مراسم دیدار شاعران با مقام معظم رهبری سنتی است که هر ساله در نیمه ماه مبارک رمضان و در شب میلاد مبارک کریم اهل بیت(ع) برگزار میشود. در دیدار امسال که اجرای آن را مرتضی امیری اسفندقه برعهده داشت، شاعرانی چون علیرضا قزوه، یوسفعلی میرشکاک، علی موسوی گرمارودی، ناصر فیض، مصطفی محدثی خراسانی، محمدمهدی عبدالهی، محمدجواد شرافت، بلرام شکلا، احمد شهریار، قادر طهماسبی، قادر طراوتپور، فائزه زرافشان، حسین خزائی، محمد خادم، علیرضا نورعلیپور، ولیالله کلامی زنجانی، علیمحمد مؤدب، میلاد عرفانپور و ... حضور داشتند. جمعی از شاعران تازهترین اشعار خود را در این مراسم قرائت کردند که بخشهایی از آن را میتوانید در ادامه بخوانید و ببینید:
یوسفعلی میرشکاک تازهترین سروده خود در وصف حضرت زهرا(س) را به پیشگاه بانوی دو عالم تقدیم کرد:
دین و دنیای توأمان زهراست
از زمین بگذر، آسمان زهراست
سرو آزاد نقشبند ازل
غایت سیر این جهان زهراست
هرچه بینی از او نشان دارد
برترین شاه بینشان زهراست
روح اردیبهشت و فروردین
ماه مرداد جاودان زهراست
قوس در خدمت اشارت اوست
که روانبخش و جانستان زهراست
بهتر و برتر از هزار امام
اوصیا را نگاهبان زهراست
خنده از اوست گریه در پی او
ابر بارانی گران زهراست
شاهد کربلا و هرچه شهید
حجت صاحبالزمان زهراست...
مهرداد مهرابی، از شاعران جوان کشور، غزلی را در این دیدار به محضر مبارک امام حسن(ع) تقدیم کرد که به این شرح است:
شمشیر تو در نیام گُل کرد
از صلح تو صد قیام گل کرد
نام تو به جلوه تا درآمد
معنای تمام و تام گل کرد
تأثیر نداشت بی تو مرهم
در سایهات التیام گل کرد
تا عطر تو بین باغ پیچید
هر شاخه به احترام گل کرد
تصویر سخاوت خداوند
در آینه امام گل کرد
هنگام خیال روی و مویت
منظومه صبح و شام گل کرد
در ساحت مستعد یادت
هر دانه نهاد گام، گل کرد
الهام گرفت حُسن از تو
عشق از تو گرفت وام، گل کرد
در سایه مهر تو شگفتا
گل کرد جهان تمام، گل کرد
هر بار که خوار طعنه دیدی
تنها به لبت سلام گل کرد
صبر تو صلابت تو ای مرد
در آینه قیام گل کرد
ای جرأت محض در ید تو
آن بیرق سرخ فام گل کرد
فائزه زرافشان:
زنم که آینهگی حُسن انتخاب من است
زبان مادریام شعر بی نقاب من است
به لمس شاپرکی تازه میشود جانم
خمیدن قد گلبوتهای عذاب من است
همین تبسم آرام، چای عطرآگین
همین نشاندن گل کار پر صواب من است
همین حضور، همین از نفس نیفتادن
به روز واقعه معنای انقلاب من است
سوال میکنی از حاصل صبوریهام
و خندههای خوش کودکم جواب من است
منم که دیده به فردای روشنی دارم
و چشم کودک من سوی آفتاب من است
منم که میشکفم در زلال پاکیها
که خوار چشم همه دشمنان حجاب من است
الهام صفالو:
دستاس عالم است به دستان مادرم
میچرخد عاشقانه به فرمان مادرم
عمری زمین و هر چه در آن هست و آسمان
هر یک نشسته گوشهای از خوان مادرم
ما با دمش میان عدم قد کشیدهایم
هستی شروع شد به فراخوان مادرم
از همرهان سست عناصر دلش گرفت
شیر خداست آینهگردان مادرم
با چادر سیاه خود احرام بستهام
یعنی منم همیشه مسلمان مادرم
در سیل پر تلاطم موج نگاهها
دل بستهام به ساحل چشمان مادرم
هر بار گم شدم، همه جا از پیام دوید
اخمی به من نکرد، به قربان مادرم
رد کرده ماه و سال و هزاره را
قد بلند و مهر فراوان مادرم
از روضههای تلخ مدینه گذشتهام
سر مینهم دوباره به دامان مادرم
بلرام شکلا از هندوستان:
ایران من عزیزتر از جان من سلام
تهران من سلام و خراسان من سلام
هم ریشهای سلام بر آب و به خاک تو
هم شیرهای برادر هم خوان من سلام
بر شاخه درخت بهشتی نشستهای
گرم سرود، مرغ خوشالحان من سلام
بر لحن بلبلان گلستان فارسی
گلهای من کنند ز بستان من سلام
رنجیده از ددان همه جوییم آدمی
عرفان تو قوی است چو عرفان من سلام
من طوطیام ز باغ و گلستان جان هند
ای آرزوی قند فراوان من سلام
مهمان تو شدم دو سه سالم قبول کن
تو میهمان من شو و چشمان من سلام
سیداحمد حسینی از پاکستان:
ما شاعرها که اهل بیتیم همه
در باغ بهشت اهل بیتیم همه
گفتم بیتی بیوت خواهد بخشید
مداح کریم اهل بیتیم همه
***
زبان تیشه صدا زد که بیدرنگ برون آ
شرار خفته کمی سعی کن ز سنگ برون آ
بیا که آهوی مطلب بود به دشت قناعت
ز بیشههای تگ و تاز چون پلنگ برون آ
نظر به هرچه کنی رنگ اعتبار ندارد
به چشم بسته ز دنیای آب و رنگ برون آ
چنان به مردم عالم به سر ببر که به هر دم
کمی به صلح به سر کن کمی به جنگ برون آ
مقام ماندن ما نیست این جهان خرابی
از این شکسته کمانخانه چون خدنگ برون آ
افشین علا:
بنشین شبی به خلوت خود در حضور خویش
روشن کن آسمان و زمین را به نور خویش
طوفان اگر گرفت تو کشتی نوح باش
رو کن به وقت خشم چو موسی به طور خویش
گم گشته تو در تو نهان است و غافلی
در غیبتش بکوش برای ظهور خویش
دلخوش به صید ماهی دریا مشو که تور
گاهی شود اسیر گرههای کور خویش
تا بگذری ز دره صعبالعبور عمر
از خود پلی بساز برای عبور خویش
اقلیم توست ملک سلیمان چرا شدی
قانع به سعی و همت کمتر ز مور خویش
از گور خفتگان به تغافل گذر مکن
داری عبور میکنی از سنگ گور خویش
قادر طهماسبی(فرید):
ایران سرفراز ایران سربلند
ایران پاکباز ایران هوشمند
هرچند داغداری و هرچند خستهدل
هرچند سوگواری و هرچند دردمند
تا دشمن حسود تو از خشم جان دهد
با دوستان سوتهدل خود بگو بخند
خوش باشی ای فلات شهیدان که دیر نیست
دستان شرقی تو بت غرب بشکنند...
قادر طراوتپور نیز شعر خود را با یادی از شهیدان هوشنگ و امید خوب، پدر و فرزندی که در حرم شاهچراغ به شهادت رسیدند، آغاز کرد:
اگر مانند هیزم تن به خاکستر شدن دادم
چه غم، آویشن کوهی نخواهد رفت از یادم
نیاکانم درختان اسیر زاگرس بودند
شکوفا میشوند با هر درختی روح اجدادم
ندارد هیچ باغ و باغبانی بر سرم منت
که من مثل بلوط کوهی از هر منت آزادم
که بود آن بوته خواری که از من دستگیری کرد
در آن ساعت که از رهکورههای کوه افتادم
چرا اندیشه دریا نباشد در دل و فکرم
که یادم هست از پهلوی سنگ خارهای زادم
که در چشم گیاهان بیابان گریه ابرم
که در گوش درختان کویری زوزه بادم
غرور بی کران لحظه آتشفشانت را
به هر کوهی که در این سرزمین دیدم، خبر دادم
کسی از سوی کوهستان مرا فریاد زد گویی
که پژواک صدای خود رسید آخر به فریادم
علاقهمندان برای دریافت ویدئوهای بیشتر از مراسم دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب میتوانند به اینجا مراجعه کنند.