به گزارش خبرگزاری اقتصادایران ، میان شلوغی بازار با آنهمه کیسه خرید که انگشتانمان از سنگینیشان گزگز میکند ما را تا راسته چرخخیاطی فروشها میکشاند. آنوقت سرصبر و حوصله قیمت میگیرد و از کاراییشان میپرسد. لیست جهزیهام را بالا و پایین میکنم. نه میبینم و نه یادم میآید که من چرخ خیاطی خواسته باشم. اما مادرجان همچنان درباره اینکه کدام زیکزاکی میدوزد و کدام سردوزی میکند حسابی چانهاش با آقای فروشنده گرم شده است. از درد پاهایم به چهارپایه کنار مغازه پناه میآورم و مینشینم. توی حال و هوای خودم هستم که میپرسد: «آبیش قشنگه. اما اگه صورتیش رو برداریم با وسایل آشپزخونه ست میشه!» نفسم را با صدا بشیرون میدهم و میگویم:«وای مامان من که از خیاطی فقط سوزن نخ کردن بلدم چرخ خیاطی آخه به چه کارم میآد. بیخیال شو نمیخوام!» چشم غرهای نثارم میکند تا حساب کار دستم بیاید.
لازم به گفتن حرفی نیست از صبح بعد از هر نمیخواهمی که گفتم یک چشم غره نثارم کرده و جمله بیمعنیای را تکرار کرده:« میخواهی جلوی خانواده شوهرت سکه یه پولم کنی؟! میخواهی بگن کمو کسری داشت تو خونش. خجالت نمیکشی دخترهای فامیل بیان جهاز برون و ببینند ازشون کمتر داری؟!» نمیدانم جهیزیهام را باید برحسب نیاز خودم و همسرم تهیه کنم یا سلیقه دخترهای فامیل و خانواده شوهر هم در آن دخیل است؟! آخر وقتی گفتم چایساز و سماور نمیخواهم پای دخترهای فامیل را کشید وسط. وقتی به اتوپرس و جارو شارژی نه گفتم خانواده شوهرم را کوبید توی سرم وقتی هم گفتم این همه ظرف را میخواهم چه کنم... بماند!
آخرین تلاشهایم را برای نه گفتن میکنم اما مرغ مادرم مادرزادی یکپا دارد و بس! دلم نمیخواهد برای وسیلهای که قرار است گوشه خانهام خاک بخورد پدر و مادر بروند زیرفشار قرض و قسط تا همین حالا هم تا خرخره خرج برای خودشان تراشیدهاند. مادر قابلیت همه چرخخیاطیها را که میشنود دست آخر رو به آقای فروشنده میگوید:« یه چیز خوب میخوام. آخه میدونید برای جهیزیه است میخوام آبروی دخترم جلوی فامیل حفظ بشه!» جهیزیه انگار اسم رمزی میشود که آقای فروشنده دست روی گرانترین و مارکترین جنس مغازهاش بگذارد و جیبمان را خالی کند!
وسایل غیرضروری اما لازم برای چشم و هم چشمی!
همیشه از پرتوقعی عروسخانمها شنیده بودیم اما چشم و همچشمیهایی که خانوادهها را برای خرید جهیزیه در رقابت قرار داده صدای عروسخانمها را هم درآورده. سنتهای غلط و سختگیرانه بعضی از ما که رفته رفته به عرف و عادت تبدیل شده. شاید خیال ازدواج و زندگی مشترک را از سر خیلی از دختران و پسران مجرد انداخته باشد! خدانکند یخچال جهیزیه دختر خانومی فلان مارک نباشد یا رنگ پلوخوریهایش با سرویس قابلمه ست نباشد آنوقت است که اهل فامیل چه دور و چه نزدیک سریع وارد عرصه میشوند و دهان به دهان میچرخانند که:« بیچاره چه جهیزیهای! حداقل چند تکه لوازم درست و حسابی نداشت!» حالا حرف و حدیثهای مراسم جهازبرون و دنگ و فنگهای سیاهه کردن جهیزیه بماند. اصلا یعنی که چی یکجین و اندی کارگاه گجت هجوم بیاورند خانه عروس و وجب به وجب وارسی کنند که چه دارد و چه ندارد. یا اگر اسب پیشکش است که سیاهه کردن و دندان شمردن ندارد!
جهزیههایی که به نیت رو کم کنی خریده میشود نه خوشبختی!
زرق و برق جهیزیه نوعروسها و رقابت خانوادهها در این امر از چشم مهربان و نکتهسنج پدر و رهبر معظممان دور نمانده و ایشان در حواشی مراسم عقد زوجین بارها نصیحتهای پدرانه خود را به گوش خانوادهها و عروس و دامادها رساندهاند:« خانوادهها روی چشمو همچشمی جهیزیه را برای خودشان یک معظل میکنند. بعد از اینکه این معظل را خودشان به نحوی تحمل کردند. تازه نوبت دیگران است که رنج این معظل را ببرند. برای خاطر اینکه وقتی شما در جهیزیه دخترتان این همه وسایل درست کردید. بعد کسانی که دیدند تکلیف آنها چیست؟! این چشمو هم چشمیها آخر به کجا خواهد رسید؟! این همان مشکلاتی است که درست خواهد شد. اسلام میخواهد اینها نباشد. بعضیها سعی میکنند برای جهیزیه بزنند روی دست همه قوم و خویشها و آشناها و همسایهها که این غلط است.»
عزتی که با جهیزیه خریدنی نیست!
بی شک جهیزیه عضو جدایی ناپذیر هر ازدواج و زندگی مشترک است اما شاید دیگر نتوان در تعریف آن گفت وسایل مورد نیازی که خانواده عروس برای شروع زندگی مشترک زوجین فراهم میکنند. در تعریف و توصیف جدید آن باید نوشت معیاری برای سنجش عیار عروس خانوم! یعنی هر چه جهیزیه بیشتر عروس هم با عیار تر و با ارزشتر!
پای صحبتهای «مهدی ناجی عظیمی»؛کارشناس خانواده و زوج درمانگر نشستهایم تا برایمان از ابعاد این معظل بگویند. اینکه چرا بعضی از خانوادهها میخواهند عزت و احترام دخترشان را با جهیزیه پر زرق و برق ثابت کنند.
ناجی عظیمی میگوید:« تصور اشتباهی وجود دارد که جهیزیه گرانقیمت نشانه احترام و ارزشمندی است. یعنی هرچقدر جهزیه سنگینتری را برای دخترشان فراهم کنند عیار و ارزش آن را بالاتر میبرند. این افراد با به رخ کشیدن مارک و قیمت وسایلشان میخواهند به دیگران ارزششان را ثابت کند. در واقع میخواهد به بقیه بگویند ببینید که ما آدمهای ارزشمند و محترمی هستیم! احترام، ارزشمندی، علاقمندی، ملاکهایی هستند که از دورن معنا دارند اما ما با ابزارهای بیرون میخواهیم آن را محقق کنیم. در نهایت زمانی که این ابزارهای بیرونی از بین برود. آسیب بسیار زیادی به ما وارد میشود. برای اینکه مثل دیگران به دام این رسم اشتباه نیفتیم باید از خودمان این سوال را بپرسیم که اگر جهیزیه من معمولی باشد آیا آدم ارزشمندی نیستم یا نمیتوانم زندگی موفقی را شروع کنم؟ جهیزیه سنگین نشانه احترام و ارزشمندی نیست بلکه صفتی است که به شکل مصنوعی و مکانیکی در روابط ایجاد میشود مثل کسی که اطرافیانش فقط به دلیل پولی که دارد به او احترام میگذارند نه بخاطر خودش! »
برتریتان را با جهیزیه ثابت نکنید!
اگر دخترهای فامیل فلان مارک ظرفشویی را دارند و شما دلتان میخواهد چیزی بهتر و نامدارتر از آنها داشته باشید چیز عجیبی نیست یک میل ذاتی است به نام برتریجویی که به گفته این کارشناس خانواده نباید به آن این چنین پاسخ داد. چرا که این پاسخ غلط باعث میشود کمکم ابعاد اصلی زندگی در حاشیه قرار بگیرد. امروز مارک لباس، فردا مارک جهیزیه، روز بعد مدل ماشین و....
مهدی ناجی عظیمی مسئله را اینطور برایمان روشن میکند: «انسانها به صورت ذاتی میل به برتریجویی دارند یعنی دوست دارند از دیگران بالاتر باشند. جهیزیه گرانقیمت و مارک هم یکی از نمودهای تلاش برای برتریجویی از دیگران است. اما این یک پاسخ مصنوعی به این میل و نیاز است چرا که آن را در قالب جهیزیه و مسائل مادی قرار میدهند. درست است که انسان ذاتا میخواهد طعم برتری را بچشد اما راه و مسیری که انتخاب میکند بسیار اهمیت دارد. هرچقدر از فضای مادی به این مفهوم ذاتی برسیم آسیب بیشتری خواهیم خورد!»
برندهایی که ضامن خوشبختی نیستند!
البته شاید همیشه اینطور نباشد که خانوادهها برای برتریجویی و چشمو همچشمی هزینه سنگینی را به پای جهیزیه بپردازند. کمالگرایی برخی خانوادهها برای انجام یک کار بیعیب و نقص آنها را به این سمتو سو میکشاند. حتی اگر اینطور باشد. به فرموده رهبری رنج دیگران را زیاد میکنند و ازدواج را برای زوجین دیگر سخت اما در مواجهه با این کمالگرایی باید چه کرد؟!
این زوج درمانگر در پاسخ میگوید:« یکی دیگر از علل روانشناختی این موضوع بحث کمال گرایی است. به تعریف ساده یعنی چیزی را در حد متوسط قبول نداشته باشیم و آن را در حد ایدهآل بخواهیم. این مفهوم نیز به اشتباه در مسائل مادی به کار گرفته میشود. اما باید در کنار همه این مسائل به این بیاندیشیم که زمانی که ما به خواستهمان رسیدیم و کاری را با روحیه کمالگرایی انجام دادیم چه آوردهای برایمان دارد. مثلا اگر جهیزیه سنگینی را خریدیم این جهیزیه چقدر به خوشبختیمان کمک میکند. چقدر باعث میشود رابطه عاطفی بهتری را به خاطر آن با همسرمان داشته باشیم؟! آیا اینکه ما از فلان برند استفاده کنیم برای وسایل خانهمان محبت بیشتری خواهیم داشت یا برند دیگر عشق و علاقه و سلامت روابطمان را تضمین میکند؟!»
زرق و برق جهیزیه بهترین عروس عالم!
درباره جهیزیه گفتیم و شنیدیم اما در وصف اینکه جهیزیه فقط وسایل مورد نیاز زندگی است و ارج و احترامی برای عروسخانم به همراه ندارد همین بس که بهترین عروس عالم جهیزیه سادهای را به خانه بخت برد با اینکه زنی با او در ارزش و جایگاه برابری نمیکند. او سیده زنان العالمین است و جز مختصری جهیزیه ندارد!
*برای مطلع عشق!
راستی زیر بنای همه این پدرانه ها، از کتاب مطلع عشق است؛ مجموعهای گردآوری شده از حرف و حدیث های جلسات خطبه عقدِ جوانان خوشبختی که خطبه خوان زندگی آنها رهبرشان بوده است. ما هم هر هفته همراه شما میهمان کلام شیرین و نصایح پدرانه اش میشویم.