تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
شاخه : سبک زندگی
لینک : econews.ir/5x3771172
شناسه : 3771172
تاریخ :
پناهیان و دوقطبی‌سازی؛ رطب‌خورده منع رطب کی کند؟ اقتصاد ایران: در خبرها آمده بود که علیرضا پناهیان، واعظ مشهور، گفته است: «من واقعا از ریاست محترم مجلس شورای اسلامی تقاضا می‌کنم برای دوقطبی‌سازی در فضای رسانه‌ای یک مقرراتی در مجلس شورای اسلامی وضع بشود.

ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان

عصر ایران_ هومان دوراندیش: در خبرها آمده بود که علیرضا پناهیان، واعظ مشهور، گفته است: «من واقعا از ریاست محترم مجلس شورای اسلامی تقاضا می‌کنم برای دوقطبی‌سازی در فضای رسانه‌ای یک مقرراتی در مجلس شورای اسلامی وضع بشود. اصلاً انگار این موضوع یک منکری است که معروف شده است. روزنامه‌هایی که با خرج دولت ساخته و پرداخته می‌شوند، از کیهان گرفته تا اطلاعات و جمهوری اسلامی تا هر روزنامه دیگری، این ها حق ندارند بیایند و دوقطبی‌سازی بکنند. به عنوان مثال روزنامه‌ای بگوید که چون فلانی از جناح مخالف است من فقط انتقاد می‌کنم، درِ همچین روزنامه‌ای را باید بست!»

اگرچه انتقادجناب پناهیان به شکل غیرمنتظره متوجه روزنامۀ کیهان است که بسیاری از نخبگان و مردم عادی با آن میانه ای ندارند ولی واقع مطلب این است که پیشنهاد آقای پناهیان از چند جهت قابل نقد و لاجرم ناروا و نامقبول است.

اول اینکه، دوقطبی‌سازی لزوما کار رسانه‌ها نیست بلکه معمولا جامعه‌ای که در وضعیت دوقطبی قرار گرفته باشد، حال و روزش در رسانه‌هایش بازتاب پیدا می‌کند. آیا الان وضعیت سیاسی دوقطبی در ایالات متحدۀ آمریکا زیر سر شبکه‌های خبری سی‌ان‌ان و فاکس‌نیوز است یا این دو رسانه بازتاب‌دهندۀ دوقطبی سیاسی موجود در این کشورند؟

 شاید این دو رسانه‌ و سایر رسانه‌ها کم‌وبیش به دوقطبی سیاسی موجود در آمریکا دامن بزنند، ولی به نظر نمی‌رسد که اصل ماجرا ربطی به رسانه‌های آمریکایی داشته باشد. یعنی اختلافاتی اساسی بین مردم و نخبگان سیاسی ایالات متحده وجود دارد که تعطیلی سی‌ان‌ان و فاکس‌نیوز به هیچ وجه رافع این اختلافات نتواند بود.

  این حرف جناب پناهیان شبیه آن حرف علی مطهری در اواخر دولت اول خاتمی است که گفت اگر همۀ اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را مدتی از جامعه جدا کنند و مثلا در یک باغ از آن‌ها پذیرایی کنند و طی این مدت اجازۀ اظهار نظر سیاسی نداشته باشند، عمدۀ مشکلات سیاسی کشور حل می‌شود. ولی بعدها دیدیم که اکثر اعضای این سازمان را نه در یک باغ که در زندان نگه داشتند ولی مشکلات سیاسی جامعه کمتر که نشد هیچ، بیشتر هم شد!

در جامعۀ ایران اختلافاتی اساسی وجود دارد. قبلا جامعه به دو قطب طرفدار اصلاحات و مخالف اصلاحات تقسیم شده بود، الان دوقطبی رادیکال‌تری جانشین آن شده است که وقایع دی 96 و آبان 98 و اعتراضات سال‌ 1401 به خوبی دلالت سیاسی آن را برملا کرده. حالا این وسط اگر روزنامه‌های کیهان و ایران هم تعطیل شوند، تغییر چندانی در وضعیت موجود پدید نخواهد آمد؛ چون دعوا فراتر از نوشته‌های دو روزنامۀ نه چندان پرخواننده است.

  دوم اینکه، اگر آقای پناهیان با این رویه مخالف است که یک روزنامۀ دولتی یکسره منتقد جناح رقیب باشد، چرا قبلا به این موضوع اعتراض نکردند؟ چرا وقتی که علاوه بر کیهان، روزنامۀ ایران هم در اختیار دولت رئیسی، یعنی در اختیار جناح سیاسی مطلوب جناب پناهیان بود، ایشان از عملکرد یکسره انتقادی این روزنامه‌ها در قبال جناح رقیب انتقاد نمی‌کردند؟

آیا اینکه تازه الان نسبت به عملکرد روزنامه‌های دولتی حساس شده‌اند، دلیلش این نیست که روزنامۀ ایران در اختیار دولت پزشکیان قرار گرفته؟ یا شاید هم آقای پناهیان از صراحت لهجۀ فزایندۀ روزنامۀ جمهوری اسلامی ناراضی است که ایدۀ تعطیلی روزنامه‌هایی مثل کیهان و جمهوری اسلامی را مطرح کرده‌ است.

با این حال معلوم نیست چرا علیرضا پناهیان به روزنامۀ شهرداری تهران اشاره‌ نکرده که در تندروی و کوبیدن نامنصفانۀ چهره‌های جناح رقیب، هیچ کم نمی‌گذارد؟ آیا دلیلش همسویی سیاسی علیرضا زاکانی و علیرضا پناهیان نیست؟

  سوم اینکه، مفهوم دوقطبی‌سازی یک مفهوم کش‌دار است که تعریف حقوقی روشنی ندارد. اینکه مجلس دست به کار وضع قانونی شود برای توقیف روزنامه‌هایی که کارشان دوقطبی‌سازی است، حرفی است که بیشتر به شوخی ماننده است تا حرف جدی! در کجای دنیا چنین قانون مضحکی وضع شده است؟

  "دوقطبی‌سازی" می‌تواند مثل برچسبی باشد که ممکن است بر هر "نقدی" چسبیده شود. در این صورت دیگر هیچ سردبیری جرات نمی‌کند نقدی را علیه این یا آن جناح در روزنامه‌اش مطرح کند چراکه ممکن است آن نقد مصداق "دوقطبی‌سازی" قلمداد شود و روزنامه به باد برود!

 چهارم اینکه، اگر آقای پناهیان مخالف دوقطبی‌سازی است، معلوم نیست چرا خودش سال‌هاست که در این تنور می‌دمد! دوقطبی‌سازی یعنی فروکاستن هویت آدم‌ها به یک ویژگی خاص و نادیده‌گرفتن سایر جنبه‌های هویتی آن‌ها. جناب پناهیان دست کم دو دهه است که در این ار است.

  دوقطبی‌سازی، در معنای غیردموکراتیک کلمه، غالبا حاوی نوعی تقلیل‌گرایی هویتی با هدف تشدید دعوای سیاسی است. آقای پناهیان شاکی است که چرا فلان روزنامه به چهره‌های جناح مخالف "فقط انتقاد می‌کند". او این کار را مصداق دوقطبی‌سازی می‌داند اما خودش هم در مقاطع زمانی گوناگون به بسیاری از چهره‌های جناح مخالف فقط انتقاد کرده است که چرا چنانکه باید ولایت‌پذیر نیستید.

  در واقع صحنۀ سیاسی کشور از نظر علیرضا پناهیان همیشه به دو گروه تقسیم می‌شود: کسانی که ولایت‌پذیرند، کسانی که نه چنین‌اند. و به گروه دوم باید فقط انتقاد کرد؛ فارغ از اینکه چه کسانی در گروه دوم قرار می‌گیرند. یک روز خاتمی و اصلاح‌طلبان، روز دیگر هاشمی و اعتدالیون، دیگرروز احمدی‌نژاد و انحرافیون، و الی آخر. اگر این رویکرد مصداق دوقطبی‌سازی نیست، پس مصداق چیست؟

  آیا تا حالا کسی از علیرضا پناهیان کلمه‌ای در وصف خدمات دولت خاتمی شنیده است؟ چرا پناهیان هیچ ذکر خیری از دولت کارآمد خاتمی نمی‌کند؟ چون او پشاپیش به سهم خودش با دوقطبی‌کردن فضای سیاسی جامعه، تصمیم گرفته است از منتقدان قطب مطلوبش یکسره بد بگوید و در کارنامۀ سیاسی و مدیریتی آن‌ها هیچ حسن و خدمت و عقلانیتی نبیند.

 بنابراین اگر قرار باشد روزنامه‌ها بابت دوقطبی‌سازی تعطیل شوند، منبرهای سیاسی جناب پناهیان هم باید تعطیل شود. یعنی ایشان از این به بعد باید فقط دربارۀ دین حرف بزنند و کاری به کار سیاست نداشته باشند تا فضای سیاسی کشور را بیش از پیش دوقطبی نکنند.

 در واقع باید از آقای پناهیان پرسید چرا ممنوعیت دوقطبی‌سازی فقط باید شامل حال مطبوعات شود و شامل حال روحانیان نشود؟ بگذریم که بسیاری از همین نشریات دوقطبی‌ساز، چنین کاری را با انتشار سخنان پناهیان و پناهیان‌ها انجام داده‌اند.        

 به هر حال از قدیم گفته‌اند رطب‌خورده منع رطب کی کند؟ ولی جدا از این، بد نیست آقای پناهیان لختی با خودش بیندیشد که چرا در مواجهۀ انتقادی با مطبوعات، هیچ راهی جز تعطیلی و توقیف به ذهنش نمی‌رسد؟ آیا توقیف مکرر مطبوعات در چند دهۀ گذشته، گره‌ای از مشکلات کشور باز کرده است؟

   مشکلات کشور در قیاس با سال 1379، چندین و چند برابر شده است. با تجویز یک نسخۀ نادرست، قطعا هیچ دردی درمان نخواهد شد. آدم عاقل کسی است که از تجربه‌هایش درس می‌گیرد. سیستم عاقل نیز باید چنین باشد.