ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
اعتماد آنلاین: نسترن تصمیم گرفته است به زندگی مشترکش پایان دهد. او سه سال بعد از ازدواجش چنین تصمیمیگرفته است. نسترن با پسرخالهاش ازدواج کرده و حالا میگوید اشتباه بزرگی کرده است.
او درباره زندگی مشترکش میگوید.
دیگر نمیتوانم با شوهرم زندگی کنم. زندگی من و مصطفی روی زندگی همه تاثیر گذاشته است. بیشتر فامیل با هم قهر هستند. اینطور نمیشود. ما باید کاری بکنیم. برای همین تصمیم به طلاق گرفتم.
چون مصطفی من را به خاطر حرف مادرش گرفت و ما به خاطر توافق مادرانمان ازدواج کردیم. مصطفی با زنان دیگر رابطه دارد و من این موضوع را فهمیدم. وقتی به خالهام گفتم، گفت تحمل کن میگذرد!
خانواده مصطفی ثروتمند هستند. چون خالهام مصطفی را مجبور کرده بود طوری که خودش دوست دارد زندگی کند، مصطفی هم لجبازی میکرد و من را اذیت میکرد.
خیلی با هم حرف زدیم. گفتم به اجبار هم که بوده باشد، حالا ما زن و شوهر هستیم اما مصطفی با توهین با من برخورد میکند و چند باری هم گفت اگر شخصیت داشتی در این خانه نمیماندی.
تحمل این وضع زندگی غیرممکن است. من واقعاً آدم بیشخصیتی نیستم که مصطفی با کارهایش به من توهین کند و من هم چیزی نگویم. اینطوری نمیشود.
زندگی خانواده ما به هم ریخته است. پدرم و شوهرخالهام دعوا کردهاند. برادرانم با مصطفی بد هستند. یکی از دخترخالههایم که همسر پسرعمویم است، تحت تاثیر این وضعیت قرار گرفته است. برای همین حالا که مصطفی جسارت ندارد به مادرش نه بگوید، من به کل فامیل نه میگویم.
میدانستم خالهام من را پیشنهاد داده اما نمیدانستم مصطفی مخالف است. او هم چیزی به من نگفت.
او باورش نمیشود. فکر میکند میخواهم او را بترسانم، اما جلسات مشاوره را رفتیم و برگه عدم تفاهم هم صادر شد. فقط مانده تشکیل جسله و صدور رأی که همین روزها اتفاق میافتد.
به خیلی چیزها فکر کردم. میخواهم اگر بشود برای مدتی از ایران بروم تا همه چیز آرام شود و دوباره برگردم.