تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
شاخه : فرهنگی
لینک : econews.ir/5x3943745
شناسه : 3943745
تاریخ :
از رابعه تا فروغ؛ زنان چطور از حاشیه به متن دفتر شعر آمدند؟ اقتصاد ایران: افزایش آزادی‌های اجتماعی در کنار فراهم بودن امکانات تحصیل و تغییر نگاه عرفی در دهه‌های اخیر سبب شد تا زنان از حاشیه ادبیات، به متن وارد شوند.

ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، زنان تا پیش از انقلاب سهم اندکی از اوراق تاریخ ادبیات را به خود اختصاص داده‌اند. افزایش آزادی‌های اجتماعی در کنار فراهم بودن امکانات تحصیل و تغییر نگاه عرفی در دهه‌های اخیر سبب شد تا زنان از حاشیه ادبیات، به متن وارد شوند. در شرایط جدید زنان تنها "موضوع" یک اثر ادبی آن هم با کیفیت‌های مختلف نبوده‌اند، بلکه خود پدیدآور و خالق یک اثر ادبی شده و "موضع" خود را بیان کرده‌اند. 

در هیچ دوره‌ای در تاریخ ادبیات ایران، زنان چنین مجالی نداشته‌اند. تصویری که از زن در ادبیات کلاسیک مطرح است، تصویری عمدتاً سنت‌گرایانه و گاه مخلوط به اعتقادات و باورهای دیگر ادیان است.

در این نگاه، زنان غالباً افرادی منفعل و گاه فریبکار و خطاکار به تصویر کشیده شده‌اند. غلبه این نگاه‌ها تا جایی است که برخی از زنان شاعر مجبور به سوزاندن دفتر شعر خود شده‌اند؛ از بیم برچسب‌های جامعه و دست عقوبتی که در پی آن به سمت زنان دراز می‌شد. از این منظر، حضور پررنگ زنان در صفحه هنر و ادبیات از مشروطه به این سو را می‌توان نوعی بازیابی هویت نیز قلمداد کرد. 

احمدرضا بهرام‌پور عمران، پژوهشگر، در یادداشتی به‌مناسبت روز جهانی زن به سیمای زن در شعر فارسی پرداخته و نوشته است: حضورِ زنان در تاریخ و فرهنگِ رسمیِ گذشتهٔ ما، بسیار کم‌فروغ بوده‌ است. رضا براهنی به‌درستی تاریخ و فرهنگِ گذشتهٔ ما را «تاریخِ مذکّر» اصطلاح‌ کرده‌. این حقیقتی است و اصرار بر حضورِ موثّرِ زنان در شعر و ادبِ گذشته، بیش‌تر به نوعی لج‌بازی می‌مانَد تا فرهنگ‌پژوهیِ عینیّت‌گرایانه.

 حتی اینکه عارفی در اثری زندگی و اقوال و آثارِ زنانِ صوفی را فهرست‌ کرده (ذکرُ النّسوة ‌المتعبّدات ‌الصّوفیات اثرِ ابوعبدالرحمانِ‌ السّلَمی) یا مثلاً جامی در نفحات‌الأنس، بخشی را به حالات و کلماتِ زنانِ عارف اختصاص‌ داده، خللی در گفتهٔ پیشین وارد نمی‌کند. درست است که دیوانِ مهستی گنجوی یا دیوانِ جهان‌ملک‌خاتون امروز در اختیارِ ما است، اما اولاً دربارهٔ کیفیّت و کمیّتِ شعر مهستی اما و اگرها فراوان است و در شعرِ ملک‌خاتون نیز از زنانگی تقریباً هیچ خبری نیست. دیوانِ چند صد صفحه‌ایِ او را به‌راحتی می‌توان به یک مرد نسبت‌ داد! واقعیّت چنین است، واقعیتی که البته شاید تلخ نیز باشد. 

 

همچنین، گرچه فخرِ هروی در سدهٔ دهم، تذکرهٔ «جواهرالعجائب» را به زنانِ شاعر اختصاص‌ داده و در یکی‌ دو سدهٔ اخیر نیز کسانی همچون اعتمادالسلطنه («خیرات حسان») و کشاورزِ صدر («از رابعه تا پروین») و علی‌اکبرِ مشیرسلیمی («زنانِ سخنور») شعرِ زنان را گردآورده‌اند، اما این آثار بیشتر پُربرگ‌اند تا پُربار. به‌تعبیرِ زنده‌یاد طاهرهٔ صفّارزاده، اینان «هر شهین و مهینی» را شاعر انگاشته‌اند و آثارِ خویش را از شعرِ شاعرانِ کم‌مایه و گاه حتی متشاعرانِ بی‌مایه انباشته‌اند.

گرچه همین‌مایه اهتمام‌ها نیز مغتنم است و از دیگر منظرها مفید نیز می‌تواند باشد، اما در واقعیتِ تاریخی، یعنی حضورِ کمرنگ زنان در فرهنگ و ادبِ رسمیِ گذشتهٔ ما، تغییری ایجاد نمی‌کند.

او در بخشی از این یادداشت، "فروغ فرخزاد" را به عنوان یکی از زنان تاثیرگذار در عرصه شعر زنان معرفی می‌کند و می‌نویسد: شعر فارسی تا پیش‌ از فروغ فرخزاد، شعری است کم‌و‌بیش بی‌بهره یا دست‌کم بسیار کم‌بهره از مولفه‌های زنانه. کمی پیش‌ از فروغ، شعرِ عالم‌تاجِ قائم‌مقامی شعری است قابل توجه؛ فریادی فروخورده و از منظرِ بدعت‌های محتوایی تا حدّ زیادی نیز منحصربه‌فرد؛ اما شوربختانه شاعر در زمانِ حیاتِ خویش آن‌ها را منتشر نکرده‌ بود. ژالهٔ قائم‌مقامی به‌رغم نمونه‌هایی قابل توجه در آثارش، امروز نیز همچنان شاعری است مهجور و کمتر شناخته. 

پروینِ اعتصامی نیز، به‌رغم همهٔ جذابیّت‌های زبانی و بیانیِ دیوانش، و با آنکه علّامه قزوینی او را با القابی همچون «خنساء عصر» و «رابعهٔ دهر» ستوده، چنانکه استاد زرین‌کوب عنوان‌کرده «زنی» است «مردانه» در ادبِ فارسی. هرچند به‌نظرمی‌رسد، مراد استاد زرین‌کوب بیش‌تر «فحل»‌بودن و مهارت پروین در شاعری بوده‌ است. درست است که در دیوانِ پروین از مولفه‌های جهانِ زنانه می‌توان سراغ‌ گرفت اما زبان (با آن‌که از نخود و لوبیا و واژه‌های مطبخی فراوان نیز بهره‌برده) و بیش‌ از زبان، بیانِ شعرِ او، کمابیش مردانه است. پروین از خویشتنِ خویش و زنانگی‌اش تقریباً چیزی نگفته‌ است. در مقایسهٔ میانِ او و فروغ است که بیش‌تر و بهتر می‌توان به این نکته پی‌برد.‌ شعر پروین همان‌قدر زنانه است که شعر سهرابِ سپهری مردانه! 

به گفته او؛ شعر سیمینِ بهبهانی، چه در چهارپاره‌های اغلب رمانتیکِ او و چه در بسیاری از غزل‌هایش، حدّفاصلی است میان شعر محجوب پروین و شعر جسورانهٔ فروغ. او بسیار بی‌پرواتر از پروین از جهان و خویشتنِ زنانهٔ خویش سروده؛ سیمینی که گرچه از زنانگی سروده اما در قیاس‌ با فروغ، پردهٔ حیا را کمتر دریده ... .

شعر زنان که گفته می‌شود با رابعه آغاز شد، تا امروز که جمع قابل توجهی از شاعران فارسی‌زبان را زنان تشکیل می‌دهند، فراز و فرود بسیاری پیمود.

زنان در این عرصه از جهت مضمون‌آفرینی و پرداختن به موضوعات جدید(به‌ویژه از دوره قاجار به این سو) و به نمایش گذاشتن زبانی ویژه خود(از فروغ به این سو) و وارد کردن دغدغه‌های زنانه و مادرانه، یعنی جنبه‌های زندگی شخصی خود به شعر، توانستند هویت خود را در شعر فارسی به اثبات رسانده و از زیر سایه دیگر شاعران خارج شوند. با این حال به نظر می‌رسد دفتر شعر زنان همچنان سطرهای نانوشته بسیاری دارد.

انتهای پیام/