به گزارش خبرگزاری اقتصاد ایران ،لاکچری واژه نامأنوسی است که با فرهنگ مردم سرزمین ما هیچگونه سنخیتی ندارد، اما متأسفانه این واژه چند صباحی است که وارد فرهنگ لغات مردم شده است. زندگی لاکچری، خانه لاکچری، اتومبیل لاکچری، هتل رستوران لاکچری، سوگواری لاکچری، عروسی لاکچری، گدایی لاکچری و...
مردم این آبوخاک هرگز دارایی خود را به رخ کسی نمیکشیدند. برعکس مردم دارا همواره رفتار و کرداری همانند مردم عادی داشتند؛ اما چندی است که شاهد ظهور نوکیسههایی هستیم که برای هر چیزی و هر کاری مثل ریگ پول خرج میکنند و جالبتر آن که این پول خرجکردنها زمانی برایشان رضایت خاطر میآورد که بیشتر از همیشه دیده شود.
معلوم نیست این نوکیسهها و تازه به دوران رسیدهها از کجا پیدایشان شده است. یک ماه پول و زمان هزینه میکنند تا در کشوری غربی فیلم عروسیشان را بسازند. مراسم عروسی خود را در باغ تالاری برگزار میکنند که فقط ورودی آن تالارها ۵۰۰ میلیون تومان است. عروس و داماد از هلیکوپتر فرود میآیند و سوار بر اسبهای سیاهوسفید وارد جمع مهمانان میشوند و...
این نوکیسهها برای بهدنیاآمدن فرزندشان راهی مغربزمین میشوند تا فرزند دردانهشان همزمان تابعیت بلاد فرنگ را هم داشته باشد. گویا این شبه ثروتمندان این سرزمین را فقط برای به رخ کشیدن داراییهایشان میخواهند.
ثروتمندان ما هرگز چنین نبودهاند، چنانچه بسیاری از مراکز خیریه در سراسر کشور توسط ثروتمندانی اداره میشود که میخواهند ناشناس بمانند.
ثروتمندان واقعی بخشی از دارایی خود را در خفا صرف ساختن بیمارستان، دانشگاه، مدرسه و… میکنند. سرپرستی کودکان بیسرپرست و بدسرپرست را برعهده میگیرند و… اما این شبه ثروتمندان نهتنها اندکی از دارایی خود را برای نیازمندان هزینه نمیکنند، بلکه از معاشرت با افرادی کمتر از خودشان ابا دارند. این دسته از بهاصطلاح ثروتمندان مثل قارچ سمی هر ازگاهی سر از خاک بیرون میآورند و جامعه را مسموم کرده و فرهنگ مصرفگرایی را بیشازپیش دامن میزنند. برگزاری عروسیهای لاکچری در دوران قرنطینه و پیشازاین از آن جمله است.
کمبود اعتمادبهنفس ریشه جشنهای لاکچری
دکتر شهرام خرازیها کارشناس سلامت روان دانشگاه علوم پزشکی دررابطهبا سابقه عروسیهای لاکچری در ایران میگوید: «تاریخچه ازدواجهای لاکچری در ایران برمیگردد به اواخر دهه هفتاد. عروس و دامادها بهجای ماشین عروس سوار کالسکه میشدند و عروسیهای خود را در باغهای باشکوه با تزئینات مجلل برگزار میکردند. اینجور مجالس عروسی برای مردم جذاب بود، سیروس الوند که به این نکته پی برده بود در بخشی از فیلم سینمایی «دستهای آلوده» از همین جذابیت استفاده کرده و یک سکانس کامل از فیلم را به بازنمایی یک عروسی لاکچری که در باغی سرسبز و چشمنواز برگزار میشد، اختصاص داد. بیشک بخشی از فروش بالای این فیلم نشاتگرفته از همین سکانس بود. بعدها در دهه هشتاد نوار موفقیت عروسیهای لاکچری قطع نشد و اینجور مجالس پر ریختوپاش گسترش بیشتری پیدا کرد که یکی از علل این امر، تبلیغات رسانهها و بها دادن به این عروسیها بهعنوان یک ارزش در فیلمهای سینمایی و برنامههای نمایشی بود. در دهه نود این فضای مجازی بود که با هجوم و نفوذ خود تا اعماق خانههای مردم، برگزاری عروسیهای لاکچری را بهعنوان یک رسم در خانوادههای متمول و محملی برای فخرفروشی در خانوادههای قشر متوسط جامعه تثبیت کرد. بسیاری از مجالس لاکچری بهخاطر تخطی از موازین قانونی در باغها، خانههای اشرافی بزرگ دنج دور از دید و باغ تالارهای درون شهر و باغ ویلاهای حاشیه شهر برگزار میشوند. حتی نوعی از عروسیهای لاکچری در سالنهای رسمی بهویژه سالنهای واقع در شمال شهر و مناطق اعیاننشین برگزار میشوند.»
این کارشناس ارشد مدیریت رسانه میافزاید: «بسیاری از عکاسهای سطح شهر که زوجهای جوان برای تصویربرداری مجالس عروسی خود به آن مراجعه میکنند، پیشنهاددهنده برگزاری عروسی بهصورت لاکچری هستند و در صورت موافقت حتی محل برگزاری را به عروس و داماد معرفی مینمایند. در بسیاری از موارد، یک تیم کامل متشکل از عکاسی، فیلمبرداری، دوخت لباس عروسی، آرایش وگریم عروس، گلآرایی اتومبیل، چیدن سفره عقد، تأمین محل و… میشوند و با هزینه گزاف از صفر تا یک برگزاری مراسم عروسی لاکچری را برعهده میگیرند. عروسیهای لاکچری پوست میاندازند و در گذر زمان، مدام منو و پیشنهاد جدید به متقاضیان ارائه میدهند.»
این کارشناس ارشد مدیریت رسانه بر این اعتقاد است که رسانهها عامل کلیدی و مؤثری در توسعه و تثبیت فرهنگ لاکچری محسوب میگردند و با شکوهمند جلوه دادن مجالس عروسی پر ریختوپاش مردم را به مصرفگرایی سوق میدهند.
کارشناس سلامت روان دانشگاه علوم پزشکی ریشه تمایل به برگزاری مجالس عروسی به سبک لاکچری را در کمبود اعتمادبهنفس میداند. او معتقد است برگزاری اینگونه مجالس برای پرکردن خلأ کمبودهای روانی است و خیلی اوقات افراد با انگیزه چشموهمچشمی و رقابت کاذب تصمیم به برگزاری عروسی لاکچری میگیرند.
قوانین مهجور مانده ازدواج آسان
اولویت آن است که در دو حوزه اجرای قانون در زمینه ازدواج و نگرش خانوادهها و جوانها نسبت به مقوله ازدواج اقدامی عاجل صورت گیرد.
سخت گرفتن ازدواج توسط خانوادهها در تمامی مراحل آنیکی از اصلیترین موانع متأهل شدن مجردها است و تا وقتی چنین نگاهی در این مسئله حاکم باشد و اصلاح نگردد، تعداد ازدواجها افزایش نمییابد.
در حال حاضر و در حوزه اجرای قانون نیز باید به یک قانون مهم اشاره کرد. مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۸۴ قانونی تحت عنوان قانون «تسهیل ازدواج جوانان» تصویب کرد. قانونی که میتواند بسیاری از مشکلات ازدواج را از سر راه مجردها بردارد. تقریباً ۱۵ سال از زمان تصویب این قانون سرنوشتساز میگذرد، بدون آنکه کوچکترین اقدامی در جهت اجرای آن صورتگرفته باشد!
نه دولتهای مختلف برای اجرای این قانون بسیار مهم و تعیینکننده اقدامی صورت دادهاند نه مجلس به صورت جدی در این ماجرا ورود کردهاست و نه حتی مردم در این چند سال از وجود چنین قانونی مطلع بودهاند که برای اجرای آن از مجلس و دولت مطالبه کنند.
رسم و رسومات فراموش شده
مهدی فرحناکی یک هموطن کرد، به نقل از بزرگان خانواده دررابطهبا عروسی در منطقه کردستان میگوید: «در آن روزهای کودکی و نوجوانی ما در شب شیرینیخوران سیاههای تهیه میکردند که حکم قرارداد هم داشت و با یک جلد کلامالله مجید و آئینه شمعدان تنظیم میشد و محتوای آن شامل تعیین مهریه معقول که همان جا ارزش ریالی آن تعیین میشد. مبلغی بهعنوان شیربها برای مادر عروس و حتی کادوهای مخصوص دایی و عمو و برادر بزرگ عروس نیز در آن مشخص میشد که معمولاً یکدست کتوشلوار برای هرکدام بود و ملزومات اولیه برای شروع زندگی یک زوج جوان شامل یک تخته فرش، دودست رختخواب، چند عدد بالشت و پشتی، یک چراغ توری برای روشنایی و چراغ علاءالدین برای آشپزی و گرمایش خانه، قوری، کتری، یکدست ظروف آشپزی سر سفره، و یک رأس گوسفند میش برای تأمین خرج شب حنابندان و روز عروسی خانواده عروس در این سیاهه مکتوب میشد. همه این موارد یاد شده باید توسط خانواده داماد تهیه و خریداری میشد و فقط تهیه موارد دوختنی و بافتنی برعهده خانواده عروس بود که مادر عروس با دستان توانمند خود آنها را مهیا میکرد.»
وی خاطرنشان میکند: «امروزه بسیاری از آداب و برنامههای نسلهای پیش از ما فراموش شده و عروسیها بهصورت فانتزی یا تقلید از همدیگر اجرا میشود. آداب هر منطقه زیباییهای خاص خود را دارد و حیف است که به بوته فراموشی سپرده شود.»
افراط در هزینه ازدواج دلیلی بر یاس جوانان
افراطوتفریط در هر کاری مضر است و بینتیجه و در مسائل مربوط به ازدواج بهمراتب آسیبرسان تر. یکی از تأکیدات دین اسلام و باورهای قابلاتکا برای ما، اعتدال است؛ باید یک حد طبیعی از هر موضوعی رعایت شود. نگاه صفر و صد نتیجه نمیدهد. گاهی ذکر برخی رفتارهای غلط و افراطها، خودش میتواند زمینه گسترش در جامعه را فراهم آورد، اما وقتی موضوعی گسترده شد باید جلوی آن ایستاد.
این نوع رفتارها برخی مواقع توقعاتی ایجاد میکند، اما سوال اینجاست که چند درصد خانوادهها میتوانند چنین کنند؟ اینها عروسیهای بهاصطلاح لاکچری است که سبک زندگی را تغییر میدهند.
بسیار مهم است که ما هر چیزی را بهعنوان ارزش تلقی نکنیم. این چشم و همچشمیها ضد نگاه دینی و اخلاق ایرانی است. شیرینی زندگی این است که دو نفر خودشان زندگی خودشان را بسازند، نه اینکه پدر و مادر همه چیز را فراهم کنند.
البته اصلاح اینها نیاز به فرهنگسازی دارد. چشموهمچشمی دارد رواج پیدا میکند. اینها باعث تأخیر در ازدواج میشود. این یک آسیب بزرگ است. باید جلوی این روند با فرهنگسازی و سواد اجتماعی گرفته شود.
مریم ملکی یک مشاور ازدواج میگوید: «هزینههایی که در حوزه ازدواج تحمیل میشود چه ازطرف زوجین و چه از طرف خانوادههایشان، در شأن یک جامعه اسلامی نیست. آنها برآمده از روحیات چشموهمچشمی و فرهنگ غربی است. نمونه آن عکاسی فرمالیته است که شاید از سوی برخی قابلاجرا باشد اما توقعی در جامعه ایجاد میکند که حاصل آن بالاتر رفتن سن ازدواج خواهد بود.»
این مشاور ازدواج متذکر میشود: «برگزاری عروسیهای پرهزینه و لاکچری ضامن دوام و بقای زندگی مشترک جوانان نیست. ازدواج معنا و مفهوم بسیار عمیقی دارد، عشق نه لباس و نه تالار آنچنانی است. زوجهایی که بهجای گرفتن جشن عروسی پرهزینه به زیارت مشهد مقدس میروند و فقط به یک جشن کوچک و کمهزینه اکتفا میکنند در زندگی زناشویی بسیار موفقتر بوده و آمار طلاق هم در میان آنها کمتر است، لذا اگر ما این شیوه از زندگی را در پیش بگیریم بسیار خوشبختتر هستیم و با کمترین مشکل هم مواجه میشویم، چون زن و شوهر قانع همیشه در زندگی آسایش بیشتری دارند؛ البته این به این معنا نیست که دولت و مجلس کاری برای ازدواج جوانان نکنند، دولت باید تعالی روحی، معنوی و مادی را به جامعه عرضه کند، پس دولت به چه دلیل اینهمه مالیات از مردم میگیرد، فقط گرفتن نیست، یک جایی هم باید آنها را به مردم پس دهد.»
عروسی در زمان جنگ تحمیلی
محمود خانلو دررابطهبا عروسی خواهرش در روزهای جنگ تحمیلی میگوید: «ما یک خانواده مذهبی و متوسط بودیم. در یکخانه دوطبقه زندگی میکردیم. مقابل خانهمان مغازه کبابی داشتیم و همه اهل محل خانواده ما را میشناختند. ابتدای جنگ ایران و عراق بود و کردستان شلوغ شده بود. یک روز هنگام غروب بود که پیرزنی خوشرو و متبسم آمد به در خانه ما و گفت: «اینجا خانه حسین آقا است؟ همان که دختر بزرگی دارد؛ برای امر خیر آمدهایم.» من رفتم جلو و به آن پیرزن گفتم: «بفرمایید!» پیرزن بدون مقدمه پسرش را معرفی کرد. دیدم جوانی ساده، بلندقد و لاغراندام وارد خانه ما شد. خلاصه آن شب همان گونه که پیرزن و پسرش بدون مقدمه به در خانه ما آمده بودند، بهسادگی هرچهتمامتر جواب «بله» را از پدر گرفتند و ما متوجه شدیم داماد رزمنده است. بعد از عقد صحبت از مأموریت به جبهه شد. بهسرعت مراسم عروسی ساده و کوچک ما برگزار شد. بلافاصله بعد از عروسی، عروس و داماد برای گذراندن مأموریت به مدت یک سال راهی کردستان شدند. محل سکونت آنها در کردستان بارها با شلیک گلوله و آرپیجی مورد حمله قرار گرفت، اما آنها جان سالم به در بردند و فرزند اول آنها هم در کردستان به دنیا آمد. داماد ما آقا یاسر مرد جنگ آن روزها امروز دارای تحصیلات عالیه و زندگی موفقی است.