تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
شاخه : فناوری
لینک : econews.ir/5x3758305
شناسه : 3758305
تاریخ :
حکمت روانشناسی باستانی: رومیان و یونیان چگونه به سلامت روان نگاه می‌کردند؟ اقتصاد ایران: مشکلات سلامت روان در جوامع گذشته نیز شایع بود و در مواردی مردم آن دوران بینش‌های درستی درباره این بیماری‌ها داشتند.

ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان

براساس گزارش سازمان جهانی بهداشت، حدود ۲۸۰ میلیون نفر در سراسر جهان به افسردگی مبتلا هستند و حدود یک میلیارد نفر دچار نوعی مشکل سلامت روان هستند.  افرادی که در دنیای باستان زندگی می‌کردند، نیز مشکلات روانی داشتند. مردمان باستان چگونه با مشکلات روانی برخورد می‌کردند؟

همان‌طور که در ادامه به نقل از وب‌سایت کانورسیشن اشاره می‌کنیم، برخی از بینش‌های آن‌ها درباره سلامت روان امروزه همچنان درست است حتی اگر برخی از روش‌های آن‌ها را زیر سوال ببریم.

۱. وضعیت روانی ما اهمیت دارد

مشکلات سلامت روان ازقبیل افسردگی برای مردم دنیای باستان نیز آشنا بود. هومر، شاعر صاحب اثر معروف ایلیاد و ادیسه که حدود قرن هشتم پیش از میلاد می‌زیست، ظاهرا پس از اینکه افسردگی او را ضعیف کرد، از دنیا رفت.

هومر شاعر یونان باستان
هومر، شاعر یونان باستان، از افسردگی رنج می‌برد.

در اواخر قرن پنجم قبل از میلاد، پزشکان یونان باستان متوجه شدند سلامت ما تا حدودی به وضعیت افکار ما وابسته است.

در کتاب پزشکی  اِپیدِمیکس که حدود ۴۰۰ سال پیش از میلاد نوشته شده است، پزشک ناشناسی نوشته است که عادات ما درمورد تفکر ما (و همچنین سبک زندگی، لباس و مسکن، فعالیت بدنی و جنسیت ما) از عوامل اصلی تعیین‌کننده سلامت ما هستند.

۲. مشکلات سلامت روان می‌تواند ما را بیمار کند

در کتاب اپیدمیکس، پزشک ناشناسی یکی از بیمارانش به نام پارمنیسکوس توصیف می‌کند که شرایط روحی او چنان بد شد که دچار هذیان شد و در نهایت دیگر نتوانست حرف بزند. او به مدت ۱۴ روز در بستر بیماری بود تا اینکه درنهایت درمان شد. در کتاب به نحوه درمان بیمار اشاره نشده است.

بعدها، جالینوس پزشک مشهور یونانی (۱۲۹ تا ۲۱۶ پس از میلاد) متوجه شد مردم غالبا به خاطر وضعیت روانی بد خود بیمار می‌شوند: «ممکن است تحت شرایط خاصی، «فکر کردن» یکی از دلایلی باشد که موجب سلامتی یا بیماری شود، زیرا افرادی که هر چیزی آن‌ها را عصبانی می‌کند و به هر دلیلی سردرگم، آشفته و وحشت‌زده می‌شوند، اغلب به این دلیل بیمار می‌شوند و غلبه بر این بیماری‌ها برایشان دشوار است.»

جالینوس همچنین  بیمارانی را توصیف کرد که ازنظر روانی بیمار بودند و برخی به شدت بیمار شده و از دنیا رفتند. مردی پولش را گم کرده بود: «او به مدت طولانی تب کرد. در خواب خودش را مرتبا سرزنش می‌کرد، افسوس می‌خورد و سراسیمه از خواب بیدار می‌شد. درنهایت این افسوس در هنگام بیداری نیز بلای جانش شد. او دچار هذیان و التهاب مغز شد، روان آشفتگی او از حرف‌هایش آشکار بود و تا زمان مرگ در این حالت باقی ماند.»

۳. بیماری روانی قابل پیشگیری و قابل درمان است

در دنیای باستان، مردم راه‌های مختلفی برای پیشگیری یا درمان بیماری‌های روانی داشتند. آریستیپوس فیلسوف که در قرن پنجم قبل از میلاد می‌زیست، به مردم توصیه می‌کرد بر زمان حال تمرکز کنند تا دچار اختلال روانی نشوند: «ذهن خود را روی آن قسمت از روز که در آن مشغول کار یا فکر کردن هستید، متمرکز کنید. فقط زمان حال به ما تعلق دارد و نه گذشته یا آنچه در آینده رخ می‌دهد. زمان گذشته از بین رفته است و مشخص نیست آینده وجود داشته باشد یا نه.»

فیلسوف کلینیانس که در قرن چهارم قبل از  میلاد زندگی می‌کرد، هر زمان متوجه می‌شد درحال خشمگین شدن است، برای آرام کردن خود به سراغ نواختن موسیقی می‌رفت.

پزشکان رویکردهای خاص خود را برای مقابله با مشکلات سلامت روان داشتند. بسیاری به بیماران توصیه می‌کردند سبک زندگی خود را تغییر دهند تا حالت روانی‌شان تنظیم شود. آن‌ها به مردم توصیه می‌کردند ورزش‌های جدید انجام دهند، رژیم غذایی دیگری را دنبال کنند، به سفر دریایی بروند، به سخنرانی‌های فیلسوفان گوش دهند، بازی‌ها و تمرین‌های ذهنی معادل جدول کلمات متقاطع یا سودوکوی امروزی انجام دهند. به عنوان مثال، پزشک کائلیوس اورلیوس (قرن پنجم پس از میلاد) فکر می‌کرد رژیم غذایی سرشار از میوه برای بیمارانی که دچار جنون هستند، مفید است.

پزشکان همچنین به مردم توصیه می‌کردند از داروهای گیاهی استفاده کنند. به‌عنوان مثال، گیاه خربق برای درمان افراد دچار بدگمانی یا پارانویا استفاده می‌شد. گرچه پزشکان باستان متوجه شدند گیاه مذکور می‌تواند خطرناک باشد زیرا گاهی موجب اسپاسم‌های سمی و مرگ بیماران می‌شد.

جالینوس
جالینوس معتقد بود مشکلات روانی ناشی از ایده‌ای است که ذهن را درگیر کرده است.

پزشکان دیگر، مانند جالینوس، نظر کمی متفاوت داشتند. او معتقد بود مشکلات روانی ناشی از ایده‌ای است که ذهن را به شدت درگیر کرده است. او براین باور بود که اگر ایده دردسرساز از ذهن بیمار خارج شود، مشکلات روانی قابل درمان است. او نوشت: «کسی که بیماری‌اش ناشی از افکار او است، فقط با اصلاح ایده نادرستی که ذهنش را فرا گرفته است، بهبود پیدا می‌کند، نه با غذاها، نوشیدنی، پوشاک، مسکن، حمام، پیاده‌روی یا موارد دیگری از این دست.»

جالینوس فکر می‌کرد با جایگزین کردن افکار و احساسات جدید به جای افکار نادرست و منفی، می‌توان به بهبود وضعیت روانی بیماران کمک کرد: «من ترس از دست دادن پول، توطئه سیاسی، مسمومیت یا موارد مشابه را در دل دیگران می‌اندازم تا ذهنشان را از این مسائل منحرف کنم... بسته به علایق هر فرد، در برخی باید خشم نسبت‌به بی‌عدالتی، عشق به رقابت و تمایل به برتری یافتن دیگران را برانگیخت.»

۴. حل مشکلات سلامت روان نیازمند تلاش است

به‌طورکلی قدیمی‌ها معتقد بودند حفظ سلامت روان نیاز به تلاش دارد. اگر مضطرب یا خشمگین بودیم، باید کاری انجام می‌دانیم که احساسات متضاد آن‌ها را برایمان به ارمغان بیآورد. آن‌ها فکر می‌کردند می‌توان با انجام فعالیت‌هایی که با احساساتی که تجربه می‌کنیم، در تضاد هستند، به این هدف دست پیدا کرد.

کائلیوس اورلیوس می‌گفت افراد دچار افسردگی باید فعالیت‌هایی را انجام دهند که موجب خنده و شادی آن‌ها شود، مثلا برای تماشای کمدی به تئاتر بروند. با‌این‌حال، مردمان باستان اعتقاد نداشتند که فعالیت واحدی برای سالم شدن وضعیت روانی انسان کافی باشد و معتقد بودند لازم است تغییری عمده در روش زندگی و تفکر خود ایجاد کنیم.

ازنظر مشکلات سلامت روانی که تجربه می‌کنیم، شباهت‌های زیادی با اجداد باستانی خود داریم و حتی اگر امروز از روش‌ها و داروهای مختلفی برای مقابله با آن‌ها استفاده می‌کنیم، به‌نظر می‌رسد خیلی از باورهای آن‌ها در ۲۰۰۰ سال پیش درست بوده باشد.