از این جهت است که نام اهل بیت وحی به ویژه پنج تن آلعبا با عناوین مختلف در کتب مقدس تورات و انجیل به ثبت رسید. خداوند نیز بر بشریت موهبت کرد و این انوار مقدس را در یک بازۀ زمانی 250 ساله به صورت جسم مادی وارد دنیا کرد، اما مردم در قبال ایشان نه تنها رفتار صحیحی نداشتند، بلکه از عترت فاصله گرفتند و بلکه اهل عترت را با ترفندهای مختلف به شهادت رساندند.
اما وجود مقدس امیرالمؤمنین علیهالسلام به عنوان برترین وصیّ پیامبران که به دلیل شأن و فضیلت بالایشان، از همان ابتدای صدر اسلام مورد تمجید و تکریم رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، در اواخر عمر شریفشان و پس از مراسم حجةالوداع، امیرالمؤمنین علیهالسلام را به امر خداوند بهصورت رسمی به عنوان خلیفۀ خویش معرفی کرد و فضائلی قرآنی را به ایشان نسبت داد که تا پیش از این و در طول رسالتشان به صورت جسته و گریخته به امت خویش بیان کرده بود، اما متأسفانه امت اسلام اندک مدتی پس از وفاتشان، عهد خود شکستند و فاجعهای رقم زدند و با اهل بیت پیامبر چنان رفتاری کردند که هیچ امتی با پیامبرش چنین نکرده بود.
این فاجعه همان ماجرای سقیفه بود که طی آن، امت به اجماع رسیدند منسب خلافت را از امیرالمؤمنین علیهالسلام بگیرند و آن را به دیگری دهند و در این بین، هر آنکه با این نظر مخالفت کند، با بدترین شکل ممکن با او برخورد کنند؛ لذا حتی به آن حضرت رحم نکردند، خانهشان آتش زدند و به همسرش که همان دخت نبی اکرم بود، جسارت کردند، جسارتی که منجر به شهادت آن بانوی بزرگوار شد. سپس دست ایشان را بستند و برای بیعتی اجباری به مسجد بردند. در نهایت اینکه امیرالمؤمنین علیهالسلام با آن همه افتخاراتی که برای امت اسلام رقم زد و با آن همه فضائل قرآنی به مدت 25 سال خانهنشین شد و تمام این مسائل اولین ضربۀ سخت امت بر پیکر امام عالم بود.
اما 25 سال بعد که امت اسلام تا حدی متوجه خطای خویش شد و سنتهای پیامبر صلی الله علیه و آله را به واسطۀ سیاستهای نابخردانۀ سردمداران جامعه در آستانۀ نابودی دید، دست به دامان امیرالمؤمنین علیهالسلام شد تا او زمام خلافت را در دست بگیرد و آن حضرت نیز علیرغم عدم میل باطنی، این منسب را پذیرفت. اما همان امتی که یک بار درب خانۀ امیرالمؤمنین علیهالسلام اجتماع کردند، خانۀ ایشان آتش زدند و خلافتشان را غصب کردند و بار دیگر چند سال بعد نزد خانۀ ایشان حضور یافتند تا خلافت را به ایشان واگذار کنند، به دلیل آنکه منافع خویش را به واسطۀ سیاستهای عادلانۀ علوی در خطر دیدند، مجدداً با دست به یکی کردن با دشمنان آن حضرت، سه جنگ را تحمیل آن حضرت کردند و در این مسیر یاران با وفای ایشان را به شهادت رساندند.
این سه دسته همان ناکثین یا عهدشکنان به سردمداری طلحه و زبیر، قاسطین یا رویگردانان از حق به سردمداری معاویه و نیز خوارج یا خارجشدگان از دین به سرکردگی عبدالله بن وهب بودند. این رویدادها نیز هر کدام ضرباتی بر پیکر امیرالمؤمنین علیهالسلام بود که البته در هر بار با پیروزیهای امام همراه بود.
اما آخرین ضربه بر پیکر امیرالمؤمنین علیهالسلام در پایان عمر 4 سالۀ زمامداری آن حضرت بود؛ آن زمان که با توطئه منافقان و خوارج سناریوی شهادت ایشان نوشته شد. نهایت اینکه در سحرگاه روز 19 ماه رمضان، امیرالمؤمنین علیهالسلام در حال نماز با شمشیر ابنملجم لعنةالله علیه مورد حمله قرار گرفت و فرق ایشان شکافته شد و دو روز بعد در 21 رمضان به آرزوی خویش یعنی شهادت دست یافت.