به گزارش خبرگزاری اقتصاد ایران،اگرچه داوری کردن درباره کیفیت و نقطه ضعف و قوت سریالهای رمضان امسال هنوز زود است اما شواهد و قرائن و واکنشها شبکههای اجتماعی نشان میدهد اولاً خلأ سریال طنز جدید احساس میشود و ثانیاً سریالهای قدیمی "ترش و شیرین"، "متهم گریخت"، "صاحبدلان" و حتی "سه در چهار" بیشتر طرفدار دارند. مثل سالهای قبل باز هم رضا عطاران با خودش رقابت میکند. البته سال قبل "زیرخاکی" تا حدودی توانست آبروی آنتنِ سیما را بخرد.
هنوز هم آن کمدیها طرفدار دارد
علاقهمندان به سریالهای ماورایی در انتظارِ باز شدن پیچیدگیها و گرههای اصلی داستان "احضار" علیرضا افخمیاند. یا مثل ملودرامهای قدیمی سعید سلطانی منتظر اتفاقات عجیب و غریبی از "یاور"اند و حتی از "بچه مهندس4" توقع دارند. سالِ قبل که سریال "سرباز" روی آنتن میرفت "متهم گریخت" از آیفیلم شروع میشد و امسال این اتفاق در شبکه تماشا میافتد. یا ساعت 21 که "ترش و شیرین" از شبکه آیفیلم پخش میشود؛ طنزهایی که نزدیک به دو دهه از تولید آنها میگذرد هنوز طرفداران پروپاقرص دارند.
رگِ خواب مخاطب را گم کردهاند!
در میان سه سریال رمضانی که روی آنتن است دو کارگردانی حضور دارند قبلترها هم نشان دادهاند رگِ خواب مخاطب را میشناسند. همانطور که در "او یک فرشته بود" و "5 کیلومتر تا بهشت" مخاطب را پای جعبه جادو کشاند و سعید سلطانی که با "شکرانه" تجربه حضور در ماه رمضان را داشته و مخاطب هم با ملودرامهایی مثل "پس از باران" و "ستایش" او خاطره دارد. اما تا الان هنوز آنطور که باید و شاید نتوانستهاند مخاطب را به جایی برسانند که منتظر قسمت بعدی داستانشان باشد. البته در این میان هنوز "بچه مهندس" هم خوب راه نیفتاده و گرههای قوی هم ایجاد نکرده که مخاطب را میخکوب کند. انگار سریالسازان ما چند سالی است که رگِ خواب مخاطب را گم کردهاند.
چرا فیلمهای رضا عطاران باز هم موفقتر از سریالهای جدید میشود؟
کارشناسان و واکنشهای شبکههای اجتماعی نشان میدهد که اول؛ کارگردانی، دوم؛ فیلمنامه و سوم؛ انتخابِ درست بازیگران. وقتی خانوادهها و لوکیشنهایی را درنظر میگرفتند که با خانواده و شرایط اجتماعی ایرانی بیگانه نبود. در "خانه بهدوش" و "متهم گریخت" و حتی "ترش و شیرین" کارگردان از خانوادههایی شلوغ و پرجمعیت از طبقه پایین استفاده میکند که رویای پولدار شدن را با کمی شدت و ضعف دنبال میکنند.
در این مجموعهها، پرداختن به طیف فرودستی را میبینیم که شخصیتهای اصلی و فرعی ملموسی را شکل میدهند و به معنی دقیق کلمه، شخصیتپردازی اتفاق میافتد. تقابل فقر و ثروت (فقر و غنا) که بسیار قابل توجه بود و امروز از این مدل ساخت سریالها و فیلمها فاصله گرفتهایم. البته عطاران همیشه سعی میکرد تلخی فقر و بیپولی را در قالب طنز مطرح کند و البته نگاه طنازانهاش به ثروت و آدمهای پولدار هم از این قاعده مستثنی نیست.
"خانه به دوش" توانست داستان تلخ آدمهای فرودست جامعه را که میخواهند رویای ترقی را به واقعیت بدل کرده و دست به ریسک بزنند، در کنار آدمهای حاشیهای که با همین آرزو دست به کلاهبرداری میزنند و ... "متهم گریخت" هم با مضمومی مشابه، این بار مهاجرت یک خانواده شهرستانی را به تهران محور قرار داد. "ترش و شیرین" هم با تکامل بیشتری در این همین راستا قدم برمیدارد و باز هم طبقه پایین محور اصلی قرار میگیرد.
نقش متفاوت خشایار راد در سریال "کلبهای در مه"
برای واکاوی بیشتر به سراغ خشایار راد رفتیم، یکی از بازیگرانی که در این سریالهای کمدی حضور مؤثر و فعالی دارد. کارهایی همچون «متهم گریخت»، «خانه به دوش»، «کوچه اقاقیا»، «ترش و شیرین»، «نقطه سرخط»، «خوشنشینها» و «دزد و پلیس»، «زندگی شگفتانگیز» و این روزها هم در سریال «کلبهای در مه» حسن لفافیان نقش ایفا میکند. پیشتر از آن هم در اهواز جلوی دوربین سریال «جزر و مد» رفت که به تعبیرِ خودش چندی است فیلمبرداری نقش او به پایان رسیده است.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
سه عامل مهم؛ سریالها چطور میتوانند مخاطبپسند باشند؟
* سؤالی که بسیاری میپرسند چرا سریالهای امروز آن حال و هوا و دلچسبی گذشته را ندارند؛ به گونهای که هنوز سریالهای رضا عطاران طرفدار دارد؟
چند عامل نه در کارهای رمضانی بلکه در مجموعه کارهای تلویزیونی مؤثر است و نقش کلیدی در ارتباط با مردم و جذب بیننده، دارد. اول، کارگردانی که کاربلد است و طنز را میشناسد. فیلمنامهای که خوب و شاد نوشته میشود؛ میداند کجا مخاطب را بخنداند و کجا مفهوم اصلی خودش را انتقال بدهد. و سومین عامل هم انتخاب درست بازیگران است که هرکدام بتوانند آن کاراکترهای فیلمنامه را به درستی پیش ببرند. وقتی همه این عوامل کنار هم قرار میگیرند به سریالی تبدیل میشود که در زمانِ خودش خیابان خلوت میکرد و بعد از چند سال بازپخش هم هنوز مشتری پروپاقرص دارد.
تجمل، اشرافیگری و کپیکردن جای همهچیز را گرفت
* یعنی منظورتان این است که کارهای جدید به خانوادههای ایرانی نزدیک نیستند؟
بله. کارهای رضا عطاران را میبینند چون شخصیتها و لوکیشنها و اتفاقاتش شبیه به زندگیهای ایرانیها است اما برخی از سریالها چه در تلویزیون و چه در مدیومهای دیگر، چیزهایی نشان میدهند که از تجمل هم گذر کرده است. برای اینکه به هر قیمتی دیده شوند میخواهند ساختار و کیفیت و همذاتپنداری را با تجمل و اشرافیگری نشان دهند. گاهی هم با تقلید و کپیبرداری از برخی سریالها خصوصاً کارهای ترکیهای، باز هم دنبال دیده شدناند. در این مسیر بافت قدیمی و اصیل سریالهای تلویزیونی فراموش میشوند.
در کارهای عطاران خودشان را میبینند و از این تجملها غصه میخورند
اگر یک نگاه اجمالی به کارهای رضا عطاران داشته باشیم زندگی ایرانیها مخصوصاً طبقه فرودست و متوسط جامعه را کاملاً میبینیم. وقتی سریالسازان ما به سمت الگو گرفتن و کپی کردن میروند یا زرق و برق و لوکیشنهای آنچنانی را چاشنی کارشان میکنند مسیر به گونهای دیگر طی میشود. اگر پایِ سریالهای قدیمی مثل کارهای عطاران مینشینند و خودشان را در آیینه شخصیتهای آن داستانها میبینند اینجا از زرق و برقها و تجملها غصه میخورند.
مهم است که مردم کدام سریالها را بیشتر دوست دارند
* یعنی سریالهای جدید قافیه را باختهاند؟
من چنین چیزی نمیگویم؛ هرکسی بر مبنای ذهنیت و تجربه و نگاه خودش فیلم میسازد. یک زمانی طنز حتماً در میان کنداکتور ماه رمضان دیده میشد و امروز سلیقهاش گونهای دیگر است. بالأخره سازمان صداوسیما تماشاگران میلیونی دارد و باید بابِ هر سلیقه و نظری فیلم و سریال و برنامه داشته باشد. اما به هر حال مهم است که مردم کدام سریالها را بیشتر دوست دارند.
مردم به من میگفتند ای کاش هرچه زودتر افطار شود
زمانی همین سریالهای عطاران روی آنتن میرفت مردم را میدیدم به من میگفتند ای کاش هرچه زودتر افطار شود. میگفتم چرا؟ گرسنهاید و روزه شما را برده؟! میگفتند منتظریم ادامه سریالتان را بینیم. بسیار اتفاق خوب و مهمی است و الان باید کاری کنیم که مردم اینچنین پیگیرِ سریالهایمان باشند.
نباید سریالهای یک بار مصرف بسازیم
الان نباید سریال بسازیم که یک بار مصرف باشد. چرا که سریال یا فیلمی ساخته میشود کلی هم هزینه میبرد اما به وقتِ تکرار و بازپخش، مخاطب اعتنایی نمیکند. اما سریالی هم داریم آنقدر پخش میشود و مخاطب دارد؛ البته بعد از چندین دوره پخش، باز هم این سریالها بینندگانِ خودش را دارد.
تلویزیون، رضا عطاران را کم دارد
* قبول دارید جای رضا عطاران در تلویزیون خالی است؛ شما هم مثلِ برخی از بازیگران که میگفتند ارتباطتان با ایشان قطع شده است؟
در یک مقطعی وقتی با هم کار میکردیم با هم سرلوکیشن میرفتیم و خیلی صمیمی بودیم. آدمها بر مبنای پیشرفت و جایگاهی که پیدا میکنند باید کمتر مزاحمشان شد. تلفنی و در فضای مجازی با هم ارتباط داریم اما این ارتباطمان به صورت حضوری کمتر شده است. چیزی که در کل جامعه مطرح است و میبینید تلویزیون هم بارها و بارها، مخاطب را به سریالها و کارهای او ارجاع میدهد حتماٌ امروز رضا عطاران را تلویزیون کم دارد.
کمترین دستمزدم را بابتِ "خانه به دوش" گرفتم
* کدام از سریالهای رمضانی که بازی کردید را بیشتر دوست داشتید؟
همه کارهای رضا عطاران را با جان و دل دوست داشتم و همه انرژیام را هم گذاشتم تا آن عشق باورپذیر شود. همیشه این موضوع را گفتهام که "خانه به دوش" سکوی پرتاب من بوده است. به همین خاطر از همه کارها بیشتر دوستش دارم؛ در صورتی که کمترین دستمزد را هم در "خانه به دوش" گرفتم.
نقشفروشی حقیقت دارد؟
* یکسری از بازیگران قدیمی و پیشکسوت گلایه دارند که کمکارند؛ بخشی میگویند نقشفروشی، بخشی به فیلمنامههایی انتقاد دارند که برای پیشکسوتان دیالوگ نمینویسد و روابط و میهمانیهای خاصی که شکل میگیرد؛ نظر شما در این باره چیست؟
کمکاری ما یک واقعیت است چون نویسندهها بیشتر به جوانان در سریالها و فیلمها توجه میکنند. ما دیالوگ داریم ولی به حاشیه میرویم. یا از نظر اقتصادی و بودجهای کار کمتر ساخته میشود یا کار را ترجیح میدهند به عده خاصی واگذار کنند.
متأسفانه من هم شنیدهام نقشفروشی وجود دارد و حتی برخی از دوستان به من گفتهاند ابتدای امر با آنها مذاکره میشود ولی بعد از مدتی تماس میگیرند عوامل کار به آنها میگویند نقش به کسی دیگر سپرده شده است. با این اوصاف، برخی اوقات این نقشها از روی تعاملاتی غیر از مسیر هنری واگذار میشود و همه اینها دست به دست هم داده تا برخی از بازیگران قدیمی، پیشکسوت و کاربلد ما، کنار گذاشته شوند.
تقلید کردن و تجملگرایی جواب داده؟!/ سریال ایرانی بسازید
* تلویزیون در ادامه راه برای اینکه سریالهایش مثل گذشته مخاطبپسند باشند، باید چه رویکردی را در دستور کار خود قرار دهد؟
تلویزیون آدم فرهیخته کم ندارد، رفتار سلیقهای را کنار بگذاریم و با تمام قدرت بکوشیم مثل گذشته سریالهایمان مخاطبپسند باشند. مخاطب ما سریالهایی دوست دارد که به مشکلات و زندگیاش نزدیکتر باشد. تقلید کردیم و از تجملگرایی و زرق و برقها استفاده کردیم نتیجه نگرفتیم، چه اصراری است که همین روند را دوباره تکرار کنیم. سریالهایی ساخته شود که با زندگی مردم مملکت ما سنخیت دارد و کپی و یک بار مصرف نباشد که مخاطب بارها و بارها این سریال ایرانی را به سریالهای ماهوارهای و مجازی ترجیح دهد.