تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
شاخه : فرهنگ
لینک : econews.ir/5x3423233
شناسه : 3423233
تاریخ :
«زن، زندگی، آزادی»؛ یک رمان عاشقانه از دل اغتشاشات در دانشگاه! اقتصاد ایران: کتاب «زن، زندگی، آزادی» که از سوی دفتر نشر معارف منتشر شده، تلاش دارد در قالب داستانی عاشقانه به صورت مستند به شبهات و پرسش‌ها پاسخ دهد.
به گزارش خبرگزاری اقتصادایران، کتاب « زن، زندگی، آزادی» تازه‌ترین اثر نشر معارف است که به قلم فاطمه زنگی‌آبادی چاپ و به بازار نشر عرضه شده است.

کتاب حاضر سعی دارد با پاسخ به سؤالات اصلی و اساسی که نوجوانان و جوانان در رابطه با نظام جمهوری اسلامی در ذهن دارند، به‌صورت ضمنی و با آمارهای مستدل، در قالب یک روایت عاشقانه که دل اغتشاشات دانشگاه فردوسی رخ می‌دهد، ذهن این قشر را در نزدیک شدن هر چه بیشتر به حقیقت یاری کند.

کتاب «زن، زندگی، آزادی» از چند جهت قابل ملاحظه است؛ نخست آنکه کوتاه و کم‌حجم بودن از مزایای آن به شمار می‌رود؛ به‌طوری که مخاطب با یک ساعت وقت گذاشتن می‌تواند تمامی مطالب مندرج در کتاب را مطالعه کند.  از سوی دیگر، این کتاب بر بستری از واقعیت نوشته شده است؛ یعنی بسیاری از بخش‌های کتاب عیناً رخدادهای اغتشاشات دانشگاه فردوسی را روایت می‌کند.

علاوه بر این، متن کتاب روان و پرکشش است؛ به طوری که خواننده را تا به انتها با خود همراه می‌کند. کتاب «زن، زندگی، آزادی» در کنار همه این موضوعات، از ویژگی مستند بودن نیز برخوردار است؛ به این گونه که داده‌های این کتاب بر اساس پژوهش‌های اندیشکده راهبردی سعداء ارائه شده و اطلاعاتی که در آن ذکر شده، حاصل تلاش شبانه‌روزی یک تیم نخبه و بالغ بر هزار ساعت کار پژوهشی برای بررسی و استخراج آمارهای جهانی و مستدل است که در قالب بسیار شسته‌رفته و داستانی و کوتاه در این کتاب بیان شده است.

در معرفی این اثر آمده است: چیزی که این کتاب را خاص می‌کند، در این یک جمله خلاصه شده: شما با خواندن کتاب «زن، زندگی، آزادی» می‌توانید از یک داستان مستند مستدل لذت ببرید.

روی خوش بازار به یک اثر هنری درباره حجاب

در بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم: تریبون آزاد شروع شده بود و ما دیر رسیدیم. پنج، شش نفری هم صحبت کرده بودند. بیرون دانشکده روی چمن‌ها یک تریبون و میکروفون گذاشته بودند. جمعیت دختر و پسر روی چمن‌ها نشسته بودند و دور تا دور هم تعدادی ایستاده بودند. یکی از اساتید هم مدیریت زمان‌بندی‌ها و چک کردن کارت دانشجویی‌ها را به عهده داشت.

وقتی ما رسیدیم یکی از بچه‌های طرف ما مشغول حرف زدن بود و می‌گفت: من حرفم اینه، الآن فقط 14 درصد از اون‌هایی که به قانون اساسی رأی دادن، زنده هستن. آقا ما چیزی که دو نسل قبل انتخاب کردن رو نمی خوایم، جمهوری اسلامی نمی‌خوایم؛ ما رفراندوم می‌خوایم ...

همین لحظه صدای سوت و کف بلند شد... ما می‌خوایم در مورد حکومت کشورمون خودمون تصمیم بگیریم. حداقل یکم متمدن باشید؛ اگه نمی‌تونید اداش رو در بیارید... .