تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
شاخه : سبک زندگی
لینک : econews.ir/5x3347254
شناسه : 3347254
تاریخ :
پای دیگ که بیایی، حتما نظر کرده‌ای! اقتصاد ایران: سال های سال است که همزمان با روزهای پایانی صفر، در این خانه دیگ حلیم علم می شود تا تضمینی باشد بر سلامت جسم و روح فرزندانی که در این خانواده قد می کشند و همه چیزشان را مدیون خاندان اهل بیت(ع) هستند. مرحوم بانی که خود یک پیرغلام بوده، 30 سال پیش سلامتی فرزندانش را به این دیگ گره می زند و آل الله را واسطه قرار می دهد.

ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان

گروه زندگی-نفیسه خانلری:با اینکه امروز پدر خانواده یعنی بانی اصلی نذری به رحمت خدا رفته و کرونا مجالی برای ادامه راه عاشقی به او نداده اما هنوز هم خانم خانه و فرزندانش، پای نذر او ایستاده اند و نمی گذارند اجاق این نذری خاموش شود. آن ها دلایلی زیادی برای خود دارند و دلشان می خواهد تا عمری هست، بساط نذری را به نام سیدالشهدا و کریم اهل بیت برپا کنند. خانم بخشوده همسر بانی نذری می گوید:« گرچه پخت این حلیم به لحاظ شرعی بر ما واجب نیست و ما فقط برای یکسال، ملزم به پخت آن بودیم اما خداوند همیشه نشانه هایی پیش رویمان گذاشته تا مطمئن شویم که بازهم باید این دیگ را علم کنیم. چه بساکه در تمام این سال ها، هیچ وقت اجاق نذری خاموش نشده و حالا دیگر به یک سنت خانوادگی تبدیل شده، بطوریکه حتی زمان هایی که دستمان خالی بوده نیز هرچند به مقدار کمتر اما به هرحال حلیم را پخته ایم و برکاتش را هم دیده ایم.»


مرحوم حاج حجت الله بخشوده بانی نذری و پیرغلامی که سال ها در آستان اهل بیت خدمت کرد

  پرده اول
پدری پیرغلام و ارثیه ای به نام عاشقی
خانم بخشوده و فرزندانش معمولا برای مهیا کردن سور و سات این نذری از چند روز قبل دست به کار می شوند. چه آن موقع که پدر در قید حیات بود و چه حالا که او درمیان خانواده نیست، همگی دست به دست هم می دهند تا هم کاری روی زمین نماند و هم اینکه اجر خدمت در آستان اهل بیت را از دست ندهند. آن ها این خدمت را از پدری عاشق به ارث برده اند. پدری که هیاتی ها از او به عنوان پیرغلامی مخلص یاد می کنند و این روزها حسابی دلتنگ او هستند. حاج حجت الله همان مرد ریزنقش موسپیدی است که حالا عکسش بالای سردر چایخانه هیات جاخوش کرده و روزی نیست که عزاداران اباعبدالله الحسین(ع) فاتحه ای نثار روحش نکنند. «گرچه سنی از او گذشته بود اما با این حال گوشه چایخانه را رها نمی‌کرد و با دستان خودش سینی چای را مقابل عزاداران حسین(ع) می‌گرفت. دوسالی است که حسابی جایش در آستانه درب هیات خالی است اما قطعا فراموش نخواهد شد، چون او یک خادم مخلص بود. تک تک آجرهای سقف و دیوارهای مرمت شده هیات، یادآور خدمات بی وقفه او هستند. روزها و ماه ها آن هم در اوج کرونا، شب و روزش را گذاشت تا کار بازسازی زینبیه تا رسیدن محرم بعدی نیمه تمام نماند. کار زینبیه نیمه تمام نماند اما کرونا مجال زندگی را از حاج حجت گرفت و او محرم بعدی را ندید. حالا بیشتر از یکسال از رفتنش می گذرد اما فرزندانش سنگر را خالی نکرده اند و در تداوم راه پدر قدم برمی‌دارند.» این ها را مریم خانم، یکی از عروس های خانواده می گوید و درحالیکه که کنترل اشک هایش را از دست داده، به عکس پدرشوهرش در حیاط خانه خیره می شود...

پرده دوم
این نذری، عجیب معجزه می کند
حکایت زیبایی است. دیگ نذری و بانی پیرغلام و فرزندانی که هرکدام به نوعی در راه آل الله قدم گذاشته اند. این نذری برکتی است که خانواده بانی از آن کرامات زیادی دیده اند و حاضر نیستند سعادت به این بزرگی را به راحتی از دست بدهند. به اعتقاد خانم بخشوده، برکات این دیگ آنقدر زیاد بوده که قابل شمارش نباشد اما با این حال از کرامت امام حسن مجتبی(ع) در همین چند روز پیش سخن می گوید و سلامت فعلی یکی از نوه هایش را از برکات این دیگ نذری می داند.«گرچه پارسال درست بعد از چندماه از فوت همسرم، دیگ حلیم را برپا کردیم اما امسال کمی مردد بودم و با خودم کلنجار می رفتم که امسال این حلیم را بپزیم یا نه؟ به هرحال جای خالی حاج حجت پای دیگ برایمان سخت بود و نمی‌دانسیتم چه کنیم. تا اینکه بالاخره یکی از روزهای هفته گذشته با خودم کنار آمدم. چادرم را سر کرده و راهی بازار شدم تا برای نذری کمی خرید کنم. در حالت معمول اهل بیرون رفتن و خرید کردن نیستم اما آن روز انگار یک کسی مرا به جلو هل می داد. همین که بسم الله را گفتم و اولین خرید را انجام دادم، مثل همیشه از خداوند سلامتی خانواده ام را خواستم...» صدایش به لرزه می افتد. احساس می کنم دیگر توان ادامه دادن ندارد اما با چشمانی پراز اشک ادامه می‌دهد:«نیمه های شب بود که تلفن به صدا درآمد.همین که گوشی را برداشتم با صدای هق هق عروسم بزرگم، بند دلم پاره شد. خبرداد که نوه ام چندساعت قبل تر با سر از روی تاب به زمین پرت شده و حتی برای چندساعتی حافظه اش را از دست داده. البته او زمانی به من خبر داد که حال نوه ام رو به بهبودی بود و پزشکان اطمینان داده بودند که خطری او را تهدید نمی کند. با شنیدن حرف هایش و جزییات اتفاق، دیگر حالم دست خودم نبود. یاد چند ساعت قبل افتادم که راهی بازار شدم تا برای نذری مان خرید کنم. گریه امانم نمی داد. نمی دانم از سر غصه بود یا خوشحالی اما هرچه بود به لطف و مدد آقای مظلوم مان کریم اهل بیت و سیدالشهدا، نوه ام در صحت سلامتی بود و من یکبار دیگر کرامات اهل بیت را با تمام وجود لمس می کردم.»


حضور هیاتی ها و اهالی محل پای دیگ نذری

پرده سوم
رهگذران هم پای این دیگ نیت می‌کنند
حرف از کرامات اهل بیت (ع) و دیگ نذری که می شود، انگار ریسمان‌هایی نامریی از پای اجاق، آدم را به آسمان وصل می‌کنند. همه می آیند تا نذری را، هم بزنند و پای دیگی متعلق به آل الله، حاجت‌هایشان را از خداوند بخواهند. پای دیگ حلیم این خانه نیز خیلی‌ها حاضر می شوند؛ از فامیل و آشنا گرفته تا رهگذران و غریبه‌هایی که وقتی چشمشان به حیاط سیاهپوش خانه با دیگ های نذری می‌افتد، جوری متواضعانه اجازه ورود می‌گیرند که انگار خدا دری به رویشان باز کرده است. خانمی که ظاهرا سی و چندساله به نظر می رسد، پای اجاق آمده و شروع به هم زدن می‌کند. وقتی کنارش می ایستم تا دیگ کناری را هم بزنم. در گوشم زمزمه می کند:«به نظرم هرکس پای دیگ نذری می آید و حتی برای چند دقیقه، نذری اهل بیت را هم می‌زند، حتما نظر کرده است.» دلم هری می ریزد، صورتم را به سمتش برمی گردانم. حالا خود او هم چشمانش پر از اشک است. حال خراب مرا که می بیند، ادامه می دهد:«برای من هم دعا کن. خاطرات خوبی از این حضورهای اتفاقی پای دیگ نذری دارم. خداکند که این بار هم حاجتم را بدهند. اگر حاجت بگیرم و خدا دامن مان را سبز کند، سال دیگر چند کیلو گوشت و بلغور به این دیگ حلیم اضافه می‌کنم.»


روضه خوانی و عزاداری پای دیگ نذری

پرده چهارم
عزتی که اهل بیت به پیرغلامان می بخشند
هنوز خانم غریبه در حال زمزمه است که هیاتی ها با صلوات بر محمد و آل محمد از راه می رسند. این ها دوستان باوفای حاج حجت الله هستند. همان هایی که در زمان حیات او، پای دیگ می آمدند، روضه ای می خوانند و همه را هوایی می کردند و حالا گرچه دوسالی است خود او پای این دیگ حضور فیزیکی ندارد اما یاران با وفایش هنوز هم می آیند و با روضه خوانی در حیاط این خانه و پای دیگ نذری، دینشان را اول به اهل بیت و سپس به حاج حجت ادا می کنند. هرچندکه من معتقدم این وفای به عهد حاصل عزت و آبرویی است که سیدالشهدا به این پیرغلام بخشیده و امروز با اینکه در قیدحیات نیست، هم دیگ نذری اش سرپاست و هم بچه هیاتی ها پای کارند! روضه کار خودش را می کند. چشم ها گریان می شوند و ناله ها بلند. همه محرم و صفر یک طرف و این روزهای پایانی یک طرف. گرچه وداع با عزای سیدالشهدا معنایی ندارد اما انگار در این روزها قرار است یک دفتر دیگر بسته شود و ما بمانیم با دلتنگی هایمان تا یکسال دیگر!


پایان کار و پخش حلیم پس از یک شب پربرکت

پرده آخر
پیوند عاشقی محکم و محکم تر می شود
وقتی روضه تمام می شود، کم کم وقت دم گذاشتن حلیم است. درب های دیگ که بسته می شود خانم بانی، قرآن و شمع و آب و نمک را روی دیگ ها می‌گذارد. اعتقاد دارد این ها به نذری برکت می‌دهند. سپس برای همسرش فاتحه ای می خواند و براساس عهدی قدیمی با خاندان اهل بیت برای فرزندانش سلامتی طلب می کند. حالا دیگر کار نذری به نیمه رسیده و درب های دیگ چندساعت دیگر باز می شود تا با کمک مردان با معرفت فامیل و همسایه که از اوایل شب پای دیگ ایستاده اند، مرحله پایانی پخت انجام شود. آن ها چندساعتی اصطلاحا حلیم را می زنند و نهایتا پس از اذان و خواندن نماز صبح، نذری پخش می شود و آنوقت است که سعادت تبرک این نذری نصیب کسانی می شوند که حسابی نظرکرده اند؛ و اما سرانجام خوش این نذری آن جایی است که اهالی این خانواده یکبار دیگر پیوند عاشقی شان با خاندان اهل بیت(ع) را محکم و محکم تر می‌کنند و بازهم به کرامات آل الله دل می بندند...
پایان پیام/