تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
شاخه : اقتصاد سلامت
لینک : econews.ir/5x3903334
شناسه : 3903334
تاریخ :
مقصر اصلی خشکیدگی تالاب صالحیه، آن‌هم در فصل زمستان چیست؟ اقتصاد ایران: منبع اصلی تأمین آب تالاب صالحیه در شرایط کنونی از محل رودخانه کردان، سیلاب‌ها و رواناب‌های فصلی است، درحالی‌که در گذشته علاوه‌بر رودخانه کردان، جریانات آبی از رودخانه‌های زیاران، ابهررود و خررود نیز به‌سوی تالاب برقرار بود. تخصیص عمده جریانات رودخانه کردان و دیگر رودخانه‌های منطقه برای مصارف بی‌رویه کشاورزی و خشکسالی‌های پیاپی باعث شده است تمام فشار کمبود آب به تالاب صالحیه تحمیل شود.

ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان

در خبرها می‌شنویم تالاب صالحیه مجدداً خشکیده است، آن‌هم در فصل زمستان که انتظار می‌رود تالاب صالحیه از حیاتی نسبی برخوردار باشد. این اتفاق در شرایطی روی داده که این تالاب یکی از نقاط کانونی انتشار ریزگردهاست و گردوغبار حاصل از خشکیدگی تالاب صالحیه، استان‌های البرز، قزوین و تهران را متأثر می‌کند. به‌علاوه، اغلب مناطق کشور این روزها به‌شدت و به‌قدر کافی و وافی درگیر چالش آلودگی هوا هستند. در سال‌های گذشته بسیاری از تالاب‌های کشور خشکیدند. در این میان، اما نمونه‌هایی مانند «تالاب بین‌المللی کمجان» در استان فارس را داریم که اهالی روستای کمجان کمر همت به احیای آن بسته‌اند. سؤال اینجاست که چرا این تجربه در سایر نقاط کشور استفاده نمی‌شود؟ اگر تجربه احیای تالاب کمجان که با کنشگری و مشارکت مستقیم جوامع محلی بوده به دیگر تالاب‌های مشابه منتقل شود و بخش‌های دولتی ذی‌ربط نیز مسئولیت بسترسازی، فراهم‌آوری امکانات، هدایت‌گری و نظارت فنی را عهده‌دار شوند، می‌توان به روند احیای آنها امیدوار بود.

تالاب صالحیه، مجدداً خشکیده، سؤال اینجاست که دلیل خشکیدگی تالاب صالحیه، آن‌هم در فصل زمستان چیست؟

منبع اصلی تأمین آب تالاب صالحیه در شرایط کنونی از محل رودخانه کردان، سیلاب‌ها و رواناب‌های فصلی است، درحالی‌که در گذشته علاوه‌بر رودخانه کردان، جریانات آبی از رودخانه‌های زیاران، ابهررود و خررود نیز به‌سوی تالاب برقرار بود. تخصیص عمده جریانات رودخانه کردان و دیگر رودخانه‌های منطقه برای مصارف بی‌رویه کشاورزی و خشکسالی‌های پیاپی باعث شده است تمام فشار کمبود آب به تالاب صالحیه تحمیل شود. بر همین اساس، می‌توان عدم تخصیص حقابه مورد نیاز تالاب صالحیه را به‌عنوان مهمترین تهدید اثرگذار بر این تالاب معرفی کرد؛ متأسفانه احداث زهکشی به طول ۴۰ کیلومتر توسط جهادکشاورزی قزوین در اواسط دهه ۸۰ نیز مزید بر علت شده است. این زهکش که جهت آبیاری اراضی کشاورزی و کنترل سیلاب از استان قزوین آغاز و در پایاب به رودخانه شور متصل شده، در امتداد مسیر خود باعث جلوگیری از هدایت منابع آبی به‌سوی تالاب، قطع ارتباط اکولوژیک بخش‌های شمالی و جنوبی تالاب و درنتیجه خشکیدگی کامل بخش جنوبی صالحیه شده است.

برخی تالاب‌ها درنتیجه اقداماتی غیراصولی و فاقد ارزیابی اثرات محیط‌زیستی و ضمن احداث زهکش‌های عمیق و نیمه‌عمیق و با هدف توسعه کشاورزی و اشتغالزایی، تخریب و تغییر کاربری پیدا کردند. بماند که جوامع محلی پیرامون برخی از این تالاب‌ها به‌سبب قطع مسیل‌های طبیعی، بعضاً مورد هجوم سیلاب‌های ویرانگر قرار گرفته‌اند

اما قصه تالاب صالحیه، قصه‌ای تکراری و تلخ است، همچون قصه تالاب کمجان در استان فارس که در دهه ۶۰، زهکش عمیقی در بستر تالاب ایجاد شد و حدود نیمی از وسعت تالاب به اراضی کشاورزی تغییر کاربری داد. متعاقب آن درنتیجه احداث سدهای درودزن، ملاصدرا و سیوند، عملاً منابع آبی که تا پیش‌ازآن در اختیار تالاب قرار می‌گرفت، صرف مصارف کشاورزی و باعث خشکیدگی مجموعه تالاب‌های کمجان و نیریز شد. یا همچون قصه تالاب‌های گوری بلمک و بیشه دالان در استان لرستان که درنتیجه احداث زهکش‌های عمیق و نیمه‌عمیق باعث تخلیه آب از این تالاب‌ها به‌سوی اراضی کشاورزی، تصرف اراضی تالابی و تغییر کاربری آن به کشاورزی و درنهایت خشکیدگی بخش‌های قابل‌توجهی از تالاب‌های گوری بلمک و بیشه دالان شد.

قصه تالاب یادگارلو در استان آذربایجان‌غربی نیز قصه مشابهی است، تالاب یادگارلو درنتیجه احداث زهکش سد حسنلو در سال ۱۳۷۵، به‌طور کامل خشکید و همچون تالاب‌های کمجان و نیریز در فهرست تالاب‌های مونترو کنوانسیون رامسر قرار گرفت. قصه تالاب الله‌آباد در استان قزوین نیز در امتداد همان قصه تالاب صالحیه بوده، چراکه احداث زهکش ۴۰ کیلومتری و انسداد ورودی آب به تالاب از محل رودخانه‌های خررود و ابهررود باعث خشکیدگی بخش‌های قابل‌توجهی از تالاب الله‌آباد شد. بالاخره قصه تالاب شور گلپایگان نیز قصه‌ای است مشابه که به‌واسطه احداث زهکش‌هایی پیرامون آن تا همین اواخر باعث خشکیدگی تالاب برای چندین سال متوالی شده بود.

بر همین اساس، قصه تالاب‌های صالحیه، کمجان، یادگارلو، بیشه دالان، گوری بلمک و شور گلپایگان و قصه ده‌ها تالاب دیگر مشابه اینها روایت‌گر تخریب تالاب‌هایی است که عموماً و غالباً درنتیجه اقداماتی غیراصولی و فاقد ارزیابی اثرات محیط‌زیستی و ضمن احداث زهکش‌های عمیق و نیمه‌عمیق و با هدف توسعه کشاورزی و اشتغالزایی، تخریب و تغییر کاربری پیدا کردند. بماند که جوامع محلی پیرامون برخی از این تالاب‌ها به‌سبب قطع مسیل‌های طبیعی، بعضاً مورد هجوم سیلاب‌های ویرانگر قرار گرفته‌اند، نظیر سیلاب سال ۱۳۹۸ در استان لرستان و تخریب اراضی کشاورزی و سکونتگاه‌های روستایی پیرامون تالاب گوری بلمک. یا آنکه به‌سبب خشکیدگی طولانی برخی از این تالاب‌ها و تشدید افت سطح آبخوان‌ دشت‌های تالابی و همچنین، تنزل کیفیت آب‌های زیرزمینی، درآمد کشاورزان محلی پیرامون این تالاب‌ها روزبه‌روز کمتر و کمتر شده و آنها آسیب‌پذیرتر شده‌اند.

حیات دوباره تالاب کمجان

در میان این‌همه قصه تلخ، قصه تالاب کمجان از حدود ۱۵ سال پیش، طعمی نسبتاً شیرین یافت؛ چراکه اهالی روستای کمجان، کمر همت به احیای تالابشان بستند و با اقدامی خودجوش و مردمی در سال ۱۳۸۸، نسبت به انسداد زهکش و انحراف آب به‌سمت تالاب اقدام کردند و حیاتی دوباره (البته ناپایدار) به کمجان بخشیدند و زمینه احیای بخشی از تالاب کمجان را فراهم کردند. نکته قابل‌تأمل اینکه اهالی روستای کمجان در طول این سال‌ها با فرازونشیب‌های بسیار و تقریباً بدون حمایت قابل ذکری از سوی متولیان امر و حتی علی‌رغم کارشکنی برخی بخش‌های دولتی و در مواجهه با خشکسالی‌های مکرر، همچنان دل قوی داشته‌اند، ناامید و دلسرد نشده‌اند و کم‌وبیش، تالاب کمجان را زنده نگاه داشته‌اند.

اهالی روستای کمجان، کمر همت به احیای تالابشان بستند و با اقدامی خودجوش و مردمی در سال ۱۳۸۸، نسبت به انسداد زهکش و انحراف آب به‌سمت تالاب اقدام کردند و حیاتی دوباره (البته ناپایدار) به کمجان بخشیدند

سؤال اینجاست که تا چه میزان سازمان‌های متولی توانسته‌اند تجربه احیای مردمی تالاب کمجان را حتی‌الامکان به بخشی از تالاب‌هایی که در مقدمه به آنها اشاره شد، تعمیم دهند و اگر در مواردی تعمیم یافته است تا چه میزان مبتنی‌بر خواست و انتخاب اجتماعی و حاصل مشارکت مردم محلی بوده و پایداری آن تضمین شده است؟ پرسش دیگر اینکه آیا فهرست جامع و کاملی از تالاب‌هایی که درنتیجه احداث زهکش‌ها و هدایت منابع آب آنها به‌سوی اراضی کشاورزی، تغییر کاربری یافته و خشکیده‌اند، در دست داریم؟ همانگونه که در مقدمه آمد، تخریب این‌دست تالاب‌ها غالباً به‌واسطه احداث زهکش‌های عمیق یا نیمه‌عمیق رخ داده است و کاربری عرصه‌های تالابی عموماً به کشاورزی تغییر یافته و از سوی دیگر، تالاب‌هایی که نام بردیم نسبتاً هم مقیاس با تالاب کمجان بوده و اشتغال جوامع محلی پیرامون آنها غالباً کشاورزی و دامداری است. بنابراین، انتظار نمی‌رود تجربه احیای تالاب کمجان، قابلیت تکرار در تالاب‌ها و دریاچه‌هایی با وسعت زیاد و پیچیدگی، مسائل و مشکلات چندوجهی نظیر دریاچه ارومیه، گاوخونی، شادگان، هامون، انزلی و … داشته باشد. بلکه امید است بتوان زمینه انتقال، تعمیم و تکرار تجربه کمجان را به دیگر تالاب‌های با مسائل، مشکلات، ارزش‌های اکولوژیک، مقیاس، و بافت اقتصادی-اجتماعی مشابه منتقل کرد. البته به‌مراتب مؤثرتر و پایدارتر است، اگر انتقال تجربه احیای تالاب کمجان به دیگر تالاب‌های مشابه با کنشگری، جریان‌سازی، ابتکار عمل و مشارکت مستقیم جوامع محلی تالاب کمجان و تالاب‌های مقصد، برنامه‌ریزی و عملیاتی شود و بخش‌های دولتی ذی‌ربط مسئولیت راهبری، بسترسازی، فراهم‌آوری امکانات، هدایتگری و نظارت فنی عهده‌دار شوند.