به بازخوانی انتقادی تاریخ بپردازند.
فتوحی در پایان با جمع بندی سخنانش گفت: مکتب ادبی آذربایجان در سدههای پنجم و ششم هجری، با پرورش شاعران برجستهای همچون خاقانی شروانی، سهم بیبدیلی در بازآفرینی، تدوین و نوزایی مفهوم ایران ایفا کرده است. خاقانی به زیبایی میگوید:
من شکسته خاطر از شروانیان، وز لفظ من
خاک شروان مومیاییبخش ایران آمده
این تعبیر عمیقاً گویای آن است که شاعر، شروان را جزئی جداییناپذیر از پیکره ایران میداند و لفظ شاعر در اینجا چقدر اهمیت دارد.
در پایان با دعوت دکتر دبیر مقدم حاضران به پرسش و پاسخ با سخنران این نشست پرداختند.