تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
شاخه : اجتماعی
لینک : econews.ir/5x3930537
شناسه : 3930537
تاریخ :
پشت پرده یک کتاب پرفروش؛ ۸ روایت از توسعه نانو در ایران اقتصاد ایران: کتاب معشوقه آهنی هشتمین اثر از مجموعه "روایت‌های پیشرفت" است که داستان مقاومت، شکست‌ها و پیروزی‌های یک مهندس ایرانی در مسیر ساخت "سبک‌ترین عایق حرارتی نانویی" را روایت می‌کند.

ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان

- اخبار اجتماعی -

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری تسنیم، نشست نقد و بررسی کتاب معشوقه آهنی با حضور خانم فاطمه جهانی، نویسنده کتاب، خانم سمیه مرادی نویسنده و منتقد ادبی، آقای مصطفی رضایی نویسنده و منتقد ادبی و آقای محمد نمازی مدیر برنامه روایت توسعه فناوری نانو در ایران، روز دوشنبه 29 بهمن 1403 در ستاد توسعه فناوری‌های نانو و میکرو برگزار شد.

14 سال تلاش برای ایجاد و پرورش جریان روایت توسعه فناوری

در ابتدای این نشست محمد نمازی؛ مدیر برنامه روایت توسعه فناوری نانو در ایران توضیحاتی درباره برنامه روایت توسعه نانو در ایران ارائه کرده و گفت: معشوقه آهنی، هشتمین کتابی است که روایت تجربه یک فناور برای توسعه فناوری و تجاری‌سازی یک محصول را ارائه می‌کند. پیش از این کتاب‌های داستان نانو تافته، روایت بیصدا، سطح عمیق، داستان نانوتروا، همه فن حریف، آهسته و پیوسته و آرزو، امیر، بابک، بازی مهره بزرگ داستان پرفراز و نشیب توسعه فناوری و کسب و کار دانش‌‌بنیان شرکت‌هایی در حوزه تجهیزات، دارو، نانو مواد و پلیمر و نساجی را روایت کرده‌اند.

نمازی گفت: شاید توجه ستاد نانو به روایت‌نگاری تجربه‌های بومی توسعه فناوری در ایران یکتا باشد. البته توجه به این موضوع به یکباره ایجاد نشده و مسیری 14 ساله را طی کرده است. صرف سرمایه و زمان برای روایت توسعه نانو در ایران، ابتدا در ستاد نانو به طور کامل توجیه‌پذیر نبود، ولی تمرکز بر این کار، اثرگذاری و اهمیت آن را بیشتر نمایان کرد و امروز جایگاه ثابتی در برنامه توسعه فناوری نانو در کشور پیدا کرده است. دبیر دوره‌های اول و دوم جایزه کتاب روایت پیشرفت افزود: ما در حال انجام پروژه‌های جدید روایت توسعه فناوری نانو در ایران هستیم و برای بهبود کمی و کیفی این کارها و بیشتر دیده شدن و اثرگذاری کارهای قبلی از اهالی فرهنگ و هنر کمک می‌خواهیم.

اهمیت رده ادبیات علمی

مصطفی رضایی، نویسنده رمان علمی-تخیلی زایو که دبیری این جلسه نقد را بر عهده داشت، ابتدا درباره سیر ورود مفاهیم علمی به ادبیات، توضیحاتی ارائه کرد. او گفت با پیشرفت‌های علمی از ابتدای قرن بیستم، علم در ادبیات هم پررنگ شد. پس از جنگ جهانی دوم و در دوران جنگ سرد، این رده در ادبیات بیشتر مورد توجه قرار گرفت و با آثار نویسندگانی مانند آیزاک آسیموف[1] و آرتور سی کلارک[2] به اوج رسید. در دوران جنگ سرد، دو طرف برای قدرت‌نمایی و به رخ کشیدن امکانات علمی و فناورانه از ادبیات علمی استفاده می‌کردند. پس از این دوره، ادبیات علمی وارد دوران طلایی خود شد. در این دوران نویسندگان با چند رویکرد، کارهای ادبی-علمی تولید می‌کردند. برخی بیشتر تمرکز بر پژوهش داشتند و در برخی دیگر رویکرد تخیلی غالب بود. نوع برخورد با ادبیات علمی هم از ابتدا یکسان نبود. در سال‌های اولیه، این نوع ادبیات چندان جدی گرفته نمی‌شد و حتی گاهی به عنوان ژانر زرد به آن نگاه می‌شد. ولی به مرور و با آثار آسیموف و سی کلارک، این رده به طور جدی‌تری مورد توجه قرار گرفت.

این دو نویسنده با توجه به زمینه علمی و تخصصی که داشتند، ضمن بیان ساده مطالب علمی، پیش‌بینی‌هایی ارائه دادند که بعد از مدتی، مردم آن‌ها را مشاهده کرده و آثار این افراد برای آنها جنبه پیش‌گویی‌کننده نیز پیدا کرد. در واقع مردم، رده‌هایی از این آثار را در زندگی شخصی خودشان مشاهده کردند. برخی اتفاقات علمی که در دهه هفتاد در جامعه رخ داد، مردم قبلا آن‌ها را در ادبیات علمی دیده بودند. مثلا آرتور کلارک آثاری درباره ربات‌ها نوشته و قوانینی درباره ربات طرح کرده بود، به مرور در زندگی واقعی دیده شدند. و اینها موجب شد که ادبیات علمی، به مرور به یک رده جدی تبدیل شود. رده‌ای که اثرگذاری جدی بر حوزه‌های دیگر ادبی، بلکه سایر هنرها دارد. به نظر من این ژانر، از سایر ژانرهای ادبی اهمیت و قابلیت گسترش و اثرگذاری بیشتری دارد. این ادبیات وارد حوزه‌هایی مانند سینما می‌شود و اثرگذاری اجتماعی آن بیشتر خواهد شد. حالا با توجه به توضیحاتی که آقای نمازی داد، باید بگویم که ما در نقطه خوبی ایستاده ایم. اینکه چند کتاب روایت داستانی در حوزه نانو داریم، می‌تواند آغازی برای بیشتر شدن آثار در رده علمی باشد.

سمیه مرادی نویسنده و منتقد ادبیات و سینما، به صحبت‌های آقای رضایی اشاره کرد و گفت: ادبیات علمی واقعا مهم است و کمرنگ بودن این رده در کشور ما، موجب ضعف کارها در سایر حوزه‌ها شده است. مرادی افزود: اگر ما ادبیات علمی قوی و پژوهش علمی محکم در کارهای داستانی داشتیم، فیلم و سریال‌های ما هم خیلی قوی‌تر از چیزی بودند که امروز می‌بینیم. این منتقد سینما گفت: بسیاری از فیلم‌هایی که امسال در جشنواره فیلم فجر دیدم، قوت لازم را نداشتند که به نظر من یکی از دلایل اصلی ضعیف بودن فیلم‌ها، فقدان پژوهش علمی و عدم وجود آثار داستانی قوی برای اقتباس از آنهاست. آثاری که بن‌‌مایه‌های قوی علمی داشته باشند. او افزود تولید کار قوی داستانی قابل اقتباس، نیاز به صبر و ایستادن پای کار دارد و اگر کسی حاضر نباشد چنین صبری برای رسیدن به کار متقن و با کیفیت داشته باشد، چرخه تولیدات ضعیف همچنان ادامه پیدا خواهد کرد.

رضایی، نویسنده رمان علمی-تخیلی ایذا در ادامه این بحث گفت: متاسفانه ما تولید کننده‌هایی داریم که فرایند تولید را به طور حرفه‌ای آموخته‌اند و بر اساس تعدادی از کلیدواژه‌ها که مدیران فرهنگی نسبت به آنها حساس هستند و برای آنها خرج می‌کنند، کارهای ضعیفی می‌نویسند و آن کارها تولید هم می‌شود، ولی وقتی آن اثر را می‌خوانیم یا می‌بینیم، به هیچ وجه جذابیت و آموزندگی ندارد. این را باید کنار برخی سریال‌های خارجی بگذاریم که گاهی اینقدر جذاب می‌شوند که انسان موقع دیدن آنها نفس کشیدنش را هم فراموش می‌کند.

کتابی خواندنی و شیوا

مرادی کتاب را خواندنی، جذاب و زبانی شیوا توصیف کرد و گفت: وقتی کتاب را می‌خواندم گاهی به جایی میرسیدم که انرژی من به عنوان خواننده کمتر می‌شد، اما دوباره یکی از اتفاقاتی که برای حسن جهدی افتاده، من را سرحال و منتظر شنیدن بقیه داستان می‌کرد. او گفت: روایت حسن جهدی در یک جمله، داستان ما می‌توانیم است و روحیه تلاش و خستگی‌ناپذیری را به خواننده منتقل می‌کند. یکی از جذابیت‌های این روایت برای من این بود که یک مهندس آچار به دست، با مدرک کارشناسی و نه مثلا با مدرک دکتری، کارهای بزرگی را پیش برده که نشان می‌دهد مسیر موفقیت و کار کردن برای کشور، لزوما از دانشگاه نمی‌گذرد. تلاش مستمر آقای جهدی و رفت و آمد و پیگیری‌های زیاد ایشان، برای هر خواننده‌ای می‌تواند اثرگذار و آموزنده باشد.

مرادی نقد کتاب را با بررسی اسم و طراحی روی جلد آغاز کرد و گفت: به نظر من هم اسم، هم طرح روی جلد و هم فونتی که برای اسم انتخاب شده، خوب و درست است. او اضافه کرد گرچه من با زاویه دید روایت در فصل‌ها موافق نیستم، ولی با این وجود، نامگذاری فصل‌ها به خوبی انجام شده است. البته به نظر من اگر صفحه ابتدایی فصل‌ها رنگی نباشد بهتر است.

افسوس از نبود جزئیات

خانم مرادی با اشاره به روایت شخصیت اصلی کتاب گفت: شخصیت اصلی کتاب، حسن جهدی است که در حد یک تیپ در کتاب باقی می‌ماند و به شخصیت، کاراکتر یا پرسوناژ نمی‌رسد. اطلاعاتی که کتاب از حسن به ما می‌دهد در حد کلیات باقی می‌ماند و این باعث می‌شود ما امکان ایجاد ذهنیت درباره شکل و تیپ و شخصیت حسن را نداشته باشیم. کتاب سرشار از مسائل و فراز و نشیب‌های متفاوت کاری با محوریت آقای حسن جهدی است، ولی در مورد بسیاری از این مسائل، ما فقط کلیاتی را می‌خوانیم و سئوالات زیادی برای ما باقی می‌ماند. اینکه چرا فلان چالش پیش می‌آید یا چطور می‌شود که تقسیم سهام شرکت به مشکل می‌خورد؟، یا اینکه اصلا زندگی خانوادگی و روزمره آقای جهدی چه شکلی است و چه زمانی ازدواج کرده و در داستان ازدواجش چه مشکلی برای ایشان پیش می‌آید که ما ناگهان در آخر کتاب بی هیچ مقدمه‌ای با آن مواجه می‌شویم و توضیحاتی کلی از آن را می‌خوانیم، همگی مسائلی جدی است که کاش نویسنده اطلاعات بیشتری از آنها را به ما ارائه می‌داد. ضمن اینکه کتاب تقریبا نسبت به فضا، مکان و زمان توصیفی ارائه نمی‌دهد و ما در بسیاری از موارد اطلاعات را به صورت خام، بلکه گزارش‌گونه دریافت می‌کنیم. توصیف باید به نحوی باشد که ما با کمک کلمات بتوانیم ببینیم. ما هیچ جا توصیف دقیقی از دستگاهی که سوژه اصلی داستان است نمی‌خوانیم. یا ما در بخش چین، توصیفی که بتواند بخش‌هایی از چین و شهر و مرکز مورد بحث را به ما نشان دهد، دریافت نمی‌کنیم.

ظرفیت معشوقه آهنی برای اقتباس فیلمنامه سریال و فیلم سینمایی

مرادی در ادامه افزود: جذابیت موضوع و فراز و نشیب‌ها آنقدر زیاد است که به راحتی می‌توان از این کار یک سریال سی قسمتی جذاب و یک فیلم سینمایی اقتباس کرد. در واقع این موضوع اینقدر کشش داشت که این کتاب در قالب یک روایت 400 صفحه‌ای با ارائه جزئیات و توصیف ریزه کاری‌ها نوشته می‌شد. برای مثال بارها از علاقه حسن به تحصیل در رشته پزشکی صحبت می‌شود، ولی خواننده نمی‌فهمد چه چیزی باعث می‌شود که حسن سراغ پزشکی نرود. یا اگر چیزی در این مورد گفته می‌شود بسیار سربسته و محدود است. یا درباره ویژگی‌های خانوادگی و فرهنگی و دلبستگی‌های حسن جهدی اطلاعات بسیار محدودی دریافت می‌کنم. به یکباره در انتهای کتاب از یکی دو شهید در خانواده حسن جهدی صحبت می‌شود، ولی ما اطلاعات بیشتری درباره این افراد و ارتباط حسن با آنها در زمان زندگی‌شان نمی‌خوانیم. و از این جهت به نظرم موضوع حیف شده است. ما در این کتاب، چالش و مشکلات بسیار زیادی در زندگی حسن می‌بینیم، ولی قطعا این زندگی روی دیگری هم داشته است که کتاب نسبت به آن سکوت کرده است، اضافه کردن آن بخش‌های زندگی به روایت، خواننده را بیشتر تحت تاثر کتاب قرار می‌داد.

نیاز به انتقال حس شگفتی از توفیق علمی و فناورانه

رضایی با اشاره به موضوع مطرح شده توسط خانم مرادی گفت: یکی از چیزهایی که جا دارد ما در این کتاب‌ها با آب و تاب بیشتری به آنها بپردازیم، حس شگفتی هنگام ساخت و کار کردن یک محصول فناورانه است. رضایی با اشاره به تجربه شخصی خودش در ساخت یک ربطی مسیریاب به همراه یک تیم جوان گفت، وقتی ربات ما برای اولین بار به درستی حرکت کرد چنان جیغی زدیم که افراد حاضر در طبقات دیگر کارگاه از ترس خودشان را به محل استقرار ما رساندند تا ما را از خطر احتمالی نجات دهند! ممکن است چنین حسی در مصاحبه با راوی با جزئیات بیان نشده باشد، ولی جا دارد که نویسنده این حس و حال را با جزئیات بیشتری توصیف کند.

پس از این توضیح رضایی خانم مرادی، صحبت خود را با طرح بحثی درباره توضیح مفاهیم علمی ادامه داد و گفت: با توجه به اینکه موضوع اصلی کتاب، یک محصول فناورانه است؛ این فناوری و محصول باید توضیح داده می‌شده که این کار هم انجام شده است، ولی زبان این تشریح و تبیین، زبان پیچیده‌ای است و به نظر من حتی از سطح کارشناسی هم بالاتر است و به درد مخاطب کارشناسی ارشد به بالا می‌خورد. انتظار داشتم این مفاهیم علمی با زبان خیلی ساده‌تری برای خواننده توضیح داده می‌شد.

دانای کل، زبانی بهتر برای روایت

مرادی درباره زبان و زاویه دید در این کتاب گفت: این کتاب چند فصل با چند راوی دارد. حسن جهدی، حامد حاجی هاشمی و امیرقربانعلی. این نوع روایت به خروجی کار ضربه زده و ضمن کاهش کشش و جذابیت کار، محدودیت‌هایی را برای نویسنده ایجاد کرده است. استفاده از زاویه دید دانای کل نامحدود[3]، می‌توانست بهترین انتخاب برای زبان روایت این کتاب باشد. گرچه استفاده از زبان دانای کل محدود[4] هم بهتر از زبان فعلی بود. فک می‌کنم اگر این تغییر زبان صورت می‌گرفت، کتاب از سکوی پنجم-ششم که الان روی آن ایستاده به یک باره به سکوی اول و دوم صعود می‌کرد.

ایستادن در مرز مستندنگاری و تخیل؛ دشوار اما شدنی

خانم فاطمه جهانی، نویسنده کتاب معشوقه آهنی پس از شنیدن نقدهای آقای رضایی و خانم مرادی، ضمن تشکر از برگزری این جلسه و نقد و تعریف‌های آقای رضایی و خانم مرادی گفت: این کار سال 1399 آغاز شد و مصاحبه‌های آن توسط آقای حامد حاجی‌پور گرفته شده و من به عنوان نویسنده به تیم کتاب اضافه شدم. با توجه به سابقه در داستان‌نویسی و کارهای اجتماعی، علاقه داشتم دستم برای وارد کردن تخیل و داستان‌پردازی بازتر باشد، ولی با توجه به رویکرد انتشارات الگونگار پیشرفت و شکلی که برای این کتاب طراحی کرده بودند، بنا براین بود که کار در قالب مستندنگاری نوشته شود و این اولین تجربه من در مستندنگاری بود و به همین دلیل از راهنمایی آقایان رفیعی و حاجی‌پور که سابقه بیشتری در این شکل از کار داشتند، برای نوشتن استفاده کردم. من ایده‌هایی برای پروراندن داستانی کار مثلا اضافه کردن تخیلاتی درباره آینده حسن جهدی در انتهای کار داشتم که با توجه به رویکرد انتخابی، انجام آنها میسر نشد.

در مورد حجم کتاب هم من با توجه به ناظر ناشر محدود شده بودم و بنا بر این بود که کار حداکثر در 150 صفحه نگاشته شود. نویسنده کتاب در پاسخ به این نکته که چرا برخی زمینه‌های فرهنگی پررنگ‌تر نوشته نشده گفت: بنای ما بر این بود که از شعارزدگی و کلیشه‌ای شدن پرهیز کنیم. هر چند برخی از موضوعات مانند ایستادن پای وطن، به واقع در این داستان اتفاق افتاده و حسن جهدی آن را در عمل و نه فقط با زبان ثابت کرده است. گرچه خودم ضعیف بودن ویژگی‌های وابسته به بوم و فرهنگ را می‌پذیرم. آقای نمازی پس از دریافت یکی از ویرایش‌های اولیه کتاب برای ناشر نوشته بودند که اگر اسم حسن را برداریم و یک اسم خارجی مثل مایکل را بگذاریم، داستان می‌تواند خیلی فرقی نکند و به همین شکل روایت شود. من هم حرف آقای نمازی را قبول داشتم ولی بنا به نظر ناشر و با توجه به محدودیت‌هایی که برای نهایی کردن و چاپ کتاب وجود داشت، امکان چنین تغییراتی فراهم نشد.

فاطمه جهانی، عدم تمایل راوی داستان برای بیان برخی موضوعات را یکی دیگر از دلایل محدودیت طرح برخی موضوعات و ایجاد ابهام در داستان دانست و گفت، واقعا نمی‌توان نسبت به این ملاحظات راوی بی‌توجه بود و باید ملاحظات او را در نظر گرفت. نویسنده این کتاب روایت توسعه نانو در ایران گفت: عدم حضور من به عنوان نویسنده، در مرحله مصاحبه، یکی دیگر از چالش‌های کار بوده است. هرچند سعی کردم با مصاحبه‌های تکمیلی و ارسال سئوال برای راوی‌های کتاب، برخی از ابهاماتی که برای خودم وجود داشت را روشن کنم، ولی حضورم در مرحله مصاحبه می‌توانست خروجی کار را خیلی متفاوت کند. به نظر من، مصاحبه‌های بیشتری با رویکرد فنی و ملاحظات مدیریتی و تجاری‌سازی گرفته شده و این دست نویسنده را برای بیان توصیفاتی درباره زندگی شخصی و خانوادگی محدود می‌کند. خانم جهانی گفت: من سعی کردم موضوعات فنی را به ساده‌ترین زبان ممکن بیان کنم، ولی خب شاید می‌شده بهتر و روان‌تر از این هم موضوع را ارائه کرد. گرچه بالاخره این موضوع سطحی از پیچیدگی را دارد و برای بیان ساده آن نیاز به همکاری جمعی بین متخصص و نویسنده است.

خانم جهانی با توجه به طولانی شدن فرایند تدوین کتاب گفت، همان‌طور که آقای نمازی اشاره کرد، شرکت‌هایی مثل شرکت آقای جهدی جوان هستند و تحولات آنها بسیار با سرعت اتفاق می‌افتد، لذا بهتر است کار نگارش این کتاب‌ها در زمان کوتاه‌تری که حجم تحولات کمتر است اتفاق بیفتد یا روایت محدود به دوره زمانی مشخصی شود.

فاطمه جهانی گفت: ضمن تشکر از آقای رفیعی، ناشر و آقای حاجی پور، پژوهشگر این کتاب، جادارد که حق این بزرگواران برای پاسخ به مباحث مطرح شده را هم محفوظ بدانیم.

ادبیات علمی، نیاز به یاری هنرمندان و اهالی فرهنگ

پس از صحبت‌های خانم جهانی، نمازی مدیر پروژه تدوین کتاب معشوقه آهنی با تشکر از خانم‌های جهانی و مرادی و آقای رضایی برای شرکت در این نشست و بیان نکات ارزشمندشان گفت: از آقایان رفیعی و حاجی پور هم برای شرکت در این نشست دعوت شده بود ولی با توجه به برنامه‌های دیگری که داشتند، متاسفانه نتوانستیم در خدمتشان باشیم. هر زمانی که فرصت داشته باشند، مایل به شنیدن دیدگاه‌های این عزیزان هستیم. نمازی افزود: شاید بتوان کار ستاد نانو در مستندسازی و روایت تجربه‌های توسعه فناوری را کاری یکتا در کشور دانست. اینکه یک نهاد دولتی، برای ثبت تجربه و روایت فعالیت‌هایی که در آنها نقش سیاستگذرانه و حمایتی داشته است، سال‌ها زمان صرف کرده و خروجی‌های متعددی را در معرض خوانده و نقد شدن قرار دهد، کاری ارزشمند است. مساله ما بیشتر دیده شدن و افزایش اثرگذاری این آثار است و برای این از همه اهالی فرهنگ و هنر کمک می‌خواهیم. نمازی اضافه کرد: همان‌طور که آقای رضایی و خانم جهانی گفتند تولید آثار باکیفیت در رده ادبیات علمی بسیار مهم است و این مهم بدون همراهی دانشمندان، نویسندگان، ناشران و اهالی فرهنگ و هنر میسر نخواهد شد.

جدی گرفتن ادبیات علمی؛ راهی برای ایجاد چرخه آثار فرهنگی

در انتها، آقای مصطفی رضایی نویسنده رمان‌های زایو و ایذا، نشست را به این شکل جمع‌بندی کرد: در مجموع به نظر من، کتاب معشوقه آهنی ارزنده است و تا حد زیادی توانسته به اهداف مورد نظر خود برسد. به نظر من، چنین کتابی در رده ادبیات علمی دو هدف اصلی دارد: هدف اول اثرگذاری بر مخطبان عمومی کتاب، به خصوص جوانانی است که ممکن است مسیر مشابهی با شخصیت روایت را در زندگی‌شان پیش‌روی داشته باشند. خواندن چنین کتابی می‌تواند نقش آموزشی و انگیزاننده و راهنماگونه برای این افراد داشته باشد. هدف دوم، اثرگذاری بر مخاطبان خاصی است که خود تولیدکننده آثار فرهنگی هستند. این کتاب می‌تواند بر تولیدات آنها اثرگذار باشد، ممکن است یک داستان نویس، از شخصیت این کتاب برای خلق یک شخصیت استفاده کند یا یک نفر برای نوشتن فیلمنامه و خلق شخصیت از افراد صاحب نقش در این کتاب‌ها استفاده کنند. در ابتدای نشست آقای نمازی از من پرسید که به نظر شما جریان ادبیات علمی در کشور ما به چه شکل باید شکل بگیرد و حالا باید به سئوال ایشان پاسخ بگویم که یکی از راه‌های اصلی ایجاد جریان ادبیات علمی، همین دیده شدن و اثرگذری یک اثر بر سایر تولیدات هنری و رسانه‌ای است. با توجه به اینکه می‌توانی ادبیات را هنر مادر بنامیم و با توجه به عناصر داستانی که دارد می‌تواند بر انواع مدیاها مانند فیلمنامه و سناریوی بازی اثر بگذارد، توجه به این رده ادبی بسیار حائز اهمیت است.

برنده جشنواره ادبی شاهد و جشنواره ادبی یوسف و کاندیدای بخش آتیه داستانی ایرانی جایزه جلال با اشاره به بحث‌هایی که درباره زبان، زاویه روایت و توصیف جزئیات مکان و زمانی در مورد کتاب شد گفت: روش روایت مستند خود می‌تواند به روش داستانی نزدیک شود و عناصر شش‌گانه داستان به درستی در آن مورد استفاده قرار بگیرد که در این صورت می‌تواند جذابتر شود و اثرگذاری بیشتری داشته باشد.

[1]  آیزاک آسیموفنویسنده آمریکایی روسی‌تبارِ گونه‌های علم به زبان ساده و علمی–تخیلی، و استاد بیوشیمی در دانشگاه بوستون بود. او بیش از 500 کتاب نوشته‌است.

[2] آرتور چارلز کلارک نویسنده، مخترع و دانشمند بریتانیایی بود. رمان علمی-تخیلی 2001: اودیسه فضایی اثر اوست. فیلمی با همین نام بر مبنای این کتاب توسط استنلی کوبریک ساخته شد و جایزه اسکار را برای او و آرتور سی کلارک به ارمغان آورد.

[3] قدیمی‌ترین شیوه روایت است که گوینده روایت‌گر داستان است و بر همه چیز عالم است. نمونه این زاویه دید را در کتاب‌های «جنگ و صلح»، «بینوایان» و «نون و القلم» می‌بینیم. این زاویه دید قابلیت انعطاف زیادی دارد و قادر به ایجاد تنوع زمانی و مکانی است و نویسنده با استفاده از این زاویه دید قدرت مانور زیادی دارد و می‌تواند از یک شخصیت به شخصیت دیگر از یک صحنه به صحنه دیگر برود. از دیگر نقاط قوت این زاویه دید، قابلیت اطلاع‌رسانی بالای آن است. بنابراین این زاویه دید برای شخصیت‌های زیاد و پرحجمی که در یک لحظه واحد و گسترده مکانی اتفاق می‌افتد قابل استفاده است. این زاویه دید در قرن 18 و 19 بسیار مورد استفاده قرار می‌گرفت.

[4] در این زاویه دید نویسنده یک نفر از شخصیت‌های داستان را انتخاب و با توجه به یکی از حواس پنجگانه او داستان را روایت می‌کند. این زاویه دید امکان بهتری برای مخفی کردن اطلاعات دارد و حذف نویسنده به عنوان واسطه مزاحم رخ می‌دهد.

انتهای پیام/