تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
شاخه : فرهنگ
لینک : econews.ir/5x3476918
شناسه : 3476918
تاریخ :
زندگی همچنان جاریست؛ میدان ولیعصر(عج) و هیجانی‌ همیشگی برای حضور اقتصاد ایران: تهران خیابانی دارد بلند بالا و خوش بر و رو که جان می‌دهد برای قدم زدن، خرید کردن، ورزش، خاطره ساختن، اصلا هر نوع دل به دل دادنی.خیابان ولیعصر (عج) را می‌گویم، این طولانی‌ترین خیابان خاورمیانه که از بالا تا پایین پایتخت کشیده شده و جای جایش لحظاتی از خاص ترین‌های عمر را برای اهالی آن رقم زده. بیایید در چند قدمی بهار، در آن قدم بزنیم و زندگی جاری در آن را به تماشا بنشینیم.

به گزارش خبرگزاری اقتصادایران ،  تهران با همه دراندشتی و شلوغی و هیاهویش، خیابانی دارد بلند بالا و خوش بر و رو که جان می‌دهد برای قدم زدن، خرید کردن، ورزش، خاطره ساختن، اصلا هر نوع دل به دل دادنی.

در بلندترین خیابان‌ خاورمیانه قدم بزنید

می‌پرسید کجا؟ خیابان ولیعصر (عج) را می‌گویم، این طولانی‌ترین خیابان خاورمیانه که از بالا تا پایین پایتخت کشیده شده و جای جایش لحظاتی از خاص ترین‌های عمر را برای اهالی تهران رقم زده.

این روزها پیاده که از میدان تجریش راه بیافتید، اول از همه امام زاده صالح(ع) آرامش به جانتان می‌بخشد و استخوان که سبک کردید، بارازچه همیشه سرزنده پشت امام زاده شما را دعوت می‌کند به دیدن کلی سبزی و میوه تازه و رنگارنگ همراه خاطرات دلچسب نوستالژیک.

از پارک وی تا جنگلی به نام ساعی

هوا، هوای بهار است و گرم و سرد می‌شود. امروز هم که آسمان دلش خواسته نم‌نم بارانش را به جانمان بریزد. پس بعد از بازارچه، می‌توانید دست در جیب، خود را به باغ فردوس برسانید، آش نوش جان کنید و از پارک وی تا ونک نرم نرمک بیایید. خسته شده‌اید؟ طوری نیست پارک ساعی با آن مدل پلکانی درخت ها و نیمکت‌های تاب طوری اش، اصلا بوده و هست برای نفس تازه کردن شما. ‌آقای ساعی خوب طرحی زده در زمان خودش. همان حا که قرار بود جنگلی مصنوعی باشد که شهر در پی آن نفس بکشد و حالا شما در پارکی هم نامش می توانید استراحت کنید.

 

میدان ولیعصر(عج) و هیجانی‌ همیشگی برای حضور

بعد از آن مطهری و میدان فاطمی را که رد کنید بالاخره به سینماها، غذافروشی‌ها، بوتیک‌ها و مردم پرشور میدان ولیعصر خواهید رسید.
چند نفری سازشان کوک است و برایتان کنسرت زنده برگزار می‌کنند. بساط دست فروش‌ها هم دیدنی است. بچه ها که دست در دست بزرگترها آمده‌اند خرید دقیقه نودی. آنها که هله هوله به دست تماشا می‌کنند و قدم می‌زنند. مسن ترهای جمع که آرامش از سر و رویشان می‌بارد و احتمالا وقتی پا به خیابان ولیعصر می‌گذارند اولین حضورشان و اولین بار که اینجا قدم زدند را به خاطرمی‌آورند.

مسیری اشرافی که بالاخره مردمی شد

بیایید کمی به عقب برگردیم، مثلا دوره‌ی ناصری. دقیقا همان وقت ها بود که اولین جرقه‌های احداث این خیابان قدیمی شکل گرفت. بعدتر، رضا پهلوی که در سال ۱۳۰۰ وزیر جنگ شده بود، چندین مسیر و خیابان کوچک و بزرگی که تقریبا در امتداد یکدیگر بودند را یکی کرد و «جاده مخصوص پهلوی» را ساخت.
این طور که می‌گویند او می‌خواسته بین دو کاخ سعدآباد در شمال شهر و کاخ مرمر در جنوب آن، راهی اختصاصی بکشد، تا سال ۱۳۲۰ هم این مسیر فقط در اختیار خاندان پهلوی، دربار و اشراف قرار داشت. اما در آن سال، معادله عوض شد و خیابان پهلوی، قلب تپنده‌ تهران شد.
بعد از انقلاب اسلامی دو سالی خیابان مصدق صدایش می‌کردند و بالاخره نام ولیعصر (عج) زینت بخش این خیابان خوش قد و قامت شد.

اینجا چهارراه ولیعصر؛ زندگی جاریست

خب سیر در تاریخ بس است، اگر همقدم ما بوده‌اید، حالا به چهارراه ولیعصر و تئاتر شهر رسیده‌اید. حسابی سر و شکلش بهاری شده. پارک دانشجو کلی آدم در خودش جا داده. تئاترهای خیابان را هنرمندان کمتر شناخته شده اما با استعداد و تلاشگر، برای رهگذران اجرا می‌کنند.
تخم مرغ‌های غول پیکر رنگی رنگی دلبر، چشم‌های بچه‌ها را قلب قلبی می‌کند از شوق.
عده‌ای خانوادگی آماده‌اند به خرید کردن از غرقه‌های بَرِ پارک دانشجو بنا شده. هفت سین با سلیقه‌ای هم تدارک دیده‌اند که آدمی در بین سنجد و سیرش می‌تواند بنشیند. به سبزهایش تکه دهد. به سکه‌هایش لبخند بزند و یک عکس خانوادگی، دوستانه، حتی عکس تک و تنهای نوروزی و قشنگ از خودش و بقیه بگیرد.

بساط سلفی انداختن هم دیگر گفتن ندارد، داغ داغ است، مثل بساط دست فروش ها و غرفه داران که با خوش رویی هر چه تمام تر دارند آخر سال و ورود به بهار را برای رهگذران چهارراه ولیعصر(عج) به یادماندنی می‌کنند.
بعضی ها چمدان به دست، دارند می‌روند ۱۸ کیلومتر خیابان ولیعصر را کامل طی کنند و در میدان راه آهن، سوار قطار شوند و راهی شهر و دیار خود.
اما شما و ما بیایید همین جا، در چهارراه بمانیم و کمی به تماشا بنشینیم. شاید کم سختی و اندوه و رنج به جانمان ننشسته، ولی چه خوب که دلخوشی‌های کوچک را در بیاییم، کسی چه می‌داند شاید ما داریم آرزوهایی خیلی ها را زندگی می‌کنیم.

این چنارهای دوست داشتنی، حسن ختام زمستان
آنهایی تهران قدیم را دیده‌اند دل در دلشان نبود اجازه داشته باشند در این خیابان قدم بزنند، ولی خب آدم‌های معمولی بودند و راه به جایی نداشتند برای ورود و قدم زدن.
سر بالا ببرید و چنارها را ببینید، این ها اگر زبان باز کنند حرف‌ها دارند برای گفتن. وقتی قرار بر این شد بالا تا پایین خیابان را چنار بکارند ، هر دو متر، یک درخت چنار کاشته شد و میان آن‌ها نیز یک بوته گل سرخ گرفت. دو حلقه چاه در سه راه زعفرانیه هم خفر شد که مبادا این نهال‌های کم جان و جوان بی آب بمانند، گویا 24هزار اصله درخت چنار کاشته شد و حالا هشت هزار تایی از آن ها به سن کهنسالی رسیده‌اند و شما و خیلی‌های دیگر در سایه‌شان قدم می‌زنید و لذت می‌برید و در چند قدمی بهار، در یکی از خاص ترین خیابان های پایتخت ایستاده‌اید و زندگی جاری در آن را تماشا می‌کنید. شیرینی این تماشا گوارایتان و آمدن بهار مبارکتان.