ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، سقوط دولت اسد توسط اپوزیسیون مسلح و معارضین سوری و حمایت آشکار و پنهان دولتهای منتفع از سقوط حکومت بشار اسد، زین پس وارد دوران تاسیس و استقرار رژیم سیاسی جدید و سیاستهای جدید دولتهای منتفع می شود.
در این راستا آنچه پر واضح است این که ساختارهای متصلب و نظامی خاورمیانه ای، فروپاشی درونزاد ندارند و هرگونه هجمه کلی و فروپاشی ساختار علاوه بر شکاف عمیق بین ملت و دولت، تنها با حمایتهای چند وجهی برون مرزی امکانپذیر است و در این راستا نقش محور ترکیهای /اسرائیلی در شکست ساختار در سوریه، بسیار پر رنگ است.
ترکیه از بدو تاسیس و بعد از اشغال استان اسکندرون که فرانسوی ها به آن اعطا کردند، دائماً به اقلیم شمال سوریه و مشخصاً استانهای ادلب و حلب چشم دوخته است. از سویی باید عنوان کرد که ملی گرایی، فارغ از بعد هویتی آن، ذاتاً یک ایدئولوژی ارضی و قلمروخواهانه است و ناسیونالیسم نئو عثمانی نیزناسیونالیسمی قلمروخواهانه است.
بنابراین از هم اینک می توان عنوان کرد که نواحی تحت تصرف ترکیه در شمال سوریه و کارگزارنش، ولو به صورت دوفاکتو در مدار مرزی ترکیه قرار می گیرند.
راقم این سطور در ابتدای بحران سوریه با نگارش مقاله ای با عنوان " قلمروخواهی سرزمینی ترکیه و ژئوپلیتیک سلفی" بر این اعتقاد بود که سوژه های تکفیری با خلق فضاهای تجزیه شده جغرافیایی در سوریه و عراق در راستای الحاق سرزمینی مناطق تسخیر شده به ترکیه، تلاش می کنند، چرا که بزرگترین مامن و ملجا گروههای تکفیری ترکیه است.
در این راستا میتوان گرایش ایدئولوژیکی گروههای سلفی همراستا با بردار فکری ترکیه در مناطق مرزی عراق و سوریه را مرگ مرزهای کلاسیک سایکس - پیکویی دانست که همیشه تلاش برای تغییر در این مرزها، مطمع نظر ترکیه بوده است.
با این تفاسیر و در چارچوب جغرافیای سیاسی، امنیت ملی ترکها در خوانشی اردوغانی میتواند از نقطهنظر چندین عامل اساسی ارزیابی شود: قلمرو تاریخی، ملیگرایی و ساختارهای دولت.
بنابراین از آغاز بحران در سوریه و برخلاف ادعای اردوغان مبنی بر عدم طمع بر جغرافیای ملی و سرزمینی سوریه، اندیشه تجزیه سوریه و الحاق مناطق شمال سوریه و مشخصاً دو استان حلب و ادلب، در دستور کار دولت اردوغان قرار داشته است.
ترکیه از شروع بحران در سوریه با نقشی متعارض و تناقض نما، ستون فقرات جنبش های تکفیری و مشخصاً جبهه النصره و سپس تحریر الشام و منشا تامین نیروی انسانی، اطلاعاتی، نظامی و لجستیکی این گروه و گروههای تجزیه طلب دیگر مانند فرقه سلطان مراد و نورالدین زنگی بوده و نیک می دانست که فروپاشی رژیم اسد باعث ایجاد مناطقی تجزیه شده است که می تواند این بخش های فاقد قدرت را منتزع و به خاک خود الحاق کند؛ سیاستی که در عراق و در خصوص شهر موصل نیز قابل پیش بینی است.
بنابراین به طور آشکار، اردوغان پس از تصرف حلب توسط تحریر الشام، رسماً نیات قلبی خود را اعلام کرد که پس از تصرف ادلب، حماه و حمص، هدف نهایی گرفتن دمشق است و سپس داعیه دار سلطه تاریخی بر استانهای دیگر سوریه به عنوان بخشی از سنجاق های تاریخی عثمانی شد. فراموش نکنیم، قلمروخواهی جغرافیایی اردوغان بوسیله انگیزه های اقتصادی به حرکت در می آید و این موضوع نیاز به گسترش مرزهای جغرافیایی دارد.
به طور کلی مطامع ترکیه در سقوط حکومت اسد، علاوه بر قلمروخواهی سرزمینی و تصرف همیشگی حلب که در دستور کار ملی گرایان ترک بوده، واجد چند عنصر ذیل است:
-الحاق همیشگی استانهای حلب و ادلب به ترکیه
-پاکسازی شمال سوریه از کردها و یگانهای مدافع خلق به دلیل کرد فوبیای تاریخی ترکیه
-تشکیل حکومتی همسو و دست نشانده که حافظه تاریخی الصاق استان اسکندرون به سوریه را به محاق و فراموشی ببرد
-مطامع اقتصادی ترکیه در کلیت سوریه و دسترسی آسان به بیروت، امان و تل آویو
-ایجاد کریدور اقتصادی بصره- بغداد- حلب – غازی آنتپ
-خلع ید از کنشگری همیشگی ایران در سوریه
از سویی معارضین سوری و به طریق اولی گروه تحریر الشام متاثر از سیاستهای دیکته شده تاکتیکی از سوی کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای، خود را در حد یک هیات اپوزیسیون شیک در آورده که طرفدار آزادی و مخالف استبداد است که نگاهی متکثر به مذهب و اقوام دارد و مالاً این گروه خود را محدود به صیانت از مرزها و جغرافیای ارضی یک سوریه مقتدر می داند،(تغییر پرچم از دو ستاره به سه ستاره، حاکی از همین موضوع است) گرچه آنچه مبرهن است گروه تحریر الشام از چاشنی حمایت سیاسی، نظامی و اطلاعاتی رژیم اسرائیل، ترکیه و آمریکا و نهادهای ذیربط آنها یعنی، موساد، میت و سیا بهره می برد.
محمدرضا عبداله پور، استاد دانشگاه آزاد اسلامی و پژوهشگر ارشد مطالعات خاورمیانه
انتهای پیام/