ﺑﻪ ﮔﺰارش ﺧﺒﺮﮔﺰاری اﻗﺘﺼﺎداﯾﺮان
به گزارش خبرگزاری اقتصادی ایران ،آمارها نشان میدهد که ۲۵ درصد از جمعیت شاغل کشور، کارمند دولت هستند. بهعبارتدیگر از هر چهار نفر فقط یک نفر میتواند به یافتن شغل دولتی و بهقولمعروف پشتمیزنشینی امیدوار باشند. اگر میانگین آمار کارمندان در کشورهای دیگر جهان را بررسی کنیم به عدد ۲۰ درصد میرسانیم. این آمار در آینده کاهش خواهد یافت چون دولتها بهسوی کوچکتر شدن و خصوصیسازی حرکت خواهند کرد. در عصر جدید، کار و بازار کار شباهتی به آنچه میشناختیم نخواهد داشت. خوداشتغالی، کارآفرینی و راه انداختن کسبوکار دیگر فقط مهارتهایی فرعی و کماهمیت نیستند. بهراستی اگر دانشآموزان در آینده نتوانند در بخش دولتی شاغل شوند تکلیف چیست؟ آیا نظام آموزشی ما توانسته است کودکان و نوجوانان را به مهارتهای مربوط به کارآفرینی مجهز کنند؟ در نظامهای آموزشی موفق جهان چگونه عمل میشود؟ برای یافتن پاسخ سوال خود با یکی از کارآفرینان موفق در حوزه آموزش به گفتگو نشستیم.
امیررضا طاهری در حوزه آموزش مهارتهایی مثل کارآفرینی، سواد رسانهای و روابط عمومی فعالیت میکنند. وی تاکنون دوباره بهعنوان کارآفرین برتر در این حوزه شناخته شده است. طاهری در پاسخ این سوال که «چگونه میتوان کارآفرینی را به کودکان آموزش داد؟» اظهار داشت: هیچکس، کارآفرین زاده نمیشود. مؤسسات و مراکزی وجود دارند که در ارتباط با آموزش کارآفرینی به کودکان و نوجوانان فعالیت میکنند. به نظر من آموزش کارآفرینی باید تحت نظر اساتیدی انجام شود که خود کارآفرین بودهاند و بهقولمعروف راه را رفتهاند. کارآفرینی بیشتر یک مفهوم تجربی است، بنابراین بهترین راه یادگیری آن استفاده از تجارب کارآفرینان و آشنایی با چالشهای تجربهشده توسط آنهاست. تاثیرگذاری دورههای آموزشی زمانی به حداکثر میرسد که فرد، داستان و مسیر طیشده را از زبان کارآفرین بشنود و ببیند».
طاهری در پاسخ این سوال که «آیا در نظام آموزشی ما آنطور که بایدوشاید به پرورش مهارت کارآفرینی و تواناییهای مربوط به آن توجه میشود؟» اظهار داشت: «در مقاطع اول تا نهم متوسطه هیچ درس یا سرفصل خاصی تعریف نشده است. برنامهای خاصی هم در نظر گرفته نشده که کودکان و دانشآموزان بتوانند به صورت دیداری و شنیداری با علم کارآفرینی آشنا شوند. در پایه دهم درسی به نام کارآفرینی داریم اما موضوع اینجاست که کتاب تدوینشده نامفهوم و گیجکننده است. یکی از ایرادات دیگری که باید فکری به حال آن شود آن است که از حضور مدرسان متخصص این حوزه در مدارس، خبری نیست. اساساً زمان اختصاص داده شده به این زنگ صرف بازی و ورزش در حیاط مدرس یا فعالیتهای دیگر میشود یا در ارتباط با موضوعات نامربوط صحبت میشود. به واسطه دغدغهای که داشتیم به مدارس زیادی مراجعه و از آنها خواستهایم که در تدریس این درس از کارآفرینان استفاده شود».
وضعیت در کشورهای دیگر به چه صورت است؟ استفاده از تجارب نظامهای آموزشی دیگر میتواند راهگشا باشد. نام کارآفرینی به فنلاند گره خورده است. یکی از دلایل شهرت فنلاند، تعداد بالای شرکتهای استارتآپی است. گفته میشود که یکی از دلایل اصلی این موفقیت، توجه ویژه نظام آموزشی این کشور به آموزش مهارتهای کارآفرینی است. در واقع مدارس و دانشگاههای فنلاند دنبال آن هستند که کارآفرینی را به صورت عملی آموزش دهند. برنامه جامعی که این کشور در نظر گرفته است از مدارس ابتدایی تا تحصیلات تکمیلی را پوشش میدهد. هدف این سیاست آموزشی آن نیست که دانشآموزان مستقیماً به کارآفرین تبدیل شوند؛ بالعکس هدف آن است که دانشآموزان برای مواجه با شرایط در حال تغییر کار در دنیای مدرن آماده شوند. در این برنامههای آموزشی به آموزش نظری بسنده نمیشود، انگیزشهای لازم ایجاد میشود، آموزش مهارتهای عملی را در اولویت قرار میدهد و از تقویت سواد رسانهای و مهارتهای ارتباطی (شبکهسازی در فضای مجازی) غفلت نمیشود. دستاندرکاران نظام آموزشی فنلاند میخواند از سنین پایه، ارتباط بین دانشآموزان و کارفرمایان و دنیای کاری را فراهم کنند. البته باید توجه داشت که مدارس فنلاند مستقل هستند بنابراین میتوانند خلاقیت به خرج دهند و برای آموزش کارآفرینی از روشهای مختلف استفاده کنند. بههرحال آموزش مهارتهای تعریف شده در دستورالعمل خاصی که برای همین کار طراحی شده، اجباری است. یکی از اهداف دیگر این برنامه آن است که هیچ بزرگسال فنلاندی هنگام ورود به بازار کار، «صفرکیلومتر» نباشد. عنصر محوری این برنامهها بازدید مستمر از شرکتهای تجاری است. بازدیدها معمولاً سه بار در هفته (هر بار به مدت ۴ تا ۵ ساعت در روز) انجام میشود.