تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
شاخه : فرهنگی
لینک : econews.ir/5x3927945
شناسه : 3927945
تاریخ :
توحید و سیاست؛ نگاهی نو به دیدگاه علامه طباطبایی(ره) اقتصاد ایران: عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌گوید: اینکه از دل فلسفه اجتماعی و فلسفه تاریخی که در دیدگاه علامه طباطبایی هست یک فلسفه آفرینش استخراج می‌آید، به این معناست که بحث فراتر از فلسفه تاریخ است.

ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حجت الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، در نشست علمی «تأثیر عینی فلسفه توحیدی علامه طباطبایی(ره) در رویکردهای سیاسی» با اشاره به دیدگاه ابن خلدون در تشکیل قدرت‌های سیاسی که برخاسته از نگاه ابن خلدون به مسأله توحید است، گفت: علامه طباطبایی در تفسیر المیزان براساس نگاه توحیدی خود نکات و اشاراتی را بیان کرده که بعضی از آنها را صد سال دیگر درک خواهد شد.

این جامعه‌شناس حوزوی خاطرنشان کرد: ابن خلدون بحثی دارد به عنوان «عادة الله قد جرت» و معتقد است که قدرت سیاسی بر مدار عصبیت به وجود می‌آید و این یک عادت الهی است؛ به لحاظ تاریخی هم قدرت‌هایی که در ایران و جاهای دیگر بوده است همین گونه بوده که قبیله‌ای حاکم می‌شد، کم کم عصبیت در حکومت ضعیف و آسیب‌پذیر می‌شد و قبیله دیگری بر اساس عصبیت خودشان قبیله قبل را کنار می‌زده و قدرت را به‌دست می‌گرفته است و متوسط این حکومت‌ها هم حدود سه نسل و 120 سال بوده است.

او ادامه داد: این ادعای ابن خلدون در «کتاب تاریخ تحولات اجتماعی و قدرت‌های سیاسی» آمده است؛ اما ابن خلدون دچار یک مشکل شده است چون معتقد است؛ عصبیتی که در عرب بوده است در قریش بوده و عصبیت قریش در بنی امیه بوده و اقتضای قانون خدا همین بود که بنی امیه به قدرت برسد.

 

 

استاد حوزه و دانشگاه خاطرنشان کرد: معاویه که خودش از بنی امیه بود برای توجیه حکومتش از قانون جبر استفاده کرد؛ جبر هم صورت دیگری از همین مسأله است. در پی این مسأله ابن خلدون دچار یک مشکل دیگر هم شده بود و آن اینکه اگر عصبیت عرب در قریش است و عصبیت قریش در بنی امیه است پس پیامبر که از بنی هاشم بود چگونه به حکومت و قدرت رسید؟ اینکه خلاف عادة الله است. ابن خلدون اینجا می‌گوید این معجزه خداست، و معجزه اسلام این بود که خداوند خلاف عادت خودش پیامبر را به قدرت و حکومت رساند، و الا همیشه انسجام اجتماعی بر اساس عصبیت است.

پارسانیا گفت: این یک نمونه بود از اینکه ببینیم تفسیر کردن توحید چگونه بر تحولات اجتماعی تأثیرگذار است. یعنی یک تفکر اشعری درباره توحید یک جا نتیجه این است که همه کارها را مستقیماً به خدا نسبت می‌دهد و باعث سوءاستفاده امثال معاویه می‌شود. شهرستانی عبارتی دارد که می‌گوید اولین کسی که قول به جبر را در اسلام مطرح کرد معاویه بود. یک بیان دیگر از اینکه قدرت معاویه خواست خداوند است در آرای ابن خلدون می‌بینیم که نتیجه آن توحید این است که انسان مسئولیتی در این امور ندارد.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی مشکل توحید افعالی امثال ابن خلدون را که منجر به جبر و تفویض می‌شود را برخاسته از مشکل توحید ذاتی آنها دانست و گفت: اینکه افرادی وحید افعالی را در طول فعل بنده نمی‌دانند بخاطر مشکلی است که در توحید ذاتی دارند چون ذات خداوند را در عرض ذات سایر موجودات می‌بینند و گمان می‌کنند که اگر کار را به آنها نسبت دهند دیگر به خدا نسبت داده نمی‌شود لذا می‌شود قول به تفویض یا اگر بخواهند به خدا نسبت بدهند نباید به موجودات دیگر نسبت بدهند ین می‌شود قول به جبر. هر کدام از این‌ها را بگیرید می‌شود قول به تفویض.

او بیان کرد: مرحوم علامه طباطبایی در المیزان 14 ویژگی راجع به اندیشه اجتماعی اسلام را بیان کرده که بسیاری از آنها به نگاه ایشان به توحید باز می‌گردد، مانند مقوله سعادت و حدود امت اسلامی؛ نکته‌ای که از اندیشه علامه طباطبایی قابل مطرح کردن است و من در کتاب «هستی و هبوط» و برخی از نوشته‌های دیگر از آن الهام گرفته‌ام این است که از دل فلسفه اجتماعی و فلسفه تاریخی که در دیدگاه علامه طباطبایی است، یک فلسفه آفرینش استخراج می‌شود یعنی بحث فراتر از فلسفه تاریخ است.

پارسانیا گفت: علامه بحثی درباره فرد مطرح کرده، همچنین بحثی درباره اجتماع دارد و اینکه نسبت بین فرد و اجتماع چیست. شهید مطهری نیز در کتاب «جامعه و تاریخ» دقیقاً همان مباحث را باز کرده است و خود علامه در معرض و موضع باز کردن آنها نبوده است.

استاد حوزه علمیه قم تصریح کرد: بیان علامه طباطبایی این است که جامعه یک هویت مستقل از هویت افراد دارد و دارای ترکیبی حقیقی است، شهید مطهری هم این ایده را پرورانده است. این ترکیب از سنخ ماده و صورت نیست، جسمانی نیست و یک ترکیب معنوی و روحانی و معرفتی است.

انتهای پیام/