تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
شاخه : سبک زندگی
لینک : econews.ir/5x3748898
شناسه : 3748898
تاریخ :
روایت بهبود‌یافتگان اعتیاد از تجربه بلعیدن مواد! اقتصاد ایران: روزنامه اعتماد گزارشی منتشر کرده است که بهبود‌یافته‌های اعتیاد، از تجربه بلعیدن مواد می‌گویند.

ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان

روزنامه اعتماد گزارشی منتشر کرده است که بهبود‌یافته‌های اعتیاد، از تجربه بلعیدن مواد می‌گویند.

بلعیدن بسته‌های کوچک مواد اعتیاد‌آور، یکی از روش‌های قاچاق است که حدود ۷‌دهه در ایران قدمت دارد . از نیمه دهه ۱۳۳۰ و با جرم‌انگاری اعتیاد، معتادان محکوم به حبس، با بلعیدن بسته‌های تریاک، شیره، هرویین یا حشیش، مواد مخدر را پنهانی به داخل زندان می‌بردند . از اواخر دهه ۱۳۶۰ با آغاز قاچاق مواد افغانستان از خاک ایران، جابه‌جایی مواد از طریق بلعیدن در مبدا و دفع بسته‌ها در مقصد، به یک شغل تبدیل شد . این شغل هنوز هم در ایران رایج است ...

یونس، صاحب یک کمپ ترک اعتیاد در مشکین‌شهر است که شامگاه شنبه 20 مرداد 1403، عمر پاکی از اعتیادش به 4555 روز رسید . یونس، هم خودش تجربه بلع مواد بسته‌بندی شده دارد و هم دو نفر از بچه‌های ساکن در کمپش؛ احمد 46‌ساله و حامد 37‌ساله، در دوران اعتیادشان بارها به حبس رفته‌اند و در ساعات پایانی هر مرخصی، مواد بسته‌بندی شده بلعیده‌اند تا در اولین روزهای زندان، هم خودشان خماری نکشند و هم فروش مازاد به هم‌بندی‌ها، کمک خرج ایام حبس باشد .

احمد، از اولین تجربه‌اش برایم تعریف می‌کند؛ وقتی در مرخصی حبس و چند ساعت قبل از بازگشت به زندان، طبق همان روشی که از دوستان هم‌بندش یاد گرفته بود، چند تکه نایلون روی هم خواباند و 2.5 گرم هرویین را به آرامی روی نایلون ریخت و چهار طرف تکه‌های نایلون را به هم پیچید و زیر درز هر لایه، آتش فندک گرفت و لبه ورق‌های نایلونی، مثل چسب به هم چسبید . نتیجه کار، بسته‌ای به اندازه یک بند انگشت بود . بسته بندانگشتی، دو ساعت در یک کاسه آب غلت خورد تا نشت و منفذش معلوم شود . ... احمد، در پایان اولین مرخصی حبس، با معده پر از 5 گرم هرویین به زندان برگشت .

« اولین‌بار، اضافه موادم رو به 10 نفر از هم‌بندی‌ها فروختم . 4 بار رفتم زندان، هر بار توی مرخصی‌ها همین طوری مواد جاساز می‌کردم . بسته‌های کوچیک به اندازه یه لقمه غذا . یک یا دو روز طول می‌کشید تا بسته‌ها بیرون بیان (دفع بشن) با همین کاسبی توی زندان، ماشین خریدم . »

بعد از دومین مرخصی، احمد یک « انباری » کارکشته شده بود . جسارت به جای ترس نشسته بود و هر بار، تعداد بسته‌هایی که می‌بلعید بیشتر می‌شد . یک بار هم ریسک کرد و بسته‌ها را با نخ نسوز به هم گره زد و سر نخ را دور دندانش گیر انداخت و بسته‌ها را یکجا بلعید تا زحمت دفع نداشته باشد و به محض ورود به بند، بسته‌ها را مثل تن مار از معده‌اش بیرون بکشد که مامور زندان، در همان ورودی اول و زمان بازرسی بدنی، شک کرد و دستور اندوسکوپی معده داد . وقتی عکس مربع‌های چسبیده به دیواره معده احمد روی مانیتور اندوسکوپی افتاد، قاضی حکم به سه سال حبس اضافه داد ولی احمد دیگر چیزی برای باختن نداشت . تا آخرین مرخصی حبس، رکورد بلعیدنش تا 25 بسته هم رسید؛ 25 بسته یک گرمی شیشه و هرویین ...

حامد، سه بار با معده پر از بسته‌های هرویین از کشور خارج شد . حامد سفرهای تفریحی‌اش را بعد از حبسش رفت؛ زمانی که پرونده کیفری‌اش مختومه شده بود . حامد در اولین مرخصی حبس، 4 گرم بلعید؛ 4 بسته یک گرمی هرویین . در همین مرخصی‌های حبس، در جاسازی مواد به آن حد از مهارت رسید که اواخر حبس، تعداد بسته‌ها، وزن و تنوع موادی که می‌بلعید و به داخل زندان می‌برد، معادل موجودی یک خرده‌فروش حرفه‌ای بود.

«اولین‌بار که اومدم مرخصی، هرچه بچه‌ها توی زندان بهم یاد داده بودن رو اجرا کردم؛ اندازه هر بسته چقدر باشه، چند گرم باشه، چطور آب‌بندی بشه، چطور شعله فندک زیر پلاستیک بگیرم، چطور برای محکم کاری به سر گره‌ها نخ بپیچم ... هر بسته‌ای که آماده می‌شد، می‌زدم توی عسل که هم راحت‌تر قورتش بدم و هم راحت‌تر سُر بخوره و بیفته توی معده . »

حامد در مرخصی‌های حبس بی‌خیال ترس شد. ترس برادر مرگ بود . انگار اگر می‌ترسید، درز بسته‌ها زودتر می‌پکید و عرقش زودتر در می‌آمد و زودتر لو می‌رفت و افسر نگهبان، زودتر شک می‌کرد که امعا و احشایش را هم شریک جرم کرده است . حامد 15 بار به مرخصی حبس آمد و غیر از بار اول که برای دست‌گرمی بود، دفعات بعد هر بار رکورد جدیدی برای جاسازش ثبت کرد . مرخصی‌های آخر، وزن جاسازش به 20 گرم رسیده بود؛ 20 بسته یک گرمی شیشه، متادون، هرویین، شیره، تریاک .

« نمی‌تونستم بترسم . هم خودم باید مواد می‌زدم و هم باید سفارش بچه‌های بند رو می‌بردم . توی زندان، پول نداشتم و برای خرج روزانه، از بچه‌های بند قرض می‌گرفتم و ناچار بودم قرضم رو صاف کنم . بهترین شیوه پس دادن قرض توی زندان، فروش مواد بود چون هر گرم رو 5 برابر قیمت بیرون می‌فروختم . من بسته‌های کوچیک درست می‌کردم . بسته‌های یک‌گرمی . شیره و تریاک، سفت بود و قورت دادنش سخت‌تر بود ولی شیشه و هرویین نرم بود . باز شدن آب‌بندی یک یا دو بسته، خطری نداشت . باز شدن یک یا دو بسته، یعنی آزاد شدن دو گرم هرویین داخل معده‌ام . (با خنده می‌گوید) من مصرف موادم خیلی بیشتر از دو گرم در روز بود . بسته‌های بزرگ خطرناک بود . بسته 4 گرمی و 5 گرمی خطرناک بود چون اگه آب‌بندی بسته باز می‌شد، 5 گرم هرویین یا شیشه توی معده‌ات رها می‌شد و درجا می‌مردی ... »

حامد فقط یک بار ترسید؛ بار اولی که مسافر خارج بود و از شر زندان آزاد شده بود و می‌خواست طعم آزادی را بچشد . گره آب‌بندی 5 بسته یک‌گرمی هرویین را به نخ بی‌رنگ پیچید و نردبانی از کیسه‌های نایلونی بند انگشتی را بلعید و انتهای نخ را دور دندان‌های عقبش گیر انداخت . این شیوه در ادبیات معتادانی که تجربه حبس و زندان دارند، به « آویز » معروف است .« بچه‌ها گفتن اگه موقع خروج ازکشور گیر افتادی، آویز رو سریع بکش تا همه بسته‌ها از معده‌ات بیرون بیاد.»

یونس می‌گوید آدم ترسو هیچ‌وقت گرفتار مواد نمی‌شود و آدم ترسو هیچ‌وقت « انباری» نمی‌شود. تجربه یونس، معصومانه‌تر از احمد و حامد بود . یونس فقط یک بار «جاسازی » زد؛ 17 سال قبل و در دوره اعتیادش، به دلیل پرداخت نکردن مهریه 60میلیون تومانی بازداشت شد و قبل از ابلاغ رای قاضی از دادسرا فرار کرد و بعد از خرید و بسته‌بندی و بلعیدن 5 بسته یک گرمی شیشه و هرویین، به دادسرا برگشت تا به حبس 40 روزه برود .« توی اون 40 روز حبس، من با این 5 گرم مواد، شاه زندان بودم.»