قسمت چهارم جنگ شناختی| باور کنید وسط میدان جنگ هستیم!
اقتصاد ایران: ما همیشه جامعهٔ مؤمن، منسجم و همدلی داشتهایم. این جامعه و مردم و مرامشان، رشکبرانگیزند و دشمن تحمل دیدنشان را ندارد. ضمن اینکه تا وقتی این مرام و سبک زندگی در جامعهای حکمفرماست، راهی برای نفوذ و ایجاد اختلال وجود ندارد. پس دشمن برای تخریب چنین جامعهای و مردمش از سالها پیش دست به کار شده و میدان جنگ کاملی تدارک دیده است.
گروه زندگی – مینا فرقانی: ما همیشه جامعهٔ مؤمن، فداکار و همدلی داشتهایم. محرمها بساط هیئت و سینهزنیمان به راه بوده. از هموطن های کلیمی تا مسیحی، به هیئت و نذریمان احترام گذاشتهاند و حتی خودشان بانی شدهاند. در سختیها و گرفتاریها پشت هم بودهایم. موقع سیل و زلزله، قبل از اینکه اعلام نیاز کرده باشند، دنبال راهی برای فرستادن کمک گشتهایم. به محض اینکه ذخیرهٔ خون کشور کم شده، جلوی ایستگاههای اهدای خون، صف کشیدهایم. اصلاً همیشه دنبال چالهای بودهایم که پرُش کنیم و به دنبال دردی بودهایم که مرهمش باشیم.
این جامعه و مردم و مرامشان، رشکبرانگیزند و طبیعتاً دشمن تحمل دیدنشان را ندارد. ضمن اینکه تا وقتی این مرام و سبک زندگی در جامعهای حکمفرماست، راهی برای نفوذ دشمن و ایجاد اختلال وجود ندارد. پس از آنجایی که طبیعت دشمن، دشمنیکردن است، برای تخریب چنین جامعهای و مردمش از سالها پیش دست به کار شده و میدان جنگ کاملی تدارک دیده است...
دکتر عباس خسروی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر علوم راهبردی
در قسمت اول، دوم و سوم گفتوگو با دکتر عباس خسروی، دکترای مدیریت راهبردی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر در علوم راهبردی، به سه مدار جنگ (سخت، نیمهسخت و نرم) و سه محور تمرکز جنگها (نخبگان، زیرساختها و تودهها) پرداختیم. با اژدهای هفتسر جنگ آشنا شدیم و جنگ شناختی و جنگ همهجانبه را اندکی تعریف و تفسیر کردیم.
اگر تازه به جمع ما پیوستهاید، بهتر است ابتدا قسمتهای قبلی را مطالعه کنید تا با تسلط بر ادبیات و موضوعات زیربنایی بحث، درک قسمت جدید گفتوگو برایتان آسان شود.
در این قسمت، از رویکردهای عملیاتی دشمن در میدان جنگ اجتماعی برایتان میگوییم. رویکردهایی که به سادگی میتوانید مثالهای بسیاری از همین روزگار خودمان برایشان بیاورید. اهمیت این میدان جنگ از این بابت است که نقطهٔ هدف و تمرکز آن، مردم، خانوادهها و افراد است. پس تک تک ما باید دربارهاش بخوانیم، تحقیق کنیم، بفهمیم و تشخیص دهیم که کجای میدان و زیر آتش کدام سلاح از سمت کدام دشمن هستیم. شاید با تشخیص درست و بهموقع، توانستیم چند زخمی را هم از این میدان جنگ ناجوانمردانه نجات دهیم و به جبههٔ خودی برسانیم...
با ما همراه باشید...
مردم ضعیف، حکومت ضعیف
ما شاهد جنگ نظامی بودهایم. در جنگ ایران و عراق، بمباران کور مناطق شهری با چه هدفی انجام میشد؟ از بین بردن تودهها. به هر حال با این میدان جنگ کاری نداریم.
دکتر خسروی به سراغ مدار جنگ نیمهسخت میرود: «در این مدار هدف، تضعیف و ناتوان کردن حریف است. تقاطع این مدار با محور تمرکز بر تودهها، میگوید جامعهٔ حریف نباید پشتیبان حاکمیت باشد، یا اگر هم هست باید پشتیبان ضعیفی باشد.» تلاش دشمن و نتیجهٔ تلاش او را در این زمینه میتوان آشکارا در جامعه و فضای مجازی دید. متأسفانه در بعضی زمینهها تا حدودی هم موفق بوده. این را از بیاعتمادی بعضی مردم به حاکمیت و پیشفرضهای ذهنی غلطی که دشمن دربارهٔ حاکمیت در مغز آنها حک کرده، میتوان تشخیص داد.
دشمن در میدان جنگ اجتماعی، در لایهٔ عملیاتی ۶ رویکرد را دنبال میکند. دکتر خسروی این رویکردها را یک به یک برایمان تشریح میکند.
رویکرد اول: تودههای منفعل
اولین رویکرد یا دکترین این است که تودهها باید منفعل باشند. نباید تودههایی انقلابی باشند. رهبرمعظم انقلاب میفرمایند: «تنها راه پیشرفت جامعه، حفظ روحیهٔ انقلابی است.» دکتر خسروی با بیان این خط اصلی میگوید: «دشمن دقیقاً رویکرد مقابل این را دنبال میکند. میخواهد جامعهای بسازد که منفعل باشد و برایش مهم نباشد که در اطرافش چه اتفاقاتی میافتد. جامعهای که از کار و روحیهٔ جهادی دور شود، خود به خود ضعیف میشود. جامعهٔ قوی که روحیهٔ انقلابی دارد، کنشگر است، نه صرفاً واکنشگر.»
دیدهاید وقتی بعضیها دربارهٔ مسائل سیاسی یا اقتصادی صحبت میکنند، بعضیهای میگویند «چی به تو میرسه؟ چه تأثیری روی زندگی تو داره؟» و سؤالاتی از این دست. این افراد خودشان هم به نوعی فارغ از این ماجرا هستند و برایشان فرقی نمیکند چه اتفاقی دور و برشان و در کشورشان میافتد. این بیدغدغه بودن و بیخیالی دربارهٔ کشور و جامعه، باعث میشود فرد کمتر اخبار و مسائل کشور را پیگیری کند و کمکم به فردی ناآگاه و بیاطلاع از پیرامون تبدیل شود. فردی که به راحتی میتوان با اطلاعات غلط و اخبار دروغ فریبش داد و احساساتش را به نفع جریان خاصی تحریک کرد.
چند جمله از یک کتاب خاکخورده
حالا که حرف از بیاعتنایی به مسائل سیاسی شد، اجازه بدهید چند جملهای از یک کتاب قدیمی برایتان بیاورم: «باید مطالب ضد و نقیض بین مردم پخش کنیم و این عمل را آنقدر ادامه دهیم که غیریهودیان، خود را در پیچ و خم اطلاعات متناقض گم کنند و متقاعد شوند که تنها راه رهایی از این سرگردانیها نداشتن عقیده و اطلاعات سیاسی است. باید توجه داشت که اطلاعات واقعی سیاسی در اختیار کسانی است که مردم را به این طریق به بیراهه میکشانند.»
این نقشه را چقدر با فضای امروز خودمان، با وجود شبکههای رایگانِ فارسیزبانِ خارجنشین و پمپاژ انبوهی از اخبار و اطلاعات دروغ همراستا میبینید؟ مو نمیزند، نه؟ حتماً حسابی لجتان درآمده!
این بند را از کتاب «پروتکلهای دانشوران صهیون» انتخاب کردم. این کتاب شامل نقشهها و سیاستهای صهیونیستها برای حکمرانی و تسلط بر جهان است که حدود ۱۳۰ سال پیش توسط کنگرهٔ صهیونیسم تأیید شده و به طریقی لو میرود. همان کتابی که رهبر عزیزمان فرمودند: «کتاب پروتکلهای دانشوران صهیون را بخوانید و از خواندن آن غفلت نکنید... وقتی آدم دستگاه صهیونیسم و شبکهٔ تبلیغاتی صهیونیستم را ملاحظه میکند، میبیند عملاً همین کار را دارند میکنند. یک ملت باید دشمن را بشناسد، نقشهٔ دشمن را بداند، خود را مجهز کند در مقابل دشمن.».
رویکرد دوم: تودههای افسرده
دومین رویکردی که دشمن در میدان جنگ اجتماعی دنبال میکند این است که جامعهٔ حریف، یک جامعهٔ افسرده و منزجر باشد. دکتر خسروی میگوید: «روچیلد به تحلیلی در مورد ایرانیها اشاره میکند که مردم ایران وقتی دچار افسردگی شوند یاغی میشوند. دشمن این رویکرد را در مورد ایران دنبال میکند. یکی از راهبردهایی که در این میدان تعریف و دنبال کردهاند، راهبرد «آنفولانزای نیویورکی» بوده است. بر اساس این راهبرد، جامعهٔ ایرانی باید از ایرانی بودنش، مسئولینش، نظام ایران، کشور ایران و اسلام منزجر باشد. در این صورت سر به شورش برمیدارد.»
مطالبی با محتوای خودتحقیری که به وفور در فضای مجازی دست به دست میچرخند و باعث سرخوردگی و ناامیدی جامعهٔ ایرانی و خصوصاً جوانان و نوجوانان میشوند، در این رویکرد معنای عملیاتی میگیرند. حتماً شما هم دیدهاید که وقتی موشکی ساخته و با موفقیت تست میشود، عدهای از مردم نمیتوانند باور کنند متخصصان کشورمان این توانمندی را داشتهاند. یا به کل منکر ساخت چنان محصولی میشوند، یا تولید آن را به کشورهای دیگر نسبت میدهند.
پس مطالبی را که محتوای خودتحقیری دارند، ساده نگیرید و آنها را با اهداف پشت پردهشان تحلیل کنید. پاسخ درخوری برایشان پیدا کنید و به فرستنده تحویل دهید. شاید پاسختان مؤثر افتاد و طرف مقابل سراغ بررسی و تحقیق رفت و به جاهای خوبی رسید!
0
رویکرد سوم: تودههای متفرق
رویکرد سوم، تفرقه است. اصلاً سیاست معروف انگلیسی این است که «تفرقه بینداز و حکومت کن!». اوجش را در همین فتنهٔ اخیر میبینیم. دکتر خسروی در توضیح این رویکرد میگوید: «قدرت یک ایران متفرق با قدرت یک ایران واحد برابر نیست. پس بر طبل جدایی کردستان، خوزستان، سیستان و بلوچستان، آذربایجان، مناطق ترکمننشین و... نواخته میشود. اما یکی از محوریترین اهدافی که در فتنهٔ اخیر دنبال کردند، متفرق کردن جامعهٔ ایرانی بود. این تفرقه صرفاً در جغرافیای سیاسی دنبال نشد. بسیار تلاش کردند که بین دختران باحجاب و دختران کمحجاب، و بین جریان حزباللهی و جریان غیرحزباللهی تفرقه ایجاد کنند. از هر عاملی هم برای ایجاد تفرقه استفاده کردند. بعضی جاها متأسفانه ما خودمان آتشبیار این میدان شدیم.».
مثلاً در یک مسابقهٔ پرطرفدار که خیل عظیمی از جامعه آن را تماشا میکنند، وقتی یک مجری خوشنام و دوستداشتنی برای جلب مخاطب و ایجاد شور مشارکت در نظرسنجی میگوید: «آذریها! گوشیهایتان را بردارید! خوزستانیها دست به کار شوید و...»، چون این استعداد اهل آن خطه است، عملاً دارد یک گسل را فعال میکند. وقتی فرد چند بار به جای اینکه فکر کند این فرد شایسته است یا نه، به این فکر کند که از قوم و قبیلهٔ خودش هست یا نه، قاعدتاً در حوزههای دیگر هم تحت تأثیر قرار میگیرد. در انتخابات و مقولههای دیگر هم به جای شایستگی، به دنبال قومیت میرود.
به بیان دکتر خسروی «این گسلی است که از خیلی پیشترها تلاش کردند فعالش کنند تا بتوانند ایران واحد را به 5 یا 7 ایران کوچک تبدیل کنند.»
رویکرد چهارم: تودههای غیرمولد و بیسواد
دکتر خسروی دربارهٔ رویکرد چهارم که در میدان جنگ اجتماعی میتوان ردش را دید میگوید: «در رویکرد چهارم، تودههای جامعهٔ ایرانی باید غیرمولد و بیسواد باشند. چون اگر تودههای جامعه، مولد و دانا باشند یک امتیاز برای کشور است و باعث قدرت ملی میشود. اما تودههای غیرمولد نهتنها امتیاز برای قدرت ملی نیستند، بلکه یک نقطهضعف هستند.» در همین آشوبها دیدیم که درصدِ به میدان آمدن افرادی که اشتغال خاصی نداشتند، بالا بود. افرادی که به جای حوزهٔ تولید در حوزههای دیگر فعالند (حتی حوزههای دلالی و مشاغل کاذب که غیرمولد محسوب میشوند)، بدنهٔ اصلی اغتشاشات را در فتنهٔ اخیر تشکیل میدادند.
تبلیغات خوشآب و رنگ برای علافپروری!
همچنان از رسانهٔ ملی ما تبلیغاتی منتشر میشود که نهتنها هیچ سنخیتی با فرهنگ ما ندارد، بلکه دقیقاً در راستای غیرمولدسازی تودههای ایرانی است. دکتر خسروی مثالهایی در این باره در ذهن دارد: «این تبلیغ را زیاد میشنوید: «بیخیال هر کاری، چون «فلان محصول رو» داری!» در صحنهٔ این تبلیغ میبینیم که چند جوان 20 تا 25 ساله روی مبل لمیدهاند و بیخیال هر کاری هستند، چون فلان تن ماهی را دارند! هدف این تبلیغ چیست؟ شک نکنید که این تبلیغ، جامعهٔ ایرانی را نشانه گرفته. آیا این تبلیغ با وضعیت جامعهای که میخواهد خودش را از عقبماندگیهای اقتصادی به توسعه برساند متناسب است؟ چند درصد از تبلیغهایی که از صداوسیمای ما منتشر میشوند، از این جنس هستند؟
یا مثلاً تبلیغی که جوان را بیکار، افسرده و غمگین نشان میدهد. بعد میگوید فلان شماره را بگیر تا منچ بازی کنی و فلان مقدار پول ببری!
بسیاری از تبلیغاتی که از رسانههای ما پخش میشوند این هدف را دنبال میکنند که جامعهٔ ایرانی غیرمولد باشد، به دانش و فناوریهای روز دسترسی نداشته باشد و جوانانش به دنبال تحصیل نروند. نمیتوان پذیرفت رسانهٔ ملی با آن میزان حساسیت، این نکته را درک نکند. مگر پای پدیدهٔ نفوذ در میان باشد!»
رویکرد پنجم: تودههای بیمار
رویکرد پنجمی که در میدان جنگ اجتماعی علیه ایران دنبال میشود این است که تودههای جامعهٔ ایرانی باید از لحاظ جسمی بیمار و ناتوان باشند. دکتر خسروی این رویکرد را اینطور توصیف میکند: «اگر افراد درگیر بیماری و ناتوانیهای جسمی باشند، حتی اگر بخواهند نمیتوانند با تمام ظرفیت، پشتیبان حاکمیت باشند. چون درصد زیادی از ظرفیت آنها صرف درگیری با بیماری خودشان میشود. کارشناسان باید نظر بدهند که ویروس کرونا مشخصاً علیه جامعهٔ ایرانی طراحی شد یا خیر. اما جلوههای جنگ بیولوژیک را علیه جامعهٔ ایرانی و مسلمانان به صورت یک واقعیت آشکار و عریان داریم میبینیم. تحریم دارویی هم در این راستا دنبال میشود که جامعهٔ ما از سلامتی و تندرستی برخوردار نباشد.»
با تمام قوا، علیه ایران و ایرانی!
بیایید به زمان عقب برگردیم. تغییر فرهنگ تغذیهٔ ما از چه زمانی، چطور و با چه هدفی اتفاق افتاد؟ چه اثراتی بر مردم ما گذاشت؟ ایران رتبههای بالای جهان را در مصرف فستفود، نوشابه و این قبیل خوردنیهای بهشدت مضر دارد. در حالی که کشورهای غربی اصلاً این مواد را به این میزان مصرف نمیکنند. حتی در رژیم صهیونیستی ممانعت مصرف هم وجود دارد. تغذیهٔ ما را از تغذیهٔ اصیل ایرانی دور کردند تا جامعهٔ ایرانی یک جامعهٔ ناسالم و بیمار شود.
یک ماجرای دیگر... چند سال پیش چند نفر از سلبریتیها به میدان آمدند و به بهانهٔ دروغین «نجات بیماران لوسمی و سرطانی» از ایرانیان خواستند که یک گوشپاککن را به بزاق دهانشان آغشته کنند و به «بانک جهانی اهداکنندگان نمونهٔ مغز استخوان» بفرستند. کمی بعد هم صدایش درآمد که این کار بخشی از پروژهٔ سرقت نقشهٔ ژنتیکی ایرانیان بوده تا بر مبنای آن، بیماریهای مؤثر بر ژن خاص ایرانی را تولید کنند. کاش سلبریتیها بیشتر مراقب بودند تا به پیادهنظام دشمن علیه هموطنان خود تبدیل نشوند.
آری؛ اینچنین است برادر! جنگ اینها با ما تا این حد کثیف و غیرانسانی است...
رویکرد ششم: تودههای بیاخلاق
رویکرد بعدی که دشمن در میدان جنگ اجتماعی دنبال میکند رویکرد جامعهٔ بیاخلاق است. دکتر خسروی که دل پردردی دارد، مثالهایش را در این زمینه شروع میکند: «متأسفانه بیش از یک دهه است که فرهنگ برهنگی و بیغیرتی، موذیانه در جامعهٔ ما رشد کرده و جاری شده. از شلوارهای فاقکوتاه و جورابهای مچی گرفته تا...
شوربختانه بین بچههای مذهبی و انقلابی هم شاهد این ناآگاهی هستیم. وقتی این بیاخلاقیها و بیادبیها تکرار میشود، اثر منفی بر جامعه میگذارد و به فرهنگ تبدیل میشود.
متأسفانه ما در این زمینهها حاجقاسم نداریم. در این میدانهای جنگ، سردار و امیر نداریم. نه از حوزهٔ علمیه میتوان انتظار راهبری مقاومت در برابر این جریانها را داشت، نه از دانشگاه، نه از وزارت ارشاد، نه از سازمان تبلیغات، نه از بیشمار نهاد فرهنگی. به همین خاطر است که رهبر معظم انقلاب، به عنوان فرماندهٔ کل قوا، در این حوزه فرمان آتش به اختیار صادر کردند.»
باور کنید در حال جنگیم!
اینها رویکردهای عملیاتی بودند که جبههٔ معارض در میدان جنگ اجتماعی (که نقطهٔ هدفش تودهها، خانوادهها و افراد هستند) دنبال میکند. اما این میدان، تمام میدان تمرکز بر تودهها نیست. این میدان، میدان جنگ نیمهسخت با تمرکز بر تودهها است. در میدان جنگ نرم چه خبرهاست؟! این میدان هم ویژگیهای خودش را دارد و ضمناً قرار است دشمنیکردنِ دشمن، آشکار و واضح نباشد!
کافی است ماهیت دشمن را مد نظر قرار دهید تا متوجه شوید که اینها رویکردهای عملیاتی دشمن هستند. اگر یک مدیر دشمن را روبهروی خودش ببیند، این میدانهای جنگ را بشناسد و حواسش ششدانگ به میدان و اتفاقات آن باشد، و البته متعهد و دلسوز هم باشد، اذعان میکند که این یک جنگ واقعی است، نه توهم توطئه! چه آنکه رهبر گرانقدرمان هم بارها به انواع این جنگها و جلوهها و علائم و نتایج آنها اشاره کردهاند و دربارهٔ آنها بارها هشدار دادهاند.
دکتر خسروی دربارهٔ مدیرهای بیباور به جنگ علیه کشورمان میگوید: «متأسفانه تا همین 4-5 سال پیش کسی که رئیس قرارگاه اقتصاد مقاومتی بود، اصلاً قبول نداشت که ما در حال جنگ اقتصادی هستیم. اساساً خودش و نزدیکانش عامل بروز ناهنجاریهای اقتصادی بودند. آن موقع هم خیلی سخت نبود که متوجه شویم دشمن در حال دشمنیکردن است و ما درگیر جنگ اقتصادی هستیم. در حالی که در میدان جنگ نرم علیالقاعده رویکرد این است که جامعهٔ حریف متوجه دشمنی نشود.».
پینوشت: تا اینجای گفتوگو بعد از بحثهای زیربنایی، جنگ شناختی و جنگ ترکیبی را مختصراً شرح دادیم. و به رویکردهای دشمن در میدان جنگ اجتماعی پرداختیم. شناخت انواع جنگهایی که بر ملت ما تحمیل میشوند، بسیار مهم است. باید ابعاد و ویژگیهای این جنگها را برای افراد جامعه تبیین کنیم و راهکارهایی ارائه دهیم تا بتوانند در این جنگها از خودشان محافظت کنند. حتی دست دیگران را هم بگیرند و آنها را به سلاح بینش و تشخیص درست مسلح کنند.
یادمان باشد برای دفاع درست، ابتدا باید ماهیت حمله را درست تشخیص دهیم!
همراهمان بمانید. بحثمان تازه گل انداخته...
ادامه دارد...