تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
شاخه : سبک زندگی
لینک : econews.ir/5x3478777
شناسه : 3478777
تاریخ :
رونمایی ازکتاب مادرانه ای به نام «سررشته» اقتصاد ایران: نویسنده جوان مادرانه می‌گوید:« متاسفانه می‌بینیم به مادرها می‌گویند محراب عبادت تو همین زمین بازی با فرزندانت است! این را قبول داریم که با مادر شدن، وقت خانمها محدود می شود و اگر یک مادر، مسیر فرزند آوری را به سلامت طی کند، خود یک کارخانه آدم سازی است و واقعاً معبری برای سلوک. اما اینکه تلاش نکند و اصلا حسرت این را هم نداشته باشد، این نگران‌کننده است.»

ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان

گروه زندگی_هانیه ناصری:  عصر یک روز از آخرین روزهای سال ۱۴۰۱ راهی خیابان های شلوغ پایتخت می‌شویم. خیابان هایی که این روزها شلوغی اش  به بهانه آمدن عید و خانه تکانی مغازه ها، با تابلو دوست داشتنی حراج، صد چندان شده است! مقصد میدان انقلاب است و روبروی سر در اصلی دانشگاه تهران. همان سر در  قدیمی، که ۵۰ تومانی های دورانی نه چندان دور،  تصویرش را در ذهنمان ماندگار کرده است. قرار است پاتوقمان کتابستان باشد.  یک مجموعه جذاب از کلی یار مهربان با جلدهایی رنگارنگ و عناوینی جور واجور! و ما شاهد رونمایی از مجموعه ای مادرانه به نام «سررشته» باشیم.  مجموعه ای که نویسنده ای مادر و جوان به نام «مژده پورمحمدی»، به قول خودش آن را مرتکب شده است!

* جای تعجب نیست، این‌جا مادرانه است!

داخل کتابستان مثل هر پاتوق دیگر، چیدمانی منظم از  صندلی‌های چوبی و میزهایی که با گلدان‌های قرمزِ شفاف و برگ‌های سبزِ نُقلی تزیین شده اند به چشم می خورد. با این اوصاف، تصورتان از کتابستان باید محیطی آرام باشد، با یک دنیا کتاب که قرار است در میانشان چرخ بزنید، انگشتانتان را میان چیدمان و ترتیبشان بگذارید، نظمشان را برهم بزنید، هرچند تا که می‌خواهید برای کتابخانه شخصی خودتان انتخاب کنید و دست‌آخر اگر دلتان خواست یکی از صندلی‌ها را برای لحظاتی صحبت با یاری مهربان  قابل بدانید و میهمان کتابستان باشید. اما انگار امروز کتابستان حال و هوای ویژه ای دارد. هرچه باشد میزبان برنامه ای از گروه مادرانه است.پس حضور کودکان قد و نیم قد هم طبیعی است. از کودکانی که ساکت و آرام کنار مادرانشان نشسته اند تا شیرین عسل های کوچکی که مدام این طرف و آن طرف می دوند و البته دو تا مهمان که کوچکتر از همه  هستند و زیر پتو کز کرده و خوابیده اند. به‌محض این‌که از پله‌ها بالا می‌روید، پسربچه‌ای مثل توپ شیطانک جلو می‌پرد! هرچقدر  بهت‌زده می‌شوید، به چشم‌هایتان زل می‌زند. اما شیطنت امانش نمی‌دهد و تا پلک بزنید از جلو چشمانتان محو شده است! تازه این اولین قدم است. هرچه جلوتر می‌روید تا چشم کار می‌کند انگار شهر کودکان است! از نوزاد گرفته تا پسرکان و دخترکانی که با سکوت و نشستن روی صندلی و اینجور مفاهیم، آبشان در یک جوب نمی رود! بگذریم که بعضی ها هم که یک کمی بزرگترند یا شاید خجالتی تر، کنار مادرانشان آرام نشسته اند. هر چه باشد این‌جا مادرانه است. مادرانه‌ای که شعار تک‌تک مادرانش فرزندآوری و تربیت فرزند صالح است. این‌جا قرار است یاد بگیریم که باید سررشته کار را در دست گرفت و با داشتن تمام دغدغه‌ها مادر شد،؛ مادری که بهترین است و بهترین پرور.

* این تازه آغاز راه علی آقاست!

برنامه با کمی تأخیر آغاز می شود. با یک صوت دل‌نشین از کلام زیبای پروردگار و چه انتخاب زیبایی! درستش هم همین است. برنامه‌ای که به نام «مادر» برپا می‌شود و قرار است از کودکانه‌های شیرین بگوید، باید سرآغازش هم صدای دل‌نشین یک کودک باشد. علی آقا آن‌قدر مشتاق تلاوت است که دلش می‌خواهد چند صفحه را انتخاب کند و بخواند. اگر وقت اجازه می‌داد حتماً این کار را می‌کرد! ولی بالاخره راضی می شود به چند خط اکتفا کند و تریبون را در اختیار خانم مجری قرار دهد. راستی علی آقا هم قاری قرآن است و هم مداح اهل‌بیت(ع). کلی هنر دارد که این تازه آغاز راه است و قرار است به واسطه تربیت مادری از جمع مادرانه، یکی از مردان موفق و سربازان سپاه مهدی فاطمه(ع)  باشد. در تمام طول برنامه سروصدای بچه‌ها همچون یک موسیقی متن آرام و دل‌نشین شنیده می‌شود و این‌جا قرار نیست کسی به آن‌ها تذکر دهد!

*روایت هایی که یکپارچه شد

خوشبختانه جمع دوستانه است و حرف زدن آن‌قدر سخت نیست. مجری برنامه هم، صمیمانه و به‌دور از تشریفات، کلیشه‌ها و چارچوب‌های برنامه‌های دیگراز مادرانه می گوید. این‌که یک مجموعه مردمی با حدود ده سال سابقه فعالیت است، بیش‌از 3000 عضو فعال در سراسر کشور دارد و یک گروه مجازی با حدود 2000 نفر عضو.یکشنبه و دوشنبه در گروه مجازی بحث گروهی دارند، چهارشنبه‌ها هم یک‌کاسه سوال با موضوع حج. در این دو برنامه به موارد بسیاری درباره‌ی مادری، زن، تربیت و مواردی این‌چنین پرداخته می‌شود و این کتاب از دل این بحث‌های گروهی بیرون آمده است. نماینده گروه مادرانه که به‌عنوان مجری برنامه را مدیریت می‌کند، از دغدغه این گروه برای ارائه محتوا های  ارزشمند، به افرادی می‌گوید که مخاطب مادرانه نیستند  و ازآن‌جاکه این دغدغه وجود داشت که برای محتوایشان خروجی داشته باشند تصمیم گرفتند روایت‌های مادران را بنویسند. روایت‌هایی که یکپارچه شد و اولین تولید رسمیِ مکتوبِ مادرانه را رقم زد و برای روایت، چه کسی بهتر از «مژده پورمحمدی»؟! کسی که به تأیید تمام مادران این گروه لطافت و ظرافت قلمش نه‌تنها برای نوشتن، حتی برای تذکر به افراد نیز آن‌چنان آمیخته با طنازی است که لذت نصیحت و تذکر را هم برایشان شیرین می‌کند و همه مادرانه، پورمحمدی را یک نمونه‌ اصیل و نجیبِ مادر ایرانی می‌دانند، با روح و روانی به لطافت و ظرافت قلمش که شایسته روایت‌گری تمام روایت‌های مادرانه است.

*باید سررشته را در دست گرفت

نویسنده سررشته، جهت‌گیری کلی مادرانه را ترویج الگوی سوم زن مسلمان معرفی می کند و می گوید:« در این مسیر، رشد همه ساحات وجودی بانوان و مادران مهم است.» او رابطه‌ با معبود را به‌عنوان نقطه ای کانونی برای هر انسان می داند و می گوید:«ما نه با یک مسیر تئوریک، بلکه با یک تجربه‌ زیستی به این مسیر رسیده‌ایم و وقتی زندگی می‌کردیم این را وجدان کردیم که اگر سلوک فرد درست نباشد چیزهای دیگر هم درست نخواهد بود. یعنی اگر رابطه‌ با معبود درست باشد می‌تواند  بقیه چیزها را هم درست کند و اگر این رابطه خراب باشد بقیه مسائل هم کُمِیتش می‌لنگد. به‌عنوان مثال شخص مادری می‌کند ولی امیدوار نیست، با نشاط نیست و در رابطه‌اش با آدم‌ها خصوصاً رابطه با همسر شکننده است، دچار عصیان در کنشگری اجتماعی است و یا به خطا می‌رود، یا کم می‌آورد.» نویسنده جوان سررشته، راه سوار شدن بر موقعیت‌ها در زندگی را، گرفتن سررشته در دست می‌داند و می‌گوید:« ما آدم‌هایی هستیم که معبر مذهبی شدنمان، مسیر شهدا بوده است. محبت امام‌خمینی را از محبت به شهدا آغاز کردیم و شناختمان به انقلاب از همان مسیر آغاز شد. ما شهیدان را دیدیم و دلمان رفت. وقتی به سیر و سلوک آنها نگاه می کنیم، هرجا عرصه بر آن‌ها سخت می‌شد فتیله جهاد اکبر را بالا می‌کشیدند ولی متاسفانه می‌بینیم به مادرها می‌گویند محراب عبادت تو همین زمین بازی با فرزندانت است! یا معنویت تو همین فرزند آوری است! این را قبول داریم که با آمدن فرزند و مادر شدن، وقت خانمها محدود می شود و اگر یک مادر، مسیر فرزند آوری را به سلامت طی کند، خود یک کارخانه آدم سازی است و  واقعاً معبری برای سلوک. اما اینکه تلاش نکند و اصلاً حسرت این را هم نداشته باشد، این نگران‌کننده است.»

*برای ماندن، باید نوشت!

نوبت به حجت‌الاسلام دکتر «حسین جوان آراسته»، مدرس نویسندگی و کارشناس حاضر در این محفل رسید. گفته بود تا کتاب را نبیند و براندازش نکند حاضر نیست در این جلسه شرکت کند. اما با خواندن چند صفحه با افتخار آمده است تا جزء مدافعین قلم پورمحمدی باشد. حرف هایش شنیدنی است؛ سرشار از انگیزه. هم برای آن‌هایی که دوست دارند بنویسند و هم آنهایی که قلم‌به‌دست گرفتن به قصد نویسندگی را تجربه نکرده اند. از دغدغه رهبرمان برای کتاب خواندن می گوید و دعوت صریح ایشان از مادران برای نوشتن روایت هایشان. اینکه تجربه بخشی از وجود ماست که اگر نوشته شود یعنی هستیم و اگر نه، خیالی در گذشته ایم و انگار اصلاً وجود نداشته ایم. آراسته، جهان جذاب را جهان آدم های خاکستری می داند و با بیان اینکه ما برای ماندن، ناچار از نوشتن هستیم تأکید می کند:«نوشتن یک بال دیگر هم دارد و آن خوب نوشتن است. باید چیزی بنویسیم که در خور ماندن باشد، زیرا قلم من باید مایه آبروی اندیشه من باشد.»

 *امضای ادیبانه با چای تلخ و کیک شیرین!

تمام  مادرانه، یک عکس یادگاری هم در کنار راوی روایت هایشان گرفتند و یک هدیه هم تقدیم به خانم نویسنده شد. اثری ماندگار به دست بانویی خوشنویس که خود مادر سه فرزند است و البته عضوی از مادرانه.  او هم به رسم دوستی پای سررشته های دوستانش را امضایی ادیبانه زد: «گَرَت هواست که معشوق نَگْسَلد پیمان/نگاه دار سرِ رشته تا نگه دارد»
 
پایان پیام/