در ادب پهناور و پرتوانمان، جای این مازندرانیِ شفاف کم بود
اقتصاد ایران: نیما یوشیج یکی از تأثیرگذارترین چهرهها در شعر فارسی و پدر شعر نو شناخته میشود و بسیاری از شاعران و منتقدان او را همتراز بزرگان سمبولیست جهان دانستهاند.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: نیما در ادبیات معاصر ایران پدیدهای بود که به گفته خود او، چوب در لانه مورچگان کرد و جماعت بیآزاری را که راحت و آسوده و بیمدعی در گوشه این خود آرمیده و ستاره میشمردند، سراسیمه کرد.
شاعران و نویسندگان معاصر متعددی درباره نیما یوشیج صحبت کرده و نوشتهاند. بسیاری از شاعران پیرو نیما بر فردیت شاعرانه و تمرکز بر تجربه و تأملات فردی تأکید کردهاند که مورد توجه نیما نیز بوده است. نیما زمینهساز تحولات مهمی در شعر معاصر شده است. او در نامهها و آثارش به دشواریها و نوگرایی شعری اشاره کرده و تاثیر مهمی بر شعر فارسی گذاشته است. او علاوه بر شاعران عصر خودش، به شاعران بعدی الهام بخشیده و نقشی بنیادین در شعر نو فارسی داشته است.
شاعران و اهل ادب معاصر مانند مهدی حمیدی شیرازی (که به شدت مخالف شعر نو بود)، یدالله رویایی، گلچین، سعید نفیسی، صدرالدین الهی، عبدالرحمن فرامرزی، فریدون رهنما، جلال آلاحمد، شفیعی کدکنی و شاعران نوپرداز، درباره نیما یوشیج بحث و تأمل کردهاند و آثار او را به تفصیل بررسی نمودهاند. به هر صورت در میان شاعران و منتقدان معاصر، نیما یوشیج یکی از تأثیرگذارترین چهرهها در شعر فارسی و پدر شعر نو شناخته میشود و بسیاری از شاعران و منتقدان او را همتراز بزرگان سمبولیست جهان دانستهاند. حتی شاعران سنتی نیز به توانایی نیما در شعر کلاسیک و نوگرایی او اشاره کردهاند. تأثیر نیما در شعر فارسی انکارناپذیر و گسترده است و همواره مورد توجه نسلهای مختلف شاعران و تحلیلگران ادبی قرار گرفته است.
نیما در نظر معاصرانش
یحیی آرینپور در کتاب «از نیما تا روزگار ما»، بخشی از این نظرات را منعکس کرده است، سعید نفیسی درباره او مینویسد: از همه کمحرفتر و ساکتتر بود و من هرگز ندیدم که اشعار خود را برای کسی خوانده باشد. اگر کسی خیلی به او نزدیک میشد و با افکار او محرم میگشت و اصرار میکرد، نسخهای از اشعار خود را که خود نوشته بود با فروتنی خاصی به او میداد… به من و عشقی بیش از دیگران میگرایید. وقتی که صادق هدایت وارد کار شد، با او هم انس گرفت... از جمعیت گریزان بود... من هرگز ادعایی از او نشنیدم. از زندگی مادی خود هرگز سخن نمیگفت... از کسانی بود که نه با دیگران بهآسانی همعقیده میشد و نه میکوشید دیگران را با خود هم عقیده کند. در عقایدی که داشت به اندازهای راسخ بود که برای او فرق نمیکرد کسی آنها را میپذیرد یا نمیپذیرد. در این تردیدی نیست که شعر نیما راه تازهای در ادب فارسی باز کرده است. وسعت فکر او از اشعارش کاملاً پیداست. فکر ساده بسیار روشنی دارد که با کمال قدرت آن را بیان میکند، الفاظ را خوب و مناسب و رسا انتخاب کرده است.
صدرالدین الهی در معارضه با عبدالرحمن فرامرزی درباره نیما مینویسد: حرف زدن از نیما آسان نیست. شعر او را باید با دقت خواند، فکر کرد، به تاریخ زیر آن نگاه انداخت، تاریخ معاصر را نیکو شناخت. در شعر او نگرانی هوشیارانهاش را میبینیم برای مردم فردا، فردایی که از راه میرسد و مردمان را در تف آفتاب سوزنده خود، که همین تمدن بیرحم امروزی است خواهد سوخت در کلام او نوعی رسالت را میبینیم و نوعی آیندهنگری دلش از این نمیسوزد که چرا شعر او این سایبان مهربان فردا را در نمییاید. او نگران آن است که اگر این شعر فهم نشود، فردا مردمان پناهی نخواهند داشت. و بهراستی هم اگر این شعر امروز نبود و ما در آن پناه نمیگرفتیم کدام شعر ما را از اندوه خلاصی میداد؟ شعر نیما برای بشکنزدن و قر شاطریدادن یا با سنتور در بزمی که شاهدان آن زنان ناسیراباند به آهنگ دشتی خوانده شدن، ساخته نشده است. شعر او مال میدانهای بزرگ و انبوه مردمی است که از پس خواهند آمد.

فریدون رهنما میگوید: شاعر بود، زنده بود، چیزهایی که میدید در دلش مینشست و در چشمش نقش میبست. به پاکی رودخانهها و کوهها و دشتهایی که دیده بود میاندیشید و میسرود. دروغ نمیگفت. شعرش را از اینجا و آنجا نمیدزدید. صحنهآرای زبر دست شعرها و اندیشههای دیگران نبود. اطوار نداشت. گفتگو میکرد همان گونه که حس میکرد و همان گونه که میگریست یا میخندید. مرزی میان زبان و چشم و اندیشهاش نداشت. او، از آنِ مرزها نبود، از آنِ هستی بود که بیمرز و بیپایان است. جهانی با خود آورد و با خود برد، جهانی که مهربان بود و آماده گسترش. در جهان او آدمی میبایست به درختها و مرغها رشک ببرد، و حتی خشم به گله مبدل میشد.
و شگفتآور است که این مرد، مردی که بارها در شعرهایش کوشیده است مزه و بوی خوش سپیدهدم را به خفتگان و همگان جدا افتاده، بچشاند همگان گفتارش را در نیافتند. اما او همگان را بیشتر از آن دوست میداشت که از ناشناس ماندن خود بهراسد. این دلدادگی بیچونوچرای او ما را به یاد «فرهاد» میآورد که برای او نیز بهای مهرورزیش مرگ بود مرگی که از ناشناس ماندن و جدا ماندن از دیگران آغاز میشود و به مرگ راستین پایان میپذیرد انگار سرایندگی و مهرورزی یکی است. کسی که مهری نمیورزد، خود میفروشد و زندانی خویش است بهسختی میتواند چیزی بیافریند و هنر آورد تنها میتواند واژهها و اندیشهها را بیاراید و مصراعها را به اسلوب ردیف کند.
در ادب پهناور و پرتوان ما جای این مازندرانی شفاف کم بود. او بهترین سنتهای فرهنگی ما را در خود داشت، یعنی دلبستگی به کار درست و پاکیزه، اندیشه ژرف، ایستادگی، نوآوری، سرافرازی و آزادگی.
اکو ایران | ECO IRAN
ترکیه | Turkiye
آذربایجان| Azerbaijan
ترکمنستان|Turkmenistan
تاجیکستان|Tajikistan
قزاقستان |Kazakhstan
قرقیزستان |Kyrgyzstan
ازبکستان |Uzbekistan
افغانستان |Afghanistan
پاکستان | Pakistan
بانک مرکزی
بانک ملّی ایران
بانک ملّت
بانک تجارت
بانک صادرات ایران
بانک ایران زمین
بانک پاسارگاد
بانک آینده
بانک پارسیان
بانک اقتصادنوین
بانک دی
بانک خاورمیانه
بانک سامان
بانک سینا
بانک سرمایه
بانک کارآفرین
بانک گردشگری
بانک رسالت
بانک توسعه تعاون
بانک توسعه صادرات ایران
قرض الحسنه مهر ایران
بانک صنعت و معدن
بانک سپه
بانک مسکن
رفاه کارگران
پست بانک
بانک مشترک ایران و ونزوئلا
صندوق توسعه ملّی
مؤسسه ملل
بیمه مرکزی
بیمه توسعه
بیمه تجارت نو
ازکی
بیمه ایران
بیمه آسیا
بیمه البرز
بیمه دانا
بیمه معلم
بیمه پارسیان
بیمه سینا
بیمه رازی
بیمه سامان
بیمه دی
بیمه ملت
بیمه نوین
بیمه پاسارگاد
بیمه کوثر
بیمه ما
بیمه آرمان
بیمه تعاون
بیمه سرمد
بیمه اتکایی ایرانیان
بیمه امید
بیمه ایران میهن
بیمه متقابل کیش
بیمه آسماری
بیمه حکمت صبا
بیمه زندگی خاورمیانه
کارگزاری مفید
کارگزاری آگاه
کارگزاری کاریزما
کارگزاری مبین سرمایه